کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی داند

    گلش گویم، ولیکن گل گهر سفتن نمی داند

    ز شب بیداری من تا سحر چشمش کجا داند؟

    که او شب تا سحر کاری به جز خفتن نمی داند

    اگر گویم که حال من کسی آنجا نمی گوید

    صبا دانم که می داند، ولی گفتن نمی داند

    به پاش افتاد زلف و یافت دستی بر لبش، لیکن

    زمین رفته ست پیوسته، شکر گفتن نمی داند

    همه آشفتگی خواهد سر زلف پریشانش

    ز خسرو، گو، بیاموزد، گر آشفتن نمی داند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha