کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گیرد

    مبادا گرد غیری دامن آن نازنین گیرد

    ز تیر غمزه اش خود را نگه داری، چو آن کافر

    کمان را زه کند، ز ابرو ره مردان دین گیرد

    ازان افسانه های خوش که دل می گوید از عشقش

    من بدبخت را ترسم که روز واپسین گیرد

    چو بر مالی به خونم آستین، جانا، که من باری

    ز خون خویش بیزارم، ترا گر آستین گیرد

    نشاندی فتنه را در گوشه چشم، آنگهت گفتم

    که عالم کفر و گمراهی ازان گوشه نشین گیرد

    چو نیکو نیست چشم مست را اغرا به خون من

    مرا خود کشته گیر، اما نباید کو یمین گیرد

    چه باشد حال من جایی که همسایه شود بیهش

    چو آیی مست و خانه بوی ورد و یاسمین گیرد

    چو در تاباک جانم دید، شب، گفتا مکن مسکین

    چه شیرین جان کند، چون پاش اندر انگبین گیرد

    میا در پیش چشم کس سپند روی تو خسرو!

    روا داری که آتش در من اندوهگین گیرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha