امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه توان کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دولت نه به زور است و به زاری چه توان کرد با بنده نداری سر یاری چه توان کرد من بر سر آنم که کنم جان به فدایت آری سر وصلم چو نداری، چه توان کرد صبر است دوای دل بیچاره محزون ای دل، چو تو بی صبر و قراری، چه توان کرد ای مردمک دیده، اگر تیغ فراقش خون جگرت ریخت به زاری چه توان کرد بی یاد تو یک لحظه نفس می نزنم من ای دوست، گرم یاد نداری چه توان کرد گر بنده بیچاره نوازند، توانند وز نیز برانند به زاری چه توان کرد جان در سر و کار تو کند خسرو بیدل لیکن تو به آن سر چو نداری، چه توان کرد امیر خسرو دهلوی