به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
به خود مبین که چو روی من آفتابی هست
به من نگر که چو من در جهانی خرابی هست؟
ز روشنی رخ تو گر به صد نقاب رود
کسی نداند بر روی تو نقابی هست
دلم ز ناوک چشمت هزار روزن شد
ز صورت تو به هر روزن آفتابی هست
شب من از چه سبب تیره تر بود هر روز
چو از رخ تو به هر خانه آفتابی هست
مهت به عقرب و اینک رهی به عزم سفر
ولی خوشم که دران عقرب انقلابی هست
خط تو فتوی نوشت این چنین و فتوی را
جز آنکه گفتم من با تواش جوابی هست
پریر بر سر بامش بدیدم و گفتم
هنوز بر سر بام من آفتابی هست
لب تو در دلم آمد بپرس هم زان لب
که پر نمک تر ازان هیچ دلی کبابی هست؟
ازین هوس که نشانی بباید از دهنت
وجود را به عدم هر زمان شتابی هست
بر آب دیده خسرو همه جهان بگریست
تبارک الله در دیده تو آبی هست
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.