به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد
خاک سر کویت چو صبا دربدرم کرد
من خود ز تو دیوانه مطلق شده بودم
زنجیر سر زلف تو دیوانه ترم کرد
گفتم به من افگن نظری، چشم ببستی
تا چشم خوشت بسته آن یک نظرم کرد
اندر نظرم داشت خیال تو و اشکم
سر تا قدم آلوده خون جگرم کرد
بفروخت مرا بر کف اندیشه خیالت
من اینقدر ارزم که خیال تو کرم کرد
آسوده دلی داشتم و بی خبر از عشق
ناگاه در آمد غم تو بیخبرم کرد
خسرو طلب وصل تو می کرد که هجرت
زین جای حوالت به سرای دگرم کرد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.