کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دل من به جانانی آویخته ست

    چو دزدی کز ایوانی آویخته ست

    فدا باد جانها بدان زلف کش

    به هر تار مو جانی آویخته ست

    چه زنار کفرست هر موی او

    که در هر یک ایمانی آویخته ست

    بتان را مزن سنگ، ای پارسا

    به هر بت مسلمانی آویخته ست

    غمم سهل گیرید و مسکین کسی

    که در زلف جانانی آویخته ست

    زهی دولت صید جانم که او

    به فتراک سلطانی آویخته ست

    نبینم جهان جز جگر پاره ای

    به هر نوک مژگانی آویخته ست

    خراشیده باشد دل بلبلی

    که در شاخ بستانی آویخته ست

    چو خسرو اسیر تو شد رحمتی

    که دردی به درمانی آویخته ست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha