به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است

3100عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

نرگس مست تو خواب آلوده است

لب لعل تو شراب آلوده است

آگه از ناله من کی گردد

چشم مست تو که خواب آلوده است

خویی کز عارض تو باز شده ست

برگ گل را به گلاب آلوده ست

لب تو در دل من بنشسته ست

نمکی را به کباب آلوده ست

ازتری خواست چکیدن آری

لب تو کز می ناب آلوده ست

سخن تلخ تو زان شیرینست

که شکر را به جواب آلوده ست

بنده خسرو چه گنه کرد امروز

که حدیثت به عتاب آلوده ست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 2شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 3شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 4شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...5شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 6شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 7شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...8شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...9شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 10شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 11شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 12شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 13شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 14شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 15شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 16شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...17شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 18شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...19شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...20شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...21شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 22شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 23شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...24شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 25شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 26شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 27شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...28شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...29شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 30شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 31شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 32شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...33شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 34شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 35شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 36شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 37شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...38شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 39شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 40شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 41شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 42شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 43شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 44شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...45شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 46شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 47شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 48شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...49شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...50شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 51شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 52شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...53شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...54شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...55شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 56شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 57شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 58شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 59شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 60شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 61شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 62شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...63شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 64شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 65شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 66شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 67شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...68شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...69شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 70شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...71شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 72شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...73شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...74شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 75شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 76شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 77شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 78شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 79شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...80شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 81شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 82شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 83شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 84شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 85شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 86شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 87شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 88شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 89شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 90شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 91شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 92شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 93شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 94شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 95شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 96شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 97شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 98شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 99شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 100شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 101شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 102شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 103شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 104شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 105شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 106شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 107شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 108شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 109شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 110شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 111شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 112شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...113شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 114شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 115شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 116شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...117شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 118شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 119شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...120شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 121شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 122شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...123شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...124شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 125شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...126شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...127شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...128شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 129شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 130شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 131شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...132شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...133شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 134شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 135شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 136شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...137شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...138شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...139شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 140شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...141شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 142شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 143شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...144شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...145شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...146شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...147شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...148شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...149شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...150شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...151شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...152شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...153شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...154شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...155شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...156شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...157شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...158شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...159شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...160شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...161شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...162شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...163شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...164شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...165شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...166شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...167شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...168شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...169شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 170شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...171شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...172شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...173شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...174شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...175شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...176شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...177شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...178شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...179شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...180شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...181شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 182شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...183شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...184شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...185شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...186شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...187شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...188شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...189شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...190شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 191شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...192شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...193شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...194شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...195شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...196شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...197شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...198شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...199شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...200شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...201شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 202شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 203شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...204شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...205شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...206شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 207شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...208شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 209شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...210شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 211شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...212شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 213شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...214شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 215شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...216شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...217شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 218شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 219شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 220شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 221شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 222شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...223شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 224شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...225شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...226شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 227شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 228شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 229شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 230شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 231شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 232شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...233شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 234شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 235شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 236شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 237شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...238شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 239شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 240شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 241شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 242شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 243شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 244شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 245شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 246شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 247شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 248شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 249شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 250شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 251شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 252شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 253شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 254شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 255شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 256شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 257شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 258شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 259شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 260شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 261شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 262شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 263شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 264شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 265شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 266شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 267شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 268شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 269شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 270شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 271شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 272شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 273شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 274شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 275شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 276شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 277شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 278شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 279شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 280شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 281شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 282شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 283شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 284شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 285شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 286شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 287شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 288شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 289شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 290شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 291شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 292شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 293شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 294شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 295شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 296شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 297شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 298شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 299شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 300شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 301شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 302شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 303شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 304شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 305شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 306شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 307شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 308شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 309شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 310شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 311شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 312شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 313شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 314شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 315شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 316شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 317شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 318شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 319شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 320شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 321شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 322شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 323شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 324شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 325شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 326شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 327شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 328شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 329شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 330شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 331شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 332شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 333شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 334شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 335شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 336شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...337شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...338شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...339شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...340شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...341شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...342شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...343شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...344شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...345شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...346شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...347شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...348شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...349شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...350شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 351شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...352شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...353شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...354شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...355شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...356شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 357شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...358شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...359شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...360شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...361شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...362شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...363شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...364شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...365شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...366شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...367شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...368شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...369شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...370شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...371شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...372شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...373شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...374شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...375شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...376شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...377شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...378شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 379شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...380شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 381شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...382شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...383شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...384شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...385شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 386شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...387شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...388شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...389شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...390شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...391شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...392شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...393شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...394شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...395شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...396شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...397شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 398شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 399شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 400شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 401شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...402شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...403شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...404شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 405شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...406شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...407شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 408شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...409شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...410شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...411شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 412شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...413شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...414شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...415شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...416شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 417شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...418شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...419شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...420شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...421شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...422شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 423شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...424شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...425شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 426شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...427شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...428شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 429شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...430شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 431شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...432شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 433شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 434شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 435شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 436شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 437شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...438شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 439شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 440شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 441شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...442شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 443شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 444شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...445شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 446شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...447شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...448شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 449شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...450شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 451شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 452شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 453شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...454شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 455شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...456شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 457شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 458شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 459شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...460شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 461شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...462شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...463شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 464شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 465شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 466شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 467شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 468شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...469شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 470شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 471شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...472شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 473شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 474شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 475شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...476شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 477شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 478شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 479شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 480شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 481شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 482شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 483شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 484شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 485شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 486شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 487شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 488شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 489شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 490شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...491شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 492شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 493شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 494شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 495شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 496شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 497شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 498شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 499شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 500شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...501شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...502شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 503شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 504شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 505شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 506شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 507شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 508شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 509شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 510شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 511شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 512شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 513شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 514شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 515شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 516شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 517شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 518شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 519شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 520شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 521شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 522شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 523شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 524شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 525شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 526شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 527شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 528شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 529شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 530شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 531شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 532شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 533شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...534شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 535شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 536شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 537شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 538شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 539شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 540شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 541شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 542شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 543شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 544شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 545شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 546شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 547شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 548شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 549شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 550شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...551شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 552شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...553شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 554شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 555شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...556شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 557شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 558شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 559شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...560شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 561شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 562شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...563شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 564شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...565شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 566شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...567شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 568شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 569شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...570شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 571شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 572شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 573شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 574شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 575شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 576شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...577شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...578شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 579شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...580شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 581شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 582شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 583شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...584شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...585شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 586شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 587شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 588شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 589شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 590شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 591شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 592شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...593شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...594شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 595شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 596شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 597شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 598شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 599شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 600شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 601شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 602شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 603شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 604شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...605شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 606شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...607شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 608شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 609شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 610شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 611شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 612شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 613شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 614شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 615شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 616شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 617شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 618شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 619شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 620شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 621شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...622شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...623شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...624شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...625شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 626شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...627شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 628شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 629شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...630شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...631شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 632شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...633شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 634شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 635شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 636شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...637شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 638شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 639شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 640شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 641شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 642شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 643شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 644شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 645شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 646شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...647شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...648شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 649شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 650شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 651شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 652شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 653شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 654شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 655شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 656شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 657شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 658شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 659شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 660شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 661شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 662شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 663شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 664شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 665شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 666شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 667شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 668شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 669شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 670شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 671شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 672شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...673شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 674شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 675شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 676شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...677شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...678شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 679شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 680شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 681شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 682شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 683شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...684شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 685شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 686شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 687شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 688شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 689شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 690شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 691شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 692شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 693شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 694شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 695شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 696شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 697شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 698شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 699شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 700شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 701شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 702شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 703شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 704شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 705شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 706شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 707شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 708شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 709شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 710شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 711شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 712شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 713شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 714شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 715شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 716شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 717شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 718شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 719شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 720شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 721شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 722شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 723شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 724شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 725شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 726شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 727شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 728شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 729شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 730شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 731شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 732شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 733شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 734شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 735شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 736شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 737شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...738شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 739شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 740شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 741شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 742شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 743شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...744شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...745شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...746شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 747شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 748شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...749شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...750شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...751شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...752شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...753شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...754شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...755شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...756شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 757شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 758شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 759شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...760شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 761شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...762شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...763شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 764شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...765شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...766شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 767شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 768شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 769شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...770شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 771شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 772شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...773شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...774شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...775شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...776شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...777شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 778شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...779شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...780شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...781شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 782شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 783شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 784شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 785شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 786شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 787شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 788شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...789شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...790شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 791شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 792شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...793شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 794شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 795شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 796شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 797شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 798شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 799شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 800شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...801شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 802شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...803شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 804شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 805شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 806شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 807شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 808شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 809شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 810شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 811شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...812شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...813شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...814شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...815شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...816شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...817شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...818شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...819شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...820شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...821شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...822شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...823شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 824شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...825شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 826شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 827شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 828شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...829شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...830شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 831شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 832شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 833شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...834شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...835شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 836شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 837شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 838شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 839شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 840شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...841شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 842شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 843شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...844شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...845شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 846شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 847شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 848شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 849شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 850شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 851شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 852شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...853شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...854شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...855شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 856شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...857شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 858شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 859شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 860شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 861شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 862شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 863شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 864شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 865شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...866شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...867شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...868شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...869شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 870شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...871شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 872شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 873شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 874شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 875شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 876شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 877شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 878شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 879شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 880شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 881شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 882شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...883شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...884شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...885شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...886شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...887شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...888شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...889شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...890شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...891شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...892شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...893شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...894شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...895شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...896شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...897شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 898شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 899شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 900شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 901شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 902شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 903شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 904شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 905شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...906شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 907شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 908شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 909شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 910شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 911شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...912شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...913شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 914شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 915شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...916شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 917شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 918شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 919شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 920شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 921شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...922شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 923شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 924شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 925شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 926شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 927شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 928شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 929شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...930شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...931شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...932شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...933شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 934شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...935شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...936شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...937شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...938شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...939شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 940شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 941شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 942شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 943شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...944شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...945شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...946شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...947شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...948شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 949شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 950شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...951شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 952شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...953شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...954شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 955شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 956شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 957شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 958شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 959شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...960شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...961شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...962شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...963شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 964شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 965شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 966شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...967شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...968شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...969شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...970شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...971شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...972شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...973شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...974شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...975شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...976شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...977شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...978شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...979شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...980شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...981شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...982شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...983شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...984شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...985شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...986شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...987شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...988شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...989شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...990شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...991شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...992شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 993شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...994شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 995شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...996شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 997شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 998شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...999شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1000شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1001شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1002شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1003شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1004شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1005شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1006شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1007شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1008شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1009شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1010شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1011شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1012شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1013شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1014شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1015شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1016شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1017شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1018شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1019شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1020شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1021شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1022شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1023شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1024شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1025شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1026شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1027شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1028شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1029شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1030شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1031شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1032شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1033شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1034شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1035شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1036شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1037شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1038شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1039شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1040شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1041شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1042شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1043شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1044شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1045شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1046شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1047شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1048شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1049شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1050شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1051شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1052شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1053شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1054شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1055شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1056شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1057شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1058شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1059شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1060شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1061شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1062شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1063شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1064شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1065شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1066شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1067شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1068شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1069شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1070شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1071شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1072شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1073شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1074شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1075شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1076شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1077شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1078شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1079شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1080شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1081شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1082شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1083شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1084شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1085شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1086شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1087شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1088شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1089شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1090شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1091شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1092شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1093شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1094شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1095شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1096شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1097شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1098شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1099شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1100شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1101شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1102شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1103شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1104شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1105شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1106شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1107شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1108شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1109شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1110شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1111شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1112شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1113شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1114شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1115شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1116شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1117شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1118شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1119شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1120شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1121شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1122شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1123شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1124شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1125شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1126شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1127شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1128شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1129شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1130شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1131شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1132شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1133شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1134شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1135شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1136شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1137شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1138شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1139شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1140شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1141شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1142شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1143شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1144شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1145شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1146شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1147شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1148شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1149شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1150شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1151شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1152شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1153شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1154شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1155شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1156شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1157شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1158شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1159شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1160شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1161شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1162شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1163شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1164شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1165شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1166شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1167شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1168شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1169شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1170شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1171شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1172شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1173شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1174شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1175شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1176شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1177شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1178شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1179شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1180شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1181شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1182شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1183شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1184شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1185شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1186شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1187شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1188شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1189شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1190شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1191شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1192شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1193شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1194شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1195شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1196شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1197شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1198شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1199شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1200شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1201شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1202شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1203شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1204شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1205شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1206شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1207شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1208شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1209شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1210شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1211شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1212شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1213شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1214شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1215شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1216شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1217شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1218شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1219شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1220شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1221شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1222شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1223شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1224شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1225شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1226شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1227شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1228شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1229شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1230شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1231شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1232شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1233شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1234شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1235شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1236شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1237شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1238شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1239شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1240شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1241شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1242شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1243شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1244شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1245شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1246شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1247شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1248شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1249شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1250شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1251شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1252شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1253شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1254شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1255شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1256شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1257شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1258شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1259شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1260شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1261شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1262شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1263شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1264شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1265شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1266شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1267شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1268شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1269شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1270شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1271شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1272شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1273شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1274شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1275شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1276شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1277شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1278شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1279شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1280شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1281شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1282شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1283شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1284شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1285شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1286شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1287شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1288شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1289شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1290شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1291شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1292شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1293شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1294شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1295شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1296شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1297شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1298شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1299شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1300شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1301شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1302شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1303شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1304شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1305شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1306شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1307شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1308شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1309شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1310شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1311شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1312شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1313شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1314شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1315شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1316شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1317شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1318شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1319شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1320شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1321شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1322شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1323شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1324شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1325شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1326شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1327شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1328شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1329شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1330شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1331شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1332شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1333شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1334شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1335شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1336شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1337شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1338شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1339شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1340شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1341شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1342شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1343شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1344شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1345شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1346شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1347شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1348شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1349شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1350شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1351شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1352شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1353شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1354شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1355شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1356شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1357شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1358شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1359شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1360شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1361شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1362شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1363شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1364شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1365شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1366شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1367شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1368شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1369شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1370شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1371شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1372شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1373شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1374شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1375شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1376شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1377شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1378شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1379شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1380شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1381شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1382شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1383شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1384شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1385شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1386شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1387شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1388شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1389شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1390شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1391شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1392شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1393شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1394شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1395شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1396شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1397شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1398شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1399شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1400شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1401شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1402شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1403شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1404شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1405شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1406شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1407شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1408شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1409شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1410شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1411شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1412شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1413شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1414شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1415شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1416شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1417شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1418شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1419شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1420شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1421شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1422شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1423شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1424شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1425شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1426شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1427شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1428شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1429شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1430شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1431شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1432شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1433شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1434شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1435شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1436شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1437شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1438شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1439شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1440شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1441شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1442شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1443شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1444شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1445شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1446شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1447شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1448شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1449شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1450شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1451شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1452شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1453شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1454شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1455شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1456شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1457شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1458شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1459شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1460شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1461شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1462شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1463شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1464شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1465شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1466شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1467شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1468شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1469شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1470شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1471شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1472شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1473شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1474شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1475شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1476شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1477شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1478شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1479شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1480شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1481شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1482شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1483شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1484شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1485شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1486شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1487شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1488شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1489شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1490شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1491شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1492شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1493شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1494شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1495شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1496شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1497شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1498شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1499شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1500شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1501شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1502شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1503شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1504شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1505شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1506شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1507شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1508شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1509شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1510شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1511شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1512شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1513شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1514شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1515شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1516شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1517شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1518شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1519شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1520شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1521شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1522شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1523شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1524شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1525شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1526شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1527شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1528شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1529شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1530شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1531شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1532شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1533شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1534شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1535شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1536شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1537شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1538شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1539شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1540شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1541شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1542شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1543شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1544شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1545شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1546شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1547شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1548شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1549شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1550شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1551شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1552شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1553شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1554شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1555شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1556شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1557شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1558شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1559شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1560شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1561شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1562شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1563شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1564شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1565شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1566شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1567شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1568شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1569شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1570شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1571شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1572شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1573شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1574شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1575شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1576شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1577شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1578شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1579شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1580شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1581شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1582شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1583شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1584شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1585شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1586شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1587شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1588شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1589شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1590شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1591شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1592شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1593شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1594شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1595شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1596شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1597شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1598شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1599شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1600شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1601شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1602شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1603شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1604شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1605شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1606شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1607شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1608شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1609شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1610شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1611شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1612شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1613شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1614شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1615شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1616شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1617شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1618شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1619شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1620شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1621شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1622شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1623شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1624شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1625شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1626شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1627شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1628شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1629شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1630شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1631شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1632شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1633شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1634شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1635شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1636شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1637شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1638شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1639شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1640شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1641شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1642شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1643شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1644شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1645شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1646شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1647شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1648شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1649شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1650شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1651شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1652شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1653شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1654شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1655شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1656شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1657شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1658شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1659شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1660شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1661شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1662شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1663شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1664شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1665شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1666شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1667شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1668شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1669شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1670شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1671شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1672شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1673شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1674شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1675شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1676شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1677شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1678شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1679شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1680شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1681شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1682شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1683شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1684شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1685شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1686شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1687شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1688شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1689شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1690شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1691شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1692شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1693شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1694شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1695شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1696شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1697شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1698شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1699شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1700شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1701شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1702شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1703شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1704شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1705شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1706شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1707شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1708شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1709شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1710شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1711شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1712شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1713شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1714شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1715شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1716شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1717شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1718شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1719شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1720شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1721شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1722شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1723شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1724شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1725شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1726شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1727شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1728شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1729شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ