کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند

    که می بندد برین دل بار و محمل تند می راند

    جمازه در ره و آویخته دل چون جرس با او

    نفیر و ناله دل هم به آواز جرس ماند

    سگی دنبال آن محمل، طفیل او دوران من هم

    منش لبیک می گویم، چو او سگ را همی خواند

    شتربانا، فرود آور زمانی محملش ورنه

    ز آب چشم من ترسم شتر در گل فرو ماند

    کجا در دل بماند جان، اگر جانان برون آید

    کسی کز هم تگی دیدن زمام از دست بستاند

    چو من مردم درین وادی، رو، ای سیلاب چشم من

    ز مین را گرد بنشانی، شتر جایی که بنشاند

    دم سرد مرا، ای باد، لطفی کن، مبر هر سو

    هم آن سو بر، مگر گردی ازان رخسار بنشاند

    درین ویرانه خواهم داد جان، ار بر سرم ناید

    بگو، ای ساربان، باری سر ناقه بگرداند

    خروش اشتر او هست از بار گران خسرو

    که ریزد کاروان دل، گر او محمل بجنباند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha