کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جفا کن بو که این دل بازگردد

    دمی با جان من دمساز گردد

    به رعنایی چنین مخرام و مستیز

    که شهری نیم کشت ناز گردد

    چو نامت گویم و ناله برآرم

    دل و جان همره آواز گردد

    نگویم حال خود با کس نخواهم

    که کس با درد من انباز گردد

    چو ما مردیم بگشا روی و بگذار

    که درهای قیامت باز گردد

    چه حد هر خسیسی لاف عشقت

    مگس نبود که صید باز گردد

    چه جای عافیت باشد دلی را؟

    که گرد غمزه غماز گردد

    گر آهو چند تگ دارد، نشاید

    که گرد ترک تیرانداز گردد

    کند افسانه روز بد خویش

    شبی گر خسروت همراز گردد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha