کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز شد

    بود آسمان بر خون من، با او غمت انباز شد

    دوش آمد آن شمع بتان، من خود ز غیرت سوختم

    کز بهر مردن گرد او پروانه را پرواز شد

    از بعد عمری دیدمش، گفتم بگویم حال خود

    از بخت بی اقبال من چشمش به خواب ناز شد

    زلفش دلم دزدید و زد از بوی زلفش بوی خون

    من چون کنم پنهان که خود هم دزد و هم غماز شد

    دی خنده زد بر زخم من، من خود ز شادی گم شد

    گویی که بر اهل گنه درهای رحمت باز شد

    می رفت جان از دیدنش، او دید و گفت، ای بیوفا

    من حاضر و تو می روی، شرمنده در تن باز شد

    چون جان ز تیرش خسته شد، گفتم که شد جان دگر

    کردند اشارت سوی او کان ترک تیرانداز شد

    شب مرده بودم، پاسبان گر زو نگفتم قصه ای

    ای پاسبان، فریاد رس کامشب همان آغاز شد

    گه گه شنیدی ناله ام، خسرو، نماند آن ناله هم

    می سوزم و اینش سزا، عودی که بی آواز شد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha