کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گهیت از آشنایان یاد ناید

    چنین بیگانه بودن هم نشاید

    که داد آن بخت خوش روزی که ما را

    ز در همچون تو خورشیدی در آید

    شبم کابستن است از قید اندوه

    نپندازم کزو صبحی برآید

    مخوان در بوستان و باغم، ای دوست

    که آنجا هم دلم کم می گشاید

    زبانی می دهم دل را، ولیکن

    نهد بر جان ز دیده چند باید

    مرا گفتی که جان می باید از تو

    من بیچاره را دیگر چه باید

    سر آن ناز بازی کردم، ای باد

    که مرگ من ترا بازی نماید

    رهی بنما که نتوان زیست بی تو

    ولیکن خویش را می آزماید

    نگیرد جز گرفتاران دل را

    غزلهایی که خسرو می سراید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha