کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دولت نه به زور است و به زاری چه توان کرد

    با بنده نداری سر یاری چه توان کرد

    من بر سر آنم که کنم جان به فدایت

    آری سر وصلم چو نداری، چه توان کرد

    صبر است دوای دل بیچاره محزون

    ای دل، چو تو بی صبر و قراری، چه توان کرد

    ای مردمک دیده، اگر تیغ فراقش

    خون جگرت ریخت به زاری چه توان کرد

    بی یاد تو یک لحظه نفس می نزنم من

    ای دوست، گرم یاد نداری چه توان کرد

    گر بنده بیچاره نوازند، توانند

    وز نیز برانند به زاری چه توان کرد

    جان در سر و کار تو کند خسرو بیدل

    لیکن تو به آن سر چو نداری، چه توان کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha