به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
صبا می جنبد و آن مست ما را خواب می آید
که از دمهای سرد من جهان بیتاب می آید
ازان مهتاب جان افروز کان شب بود مهمانم
جهان تیره ست بر من چون شب مهتاب می آید
من اینجا زار می سوزم به تاریکی و تنهایی
وه، ای همسایه غافل، ترا چون خواب می آید
غم لیلی جز از جان دست شستن می نفرماید
نه بیهوده ست کاندر چشم مجنون خواب می آید
گریبانم مگیر، ای محتسب، چون می پرستم من
کزین دامان تر بوی شراب ناب می آید
شبانگه بر سرم بگذشت و چشمش تر شد، ای قربان
چه بخت ست این که رحمت در دل قصاب می آید
نبینی دامن، ای زاهد، نگویی تلخم، ای واعظ
که آن دردی کیش دیرینه در محراب می آید
خرامیدن نگه کن آن بهشتی را که پنداری
ز جوی انگبین سیلی ست کز جلاب می آید
فرو پوشید جانها را که آن بی مهر می بیند
نگهدارید دلها را که آن قلاب می آید
همه ناز است و شوخی و کرشمه، خسروا، دل نه
که بهر کشتنت با این همه اسباب می آید
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.