کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زلف مشکینش که گویی را به چوگان یافته ست

    گو به صحن دیده بازی کن که میدان یافته ست

    تا تو گوی چرخ بردی زان ز نخ چوگان چرخ

    ای بسا بازی که آن گوی ز نخدان یافته ست

    گرد بر گو در زنخدان گر دمی آرد خطت

    مشک زلفت را که بر هر سو پریشان یافته ست

    تشنه ای را با دهانت آشنایی ده که او

    تا به لب چاه زنخ پر آب حیوان یافته ست

    خنده تو یافته ست اندر دهان کان گهر

    گوهر خود را خجل بیرون دهد کان یافته ست

    در بناگوشت دلم گم شد، کسی حاضر نبود

    جز خط و زلفت کسی احضار ایشان یافته ست

    روز وصلم هست کوتاه و شب هجرم دراز

    گر دم سرد جهان رسم زمستان یافته ست

    شهسوارا را، گوی در میدان زیبایی فگن

    خاصه کاعظم باربک از شاه جولان یافته ست

    هر گهر کان غیر مدحت در دهان خسرو است

    سنگ ریزه ست، آنکه اندر زیر دندان یافته ست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha