امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی سازد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی سازد ولی دعوی خون اشکم به رخ گلگون نمی سازد نمی گردد به چشم او خیال من به پیراهن یقینم شد که او جامه دگر گلگون نمی سازد منم یک قطره خون دل، ولی این چشم از آهم دمی در عشق تو نبود که چون جیحون نمی سازد مباش از لاله خونین کم، ای عشاق خون افشان نگردد سرخ تا او از جگرها خون نمی سازد خیال تیر قدش را که او از دل گذر دارد دلم همچون الف هرگز ز جان بیرون نمی سازد مرا گفتی، به تو سازم ولی وقتی که سوزی دل ازان وقتی است دل سوزم، ولی اکنون نمی سازد نگه می دار چشمت را ز گریه بر درش، خسرو که گر دریا شود روزی بدان در چون نمی سازد امیر خسرو دهلوی