امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من بنده آن روی که دیدن نگذارند دیوانه زلفی که کشیدن نگذارند از تشنگیم شعله زنان سینه و از دور شربت بنماید و چشیدن نگذارند چون زیستنی نیستم، ار بینم و ار نی ای دوست، چه وقت است که دیدن نگذارند؟ صد دیده و دل منتظر تیر تو، فریاد کش با من بیچاره رسیدن نگذارند یارب، چه عذابی ست برین مرغ گرفتار؟ بسمل نپسندند و پریدن نگذارند گفتم سخنی بشنوم و جان دهم اکنون محروم بمیرم، چو شنیدن نگذارند؟ صد چاک شده سینه و صد پاره شده دل این بی خبران جامه دریدن نگذارند امروز صبا از جگرم بوی گرفته ست زنهار کزان سوش وزیدن نگذارند صد خار جفا خورد ز هجران تو خسرو آه، ار گلی از روی تو چیدن نگذارند امیر خسرو دهلوی