کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    من بنده آن روی که دیدن نگذارند

    دیوانه زلفی که کشیدن نگذارند

    از تشنگیم شعله زنان سینه و از دور

    شربت بنماید و چشیدن نگذارند

    چون زیستنی نیستم، ار بینم و ار نی

    ای دوست، چه وقت است که دیدن نگذارند؟

    صد دیده و دل منتظر تیر تو، فریاد

    کش با من بیچاره رسیدن نگذارند

    یارب، چه عذابی ست برین مرغ گرفتار؟

    بسمل نپسندند و پریدن نگذارند

    گفتم سخنی بشنوم و جان دهم اکنون

    محروم بمیرم، چو شنیدن نگذارند؟

    صد چاک شده سینه و صد پاره شده دل

    این بی خبران جامه دریدن نگذارند

    امروز صبا از جگرم بوی گرفته ست

    زنهار کزان سوش وزیدن نگذارند

    صد خار جفا خورد ز هجران تو خسرو

    آه، ار گلی از روی تو چیدن نگذارند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha