کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    می خواهد آن سرو روان کامروز در صحرا شود

    تا چند پیراهن چو گل هر جانبی یکتا شود

    صد چشم پاکان در رهش وین دیده آلود هم

    آن بخت کو کان شوخ را این دیده زیر پا شود

    گفتم، فلان دیوانه شد، گفتا، چه غم دارد مرا؟

    عاشق چرا می شد، کنون چون شد رها کن تا شود

    بد خوی من تو آن نه ای کاسان ز دل بیرون شوی

    عمرم درین انده رود، جانم درین سودا شود

    تقوی فرو شد پارسا تا تو نیایی در نظر

    آن دم که تو پیدا شوی بازار او پیدا شود

    چه جای آن کم عاقلان گویند با خود وارهش

    دل کان به عشق از جای شد، از عقل چون برجا شود؟

    سرمست و غلتان می به کف در پیش مسجد کن گذر

    صوفی که لاف زهد زد، بگذار تا رسوا شود

    منگر که خسرو پیش تو بیهوده گویی می کند

    بلبل چو بیند روی گل دیوانه و شیدا شود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha