کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در ره بماند این چشم تر، کان شوخ مهمان کی رسد

    لب تشنه را خون در جگر، تا آب حیوان کی رسد

    شبها که من خوار و زبون باشم ز هجران بی سکون

    غلتان میان خاک و خون تا شب به پایان کی رسد

    شب مونسم زهره ست و مه وین روز تنهایی رسید

    روزم دو دیده سوی ره مانده که جانان کی رسد

    چند، ای صبا، بر روی او گویی گل خوشبوی من

    این گو که در پهلوی من سرو خرامان کی رسد

    ز اندوه و غم بیچاره من مانده اسیر و ممتحن

    این دست تیغ و آن کفن تا از تو فرمان کی رسد

    هان، ای خیال فتنه جو، جانم برآمد ز آرزو

    کافر دلا، آخر بگو، کان نامسلمان کی رسد

    پیچان چو جعدم از جفا، لاغر چو مویم از عنا

    درهم چو زلفم از صبا کان مو پریشان کی رسد

    بردی دل حیلت گرم تا بخشی از لب شکرم

    این رفت باری از سرم تا خود هنوزم آن کی رسد

    سر بر سر شمشیر شد، جان و دل از تن سیر شد

    رفتند یاران، دیر شد، خسرو بدیشان کی رسد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha