کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گردد

    به هر برجی خیالی ده که خورشید روان گردد

    چه شکل است آن ز بهر کشتن خلقی بنامیزد

    گه از دزدیده بنماید گه از شوخی نهان گردد

    ز حسن خود چه در سر می کنی باد، ای درخت گل

    نهان نیم خیزش باش تا سرو روان گردد

    که گرد آرد ز شادی جان گمره را دران ساعت

    که جان گرد خیال او، خیالش گرد جان گردد

    نیاید کوه جور از وی گران، لیک این گران جوری

    که در پیشش نیارد دم زدن کش دل گران گردد

    مگر ز دیدنم مگری که رسوا می کنی ما را

    چه بندم حیله چون بی خواست چشم من روان گردد

    رخی سویم نه و در ما نگاه حیرتی افگن

    ازان پیشم که زیر خاک مهره رایگان گردد

    کجا گردد به کام من فلک کان مه رسد زین سو

    وگر گردد هم از فرمان شاه کامران گردد

    وصال، اهل هوس جویند، خسرو را بس این دولت

    که او در کوی او بدنام و خلقی بدگمان گردد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha