امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گهیت از آشنایان یاد ناید چنین بیگانه بودن هم نشاید که داد آن بخت خوش روزی که ما را ز در همچون تو خورشیدی در آید شبم کابستن است از قید اندوه نپندازم کزو صبحی برآید مخوان در بوستان و باغم، ای دوست که آنجا هم دلم کم می گشاید زبانی می دهم دل را، ولیکن نهد بر جان ز دیده چند باید مرا گفتی که جان می باید از تو من بیچاره را دیگر چه باید سر آن ناز بازی کردم، ای باد که مرگ من ترا بازی نماید رهی بنما که نتوان زیست بی تو ولیکن خویش را می آزماید نگیرد جز گرفتاران دل را غزلهایی که خسرو می سراید امیر خسرو دهلوی