کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشان آید

    چو گل جامه درم کانم ز گل بوی نشان آید

    نگارا، دیده در ره مانده ام وین آرزو در دل

    که یارب، نازنین یاری چو تو بر من چسبان آید

    حذر کن از دم سرد گرفتاران، مباد آن دم

    کزینسان، تندبادی بر چنان سرو روان آید

    غمت هر شب رسد در کشتنم، وانگه امان یابم

    که از بهر شفاعت را خیانت در میان آید

    بدینسان چون زید عاشق که از بهر خراش آن

    زبان خنجر شود در دل چو نامت بر زبان آید

    مکش چندین مسلمان را که جانی مانده در قالب

    نه آن مرغی ست جان کو باز سوی آشیان آید

    به رسم بندگی بپذیر، خسرو را، چه کم گردد؟

    به سلک بندگانت گر غلامی رایگان آید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha