کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای خویش بود

    کام کام خویش بود و رای رای خویش بود

    در هوای نیکوان می بود تا از دست رفت

    چون کند مسکین، گرفتار هوای خویش بود

    خلق گوید ترک دل چون کردی، آخر هر چه بود

    دیده و دانسته بود و آشنای خویش بود

    چون نگهدارم که بی خوبان نبودی یک زمان

    حاش لله دل نبوده ست، این بلای خویش بود

    من به غیبت بد نگویم آن غریب رفته را

    زانکه گر بد بود و گر نیکو، برای خویش بود

    دی مرا در خون بدید و رخ بگردانید و رفت

    من چنین دانم، پشیمان از خطای خویش بود

    ای مسلمانان، به جایی کان پسر حاضر بود

    کیست باری دل که بتواند به جای خویش بود

    یار من ار چه بد من بر زبانش می گذشت

    لیک می دانم دلش سوی گدای خویش بود

    از کجا مست آمدی، ای مه، که غارت شد نماز

    پارسایی را که مشغول دعای خویش بود

    بنده خسرو جان شیرین در سر و کار تو کرد

    کامده پیش بلا مسکین به پای خویش بود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha