به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم نبود
خرمی خود هیچگه گویی که در عالم نبود
گر چه کار عاشقان پیوسته سامانی نداشت
اینچنین یک بارگی هم ابتر و در هم نبود
غم برون ز اندازه شد ما را و دل بر جا نماند
ای خوش آن وقتی که دل بر جای بود و غم نبود
غم همه وقت و طرب یکدم بود، باری مرا
در تمام عمر می اندیشم آن یکدم نبود
چرخ اگر بد با دل خرم بود، با من چراست؟
تا دل من بود، باری هیچگه خرم نبود
با دل مجروح رفتم دی به دکان طبیب
حقه را چون باز کرد، از بخت من مرهم نبود
گفتم این غمهای دل بیرون دهم تا وارهم
در همه عالم بجستم هیچ جا محرم نبود
آدمی خوشدل نباشد، گر چه در جنت بود
آدمی خود کی تواند بود، چون آدم نبود
دهر با مردم نسازد، زان خران دارند گنج
ور نه این مردار در ویرانه او کم نبود
گر توانی، خسروا، دل را عمارت کن، از آنک
در جهان کس را بنای آب و گل محکم نبود
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.