امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جفا کن بو که این دل بازگردد دمی با جان من دمساز گردد به رعنایی چنین مخرام و مستیز که شهری نیم کشت ناز گردد چو نامت گویم و ناله برآرم دل و جان همره آواز گردد نگویم حال خود با کس نخواهم که کس با درد من انباز گردد چو ما مردیم بگشا روی و بگذار که درهای قیامت باز گردد چه حد هر خسیسی لاف عشقت مگس نبود که صید باز گردد چه جای عافیت باشد دلی را؟ که گرد غمزه غماز گردد گر آهو چند تگ دارد، نشاید که گرد ترک تیرانداز گردد کند افسانه روز بد خویش شبی گر خسروت همراز گردد امیر خسرو دهلوی