کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد

    این غمزده با حال پراکنده نسازد

    شیرین دهنش نازده صنع خدایست

    ورنه لب مردم ز شکر خنده نسازد

    سر تا به قدم جمله هنر دارد و خوبی

    عیبش همه آن است که با بنده نسازد

    اکنون که مرا کشت، بگویند که باری

    خود را به ستم غمکش و شرمنده نسازد

    جانا، ز غمت مردم و از جور برستم

    گر بار دگر لعل توام بنده نسازد

    گفتی که به افتادگی خویش دلت سوخت

    خود را که بود پیش تو کافگنده نسازد؟

    آخر ز دل خسرو بیچاره برون شو

    کاین خانه درین آتش سوزنده نسازد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha