امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند هر کجا جادوگری آنجا تعلم می کند مردم چشمم ز بهر سجده پایت را چو یافت خاک پایت در دل دریا تیمم می کند کوه جورت را نیارد طاقت و من می کشم زانکه مردم می کشند جوری که مردم می کند کاشکی صد چشم بودی از پی گریه مرا چون لبت در گریه زارم تبسم می کند هیچ فریاد دلم خواهی رسیدن، ای صنم در سر زلف تو چون مجنون تظلم می کند عشق با تقوی نسازد بعد ازین ما و شراب ای خوش آن کف کاشنایی با لب خم می کند بنده خسرو عاشقی را دست و پایی می زند لیک چون روی تو بیند دست و پا گم می کند امیر خسرو دهلوی