کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آورد

    تا کدامین باد بویی زان جفا کار آورد

    رفت آن شوخ و دل خون گشته را با خود ببرد

    عاقبت روزی همان خونش گرفتار آورد

    دوستان، من کی هوس دارم به نالیدن، ولی

    درد چون در سینه باشد، ناله زار آورد

    آرزومندان به آب دیده معذورند، از آنک

    فرقت روی عزیزان گریه بسیار آورد

    بو که بزیم باد را گویید تا بهر خورش

    پاره ای خاک از برای جان افگار آورد

    صد گله دارم، ولی آن رو چو آید در نظر

    کیست کان ساعت زبانم را به گفتار آورد؟

    غمزه خونریز تو مر زاهد صد ساله را

    موی پیشانی گرفته سوی خمار آورد

    شب ز می توبه کنم از بیم ناز شاهدان

    بامدادم روی ساقی باز در کار آورد

    زین دل خودکام کار من به رسوایی کشید

    خسروا، فرمان دل بردن همین بار آورد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha