کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان کرده است

    آسودگان وصل را رنجور هجران کرده است

    گردون مگر آن یار را بر من دگر سان ساخته

    با بخت بی سامانم از مهرش پشیمان کرده است

    غمگین مشو،ای دل،اگر در ششدری از نقش دوست

    کین مهره باز آسمان اینها فراوان کرده است

    روزی گرم از دولت وصلش درونی شاد شد

    روز فراق دوستان چون بیت احزان کرده است

    بر هر مژه عشاق را بشکفت نسرین سرشک

    تا آن گل از اهل نظر رخسار پنهان کرده است

    در حلقه شوریدگان آشوب و غوغا می رود

    گویا مگر هندوی من کاکل پریشان کرده است

    زاهد که دامن می کشد از رندی تو، خسروا

    باری ندانم یک نفس سر در گریبان کرده است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha