به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
کجاست دل که غمت را نهان تواند داشت
به صبر کوشد و خود را بر آن تواند داشت
به کام دشمنم از هجر و دوستی نه که او
دلی به سوی من ناتوان تواند داشت
کشید خصم تو تیغ و مرا شفیعی نه
که دست مصلحتی در میان تواند داشت
ببرد دزد غم دل که یار خواب آلود
چگونه پاس دل دوستان تواند داشت
خراب چشم خودم وین نه آن می است که چشم
شراب خوار مرا میهمان تواند داشت
بسوزم و نزنم دم که نیست همدردی
که راز سوخته ای را نهان تواند داشت
همی کشند که نامش مبر، چو در دلم اوست
زیان چگونه زبان در دهان تواند داشت
نماند از مه و خورشید نازنین مرا
حیات باد که او جایشان تواند داشت
متاع عمر که بر باد می رود از دست
مگر که لشکر رطل گران تواند داشت
عنایتی بکن، ای دوست، بنده خسرو را
سر نیاز بر آن آستان تواند داشت
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.