دلی کو چون تو دلداری ندارد
ز سر تا پای زلفت یک شکن نیست
که در هر مو گرفتاری ندارد
کدامین گل به بستان سرخ روید
که از تو در جگر خاری ندارد
کسی کو روی تو دیده ست، هرگز
که آب خوش خورد از عقل آن کس
بیا و دست گیر افتاده ای را
که جز تو در جهان یاری ندارد
مگو کز هجر من چون است خسرو