به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است

2750عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

درد سر دوستان آه و فغان من است

کاهش جان طبیب درد نهان من است

چند توان دید وای بر دل مسکین جفا

گیر که بیگانه شد آخر از آن من است

از دم سرد فراق برگ حیاتم نماند

آفت این برگ ریز باد خزان من است

گریه که از سوز دل گرم برون می دهم

قطره آبست، لیک شعله جان من است

دل که ز من گم شده ست بر تو گمان می برم

هست ترا خود یقین هر چه گمان من است

شوی هم از خون دل خاک سر کوی خویش

تا برود هر کجا نام و نشان من است

بی خبر پند گو بیهده جان می کند

از پی مردن به عشق کوه گران من است

می رود آن شوخ و من گر چه کنم ناله بیش

باز نیاید، از آنک عمر روان من است

دوش به خسرو ز لطف، گفت غلام منی

مرتبه این خطاب نرخ گران من است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...2شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 3شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 4شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...5شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...6شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 7شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 8شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 9شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 10شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 11شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 12شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 13شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...14شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 15شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...16شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...17شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...18شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 19شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 20شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...21شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 22شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 23شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 24شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...25شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...26شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 27شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 28شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 29شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...30شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 31شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 32شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 33شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 34شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...35شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 36شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 37شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 38شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 39شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 40شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 41شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...42شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 43شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 44شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 45شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...46شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...47شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 48شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 49شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...50شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...51شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...52شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 53شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 54شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 55شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 56شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 57شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 58شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 59شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...60شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 61شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 62شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 63شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 64شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...65شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...66شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 67شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...68شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 69شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...70شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...71شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 72شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 73شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 74شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 75شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 76شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...77شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 78شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 79شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 80شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 81شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 82شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 83شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 84شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 85شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 86شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 87شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 88شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 89شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 90شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 91شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 92شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 93شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 94شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 95شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 96شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 97شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 98شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 99شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 100شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 101شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 102شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 103شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 104شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 105شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 106شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 107شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 108شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 109شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...110شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 111شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 112شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 113شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...114شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 115شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 116شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...117شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 118شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 119شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...120شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...121شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 122شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...123شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...124شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...125شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 126شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 127شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 128شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...129شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...130شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 131شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 132شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 133شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...134شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...135شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...136شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 137شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...138شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 139شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 140شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...141شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...142شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...143شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...144شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...145شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...146شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...147شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...148شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...149شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...150شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...151شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...152شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...153شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...154شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...155شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...156شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...157شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...158شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...159شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...160شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...161شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...162شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...163شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...164شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...165شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...166شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 167شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...168شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...169شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...170شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...171شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...172شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...173شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...174شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...175شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...176شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...177شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...178شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 179شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...180شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...181شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...182شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...183شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...184شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...185شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...186شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...187شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 188شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...189شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...190شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...191شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...192شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...193شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...194شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...195شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...196شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...197شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...198شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 199شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 200شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...201شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...202شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...203شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 204شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...205شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 206شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...207شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 208شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...209شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 210شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...211شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 212شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...213شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...214شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 215شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 216شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 217شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 218شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 219شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...220شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 221شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...222شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...223شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 224شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 225شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 226شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 227شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 228شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 229شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...230شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 231شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 232شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 233شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 234شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...235شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 236شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 237شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 238شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 239شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 240شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 241شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 242شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 243شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 244شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 245شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 246شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 247شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 248شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 249شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 250شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 251شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 252شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 253شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 254شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 255شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 256شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 257شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 258شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 259شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 260شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 261شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 262شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 263شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 264شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 265شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 266شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 267شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 268شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 269شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 270شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 271شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 272شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 273شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 274شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 275شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 276شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 277شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 278شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 279شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 280شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 281شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 282شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 283شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 284شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 285شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 286شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 287شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 288شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 289شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 290شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 291شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 292شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 293شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 294شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 295شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 296شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 297شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 298شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 299شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 300شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 301شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 302شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 303شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 304شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 305شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 306شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 307شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 308شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 309شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 310شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 311شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 312شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 313شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 314شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 315شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 316شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 317شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 318شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 319شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 320شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 321شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 322شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 323شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 324شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 325شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 326شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 327شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 328شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 329شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 330شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 331شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 332شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 333شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...334شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...335شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...336شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...337شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...338شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...339شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...340شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...341شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...342شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...343شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...344شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...345شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...346شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...347شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 348شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...349شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...350شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...351شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...352شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...353شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 354شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...355شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...356شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...357شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...358شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...359شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...360شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...361شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...362شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...363شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...364شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...365شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...366شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...367شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...368شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...369شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...370شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...371شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...372شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...373شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...374شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...375شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 376شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...377شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 378شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...379شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...380شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...381شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...382شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 383شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...384شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...385شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...386شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...387شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...388شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...389شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...390شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...391شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...392شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...393شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...394شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 395شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 396شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 397شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 398شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...399شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...400شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...401شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 402شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...403شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...404شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 405شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...406شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...407شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...408شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 409شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...410شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...411شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...412شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...413شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 414شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...415شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...416شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...417شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...418شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...419شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 420شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...421شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...422شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 423شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...424شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...425شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 426شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...427شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 428شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...429شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 430شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 431شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 432شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 433شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 434شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...435شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 436شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 437شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 438شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...439شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 440شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 441شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...442شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 443شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...444شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...445شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 446شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...447شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 448شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 449شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 450شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...451شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 452شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...453شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 454شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 455شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 456شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...457شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 458شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...459شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...460شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 461شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 462شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 463شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 464شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 465شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...466شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 467شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 468شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...469شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 470شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 471شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 472شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...473شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 474شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 475شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 476شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 477شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 478شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 479شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 480شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 481شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 482شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 483شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 484شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 485شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 486شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 487شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...488شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 489شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 490شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 491شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 492شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 493شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 494شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 495شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 496شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 497شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...498شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...499شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 500شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 501شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 502شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 503شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 504شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 505شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 506شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 507شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 508شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 509شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 510شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 511شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 512شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 513شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 514شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 515شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 516شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 517شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 518شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 519شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 520شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 521شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 522شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 523شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 524شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 525شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 526شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 527شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 528شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 529شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 530شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...531شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 532شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 533شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 534شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 535شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 536شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 537شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 538شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 539شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 540شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 541شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 542شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 543شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 544شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 545شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 546شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 547شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...548شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 549شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...550شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 551شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 552شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...553شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 554شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 555شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 556شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...557شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 558شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 559شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...560شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 561شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...562شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 563شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...564شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 565شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 566شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...567شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 568شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 569شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 570شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 571شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 572شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 573شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...574شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...575شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 576شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...577شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 578شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 579شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 580شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...581شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...582شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 583شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 584شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 585شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 586شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 587شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 588شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 589شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...590شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...591شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 592شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 593شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 594شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 595شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 596شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 597شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 598شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 599شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 600شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 601شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...602شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 603شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...604شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 605شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 606شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 607شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 608شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 609شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 610شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 611شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 612شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 613شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 614شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 615شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 616شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 617شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 618شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...619شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...620شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...621شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...622شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 623شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...624شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 625شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 626شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...627شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...628شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 629شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...630شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 631شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 632شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 633شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...634شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 635شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 636شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 637شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 638شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 639شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 640شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 641شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 642شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 643شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...644شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...645شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 646شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 647شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 648شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 649شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 650شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 651شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 652شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 653شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 654شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 655شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 656شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 657شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 658شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 659شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 660شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 661شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 662شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 663شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 664شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 665شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 666شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 667شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 668شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 669شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...670شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 671شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 672شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 673شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...674شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...675شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 676شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 677شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 678شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 679شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 680شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...681شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 682شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 683شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 684شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 685شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 686شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 687شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 688شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 689شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 690شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 691شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 692شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 693شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 694شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 695شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 696شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 697شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 698شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 699شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 700شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 701شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 702شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 703شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 704شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 705شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 706شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 707شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 708شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 709شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 710شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 711شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 712شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 713شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 714شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 715شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 716شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 717شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 718شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 719شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 720شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 721شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 722شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 723شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 724شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 725شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 726شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 727شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 728شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 729شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 730شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 731شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 732شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 733شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 734شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...735شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 736شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 737شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 738شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 739شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 740شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...741شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...742شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...743شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 744شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 745شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...746شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...747شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...748شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...749شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...750شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...751شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...752شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...753شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 754شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 755شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 756شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...757شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 758شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...759شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...760شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 761شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...762شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...763شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 764شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 765شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 766شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...767شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 768شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 769شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...770شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...771شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...772شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...773شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...774شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 775شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...776شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...777شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...778شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 779شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 780شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 781شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 782شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 783شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 784شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 785شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...786شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...787شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 788شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 789شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...790شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 791شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 792شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 793شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 794شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 795شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 796شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 797شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...798شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 799شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...800شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 801شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 802شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 803شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 804شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 805شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 806شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 807شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 808شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...809شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...810شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...811شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...812شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...813شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...814شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...815شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...816شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...817شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...818شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...819شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...820شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 821شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...822شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 823شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 824شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 825شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...826شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...827شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 828شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 829شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 830شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...831شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...832شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 833شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 834شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 835شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 836شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 837شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...838شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 839شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 840شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...841شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...842شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 843شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 844شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 845شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 846شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 847شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 848شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 849شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...850شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...851شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...852شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 853شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...854شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 855شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 856شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 857شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 858شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 859شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 860شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 861شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 862شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...863شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...864شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...865شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...866شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 867شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...868شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 869شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 870شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 871شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 872شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 873شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 874شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 875شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 876شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 877شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 878شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 879شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...880شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...881شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...882شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...883شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...884شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...885شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...886شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...887شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...888شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...889شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...890شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...891شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...892شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...893شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...894شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 895شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 896شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 897شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 898شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 899شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 900شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 901شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 902شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...903شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 904شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 905شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 906شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 907شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 908شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...909شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...910شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 911شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 912شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...913شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 914شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 915شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 916شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 917شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 918شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...919شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 920شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 921شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 922شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 923شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 924شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 925شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 926شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...927شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...928شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...929شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...930شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 931شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...932شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...933شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...934شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...935شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...936شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 937شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 938شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 939شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 940شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...941شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...942شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...943شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...944شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...945شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 946شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 947شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...948شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 949شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...950شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...951شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 952شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 953شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 954شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 955شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 956شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...957شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...958شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...959شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...960شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 961شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 962شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 963شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...964شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...965شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...966شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...967شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...968شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...969شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...970شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...971شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...972شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...973شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...974شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...975شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...976شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...977شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...978شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...979شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...980شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...981شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...982شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...983شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...984شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...985شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...986شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...987شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...988شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...989شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 990شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...991شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 992شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...993شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 994شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 995شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...996شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 997شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...998شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...999شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1000شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1001شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1002شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1003شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1004شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1005شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1006شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1007شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1008شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1009شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1010شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1011شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1012شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1013شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1014شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1015شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1016شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1017شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1018شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1019شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1020شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1021شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1022شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1023شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1024شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1025شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1026شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1027شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1028شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1029شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1030شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1031شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1032شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1033شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1034شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1035شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1036شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1037شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1038شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1039شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1040شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1041شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1042شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1043شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1044شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1045شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1046شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1047شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1048شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1049شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1050شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1051شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1052شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1053شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1054شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1055شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1056شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1057شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1058شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1059شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1060شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1061شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1062شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1063شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1064شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1065شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1066شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1067شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1068شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1069شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1070شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1071شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1072شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1073شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1074شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1075شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1076شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1077شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1078شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1079شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1080شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1081شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1082شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1083شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1084شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1085شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1086شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1087شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1088شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1089شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1090شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1091شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1092شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1093شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1094شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1095شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1096شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1097شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1098شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1099شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1100شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1101شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1102شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1103شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1104شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1105شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1106شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1107شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1108شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1109شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1110شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1111شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1112شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1113شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1114شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1115شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1116شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1117شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1118شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1119شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1120شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1121شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1122شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1123شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1124شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1125شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1126شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1127شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1128شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1129شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1130شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1131شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1132شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1133شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1134شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1135شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1136شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1137شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1138شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1139شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1140شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1141شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1142شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1143شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1144شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1145شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1146شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1147شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1148شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1149شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1150شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1151شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1152شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1153شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1154شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1155شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1156شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1157شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1158شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1159شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1160شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1161شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1162شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1163شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1164شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1165شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1166شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1167شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1168شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1169شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1170شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1171شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1172شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1173شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1174شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1175شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1176شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1177شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1178شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1179شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1180شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1181شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1182شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1183شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1184شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1185شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1186شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1187شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1188شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1189شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1190شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1191شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1192شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1193شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1194شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1195شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1196شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1197شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1198شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1199شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1200شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1201شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1202شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1203شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1204شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1205شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1206شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1207شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1208شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1209شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1210شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1211شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1212شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1213شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1214شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1215شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1216شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1217شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1218شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1219شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1220شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1221شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1222شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1223شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1224شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1225شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1226شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1227شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1228شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1229شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1230شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1231شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1232شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1233شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1234شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1235شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1236شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1237شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1238شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1239شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1240شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1241شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1242شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1243شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1244شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1245شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1246شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1247شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1248شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1249شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1250شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1251شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1252شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1253شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1254شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1255شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1256شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1257شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1258شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1259شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1260شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1261شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1262شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1263شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1264شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1265شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1266شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1267شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1268شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1269شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1270شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1271شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1272شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1273شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1274شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1275شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1276شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1277شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1278شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1279شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1280شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1281شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1282شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1283شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1284شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1285شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1286شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1287شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1288شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1289شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1290شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1291شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1292شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1293شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1294شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1295شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1296شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1297شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1298شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1299شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1300شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1301شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1302شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1303شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1304شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1305شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1306شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1307شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1308شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1309شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1310شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1311شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1312شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1313شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1314شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1315شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1316شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1317شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1318شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1319شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1320شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1321شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1322شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1323شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1324شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1325شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1326شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1327شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1328شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1329شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1330شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1331شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1332شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1333شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1334شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1335شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1336شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1337شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1338شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1339شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1340شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1341شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1342شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1343شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1344شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1345شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1346شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1347شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1348شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1349شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1350شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1351شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1352شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1353شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1354شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1355شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1356شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1357شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1358شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1359شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1360شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1361شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1362شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1363شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1364شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1365شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1366شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1367شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1368شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1369شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1370شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1371شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1372شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1373شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1374شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1375شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1376شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1377شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1378شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1379شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1380شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1381شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1382شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1383شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1384شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1385شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1386شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1387شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1388شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1389شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1390شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1391شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1392شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1393شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1394شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1395شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1396شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1397شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1398شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1399شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1400شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1401شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1402شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1403شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1404شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1405شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1406شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1407شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1408شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1409شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1410شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1411شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1412شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1413شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1414شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1415شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1416شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1417شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1418شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1419شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1420شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1421شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1422شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1423شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1424شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1425شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1426شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1427شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1428شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1429شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1430شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1431شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1432شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1433شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1434شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1435شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1436شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1437شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1438شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1439شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1440شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1441شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1442شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1443شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1444شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1445شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1446شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1447شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1448شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1449شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1450شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1451شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1452شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1453شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1454شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1455شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1456شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1457شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1458شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1459شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1460شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1461شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1462شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1463شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1464شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1465شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1466شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1467شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1468شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1469شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1470شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1471شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1472شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1473شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1474شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1475شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1476شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1477شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1478شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1479شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1480شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1481شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1482شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1483شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1484شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1485شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1486شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1487شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1488شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1489شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1490شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1491شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1492شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1493شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1494شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1495شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1496شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1497شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1498شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1499شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1500شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1501شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1502شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1503شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1504شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1505شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1506شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1507شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1508شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1509شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1510شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1511شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1512شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1513شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1514شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1515شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1516شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1517شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1518شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1519شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1520شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1521شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1522شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1523شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1524شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1525شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1526شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1527شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1528شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1529شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1530شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1531شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1532شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1533شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1534شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1535شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1536شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1537شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1538شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1539شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1540شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1541شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1542شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1543شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1544شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1545شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1546شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1547شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1548شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1549شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1550شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1551شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1552شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1553شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1554شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1555شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1556شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1557شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1558شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1559شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1560شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1561شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1562شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1563شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1564شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1565شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1566شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1567شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1568شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1569شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1570شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1571شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1572شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1573شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1574شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1575شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1576شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1577شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1578شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1579شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1580شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1581شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1582شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1583شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1584شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1585شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1586شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1587شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1588شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1589شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1590شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1591شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1592شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1593شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1594شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1595شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1596شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1597شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1598شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1599شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1600شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1601شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1602شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1603شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1604شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1605شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1606شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1607شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1608شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1609شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1610شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1611شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1612شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1613شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1614شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1615شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1616شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1617شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1618شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1619شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1620شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1621شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1622شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1623شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1624شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1625شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1626شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1627شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1628شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1629شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1630شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1631شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1632شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1633شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1634شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1635شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1636شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1637شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1638شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1639شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1640شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1641شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1642شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1643شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1644شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1645شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1646شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1647شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1648شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1649شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1650شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1651شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1652شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1653شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1654شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1655شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1656شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1657شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1658شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1659شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1660شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1661شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1662شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1663شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1664شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1665شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1666شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1667شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1668شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1669شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1670شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1671شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1672شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1673شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1674شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1675شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1676شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1677شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1678شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1679شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1680شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1681شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1682شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1683شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1684شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1685شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1686شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1687شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1688شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1689شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1690شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1691شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1692شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1693شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1694شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1695شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1696شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1697شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1698شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1699شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1700شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1701شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1702شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1703شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1704شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1705شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1706شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1707شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1708شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1709شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1710شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1711شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1712شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1713شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1714شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1715شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1716شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1717شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1718شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1719شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1720شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1721شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1722شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1723شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1724شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1725شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1726شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ