امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کجاست دل که غمت را نهان تواند داشت به صبر کوشد و خود را بر آن تواند داشت به کام دشمنم از هجر و دوستی نه که او دلی به سوی من ناتوان تواند داشت کشید خصم تو تیغ و مرا شفیعی نه که دست مصلحتی در میان تواند داشت ببرد دزد غم دل که یار خواب آلود چگونه پاس دل دوستان تواند داشت خراب چشم خودم وین نه آن می است که چشم شراب خوار مرا میهمان تواند داشت بسوزم و نزنم دم که نیست همدردی که راز سوخته ای را نهان تواند داشت همی کشند که نامش مبر، چو در دلم اوست زیان چگونه زبان در دهان تواند داشت نماند از مه و خورشید نازنین مرا حیات باد که او جایشان تواند داشت متاع عمر که بر باد می رود از دست مگر که لشکر رطل گران تواند داشت عنایتی بکن، ای دوست، بنده خسرو را سر نیاز بر آن آستان تواند داشت امیر خسرو دهلوی