کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درون آید

    کز آن رخسار گردآلود شهری در جنون آید

    مرا کشت آن سواریها، پسینه دم حسرت

    برو گه گه مگر لختی غبار از در درون آید

    چه لطف است آنکه بر سر می کند خاک آب حیوان را

    به زیر پاش غلطان و دوان و سرنگون آید

    مخند، ای درد نادیده، ز آب چشم مشتاقان

    مبادا هیچ کس را کاین بلا از در درون آید

    دو روزی میهمانم، از درم بیرون مران، جانا

    که بز در خانه قصاب نز بهر سکون آید

    ز من پرسی و بس گوئی که خون بهر چه می گریی؟

    نمی دانی که آخر هر کجا برند خون آید؟

    تو خود دانی که نتوان ز یست بی تو، لیک حیرانم

    که ترک دوستان مهربان از دوست چون آید

    کدامین سگ بود خسرو که تاب زلف تو آرد

    که گر شیر اندر آن زنجیر بربندی، زبون آید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha