کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی سازد

    ولی دعوی خون اشکم به رخ گلگون نمی سازد

    نمی گردد به چشم او خیال من به پیراهن

    یقینم شد که او جامه دگر گلگون نمی سازد

    منم یک قطره خون دل، ولی این چشم از آهم

    دمی در عشق تو نبود که چون جیحون نمی سازد

    مباش از لاله خونین کم، ای عشاق خون افشان

    نگردد سرخ تا او از جگرها خون نمی سازد

    خیال تیر قدش را که او از دل گذر دارد

    دلم همچون الف هرگز ز جان بیرون نمی سازد

    مرا گفتی، به تو سازم ولی وقتی که سوزی دل

    ازان وقتی است دل سوزم، ولی اکنون نمی سازد

    نگه می دار چشمت را ز گریه بر درش، خسرو

    که گر دریا شود روزی بدان در چون نمی سازد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha