کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بیاساید

    زهی آسایش جانی که از جانان بیاساید

    مکن منعم چو سیری نیست از رویت، چه کم گردد؟

    اگر بی توشه ای از نعمت سلطان بیاساید

    نگه کن تا چه لذت باشد ار بنوازیم، جانا

    که گر پیکان زنی بر سینه من جان بیاساید

    مرا دردی ست کاسایش، نیابد، جز به یک تیرت

    عجب دردی که جان خسته از پیکان بیاساید

    چو من زین درد بی درمان نخواهم گشت آسوده

    طبیب آن به بود کز کردن درمان بیاساید

    از آن بدخو کرشمه بارد و غم بر دهد جانم

    همین بار آورد کشتی کز آن یاران بیاساید

    به راه عشق کانجا صد سکندر جان دهد تشنه

    زهی بخت خضر کز چشمه حیوان بیاساید

    تن نازک کجا تاب خرابیهای عشق آرد؟

    چگونه مرغ خانه در ده ویران بیاساید؟

    دل و جانم که ناساید به جز از دیدن خوبان

    نپنداری که خسرو تا زید زیشان بیاساید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha