کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرفت

    گر عشوه اینست جان و جهان می توان گرفت

    رویت به زلف، بس دل و جانها که صید کرد

    این گل به دام خویش چه خوش بلبلان گرفت

    هر تیر غمزه ای که بینداخت بر دلم

    دل چون الف میانه جانش روان گرفت

    در گریه نام زلف تو بگذشت بر زبان

    گریه گره ببست و ز حیرت زبان گرفت

    جانم زبان تست درو هست هم سخن

    گفتی نمی توان که نباشد، به جان گرفت

    خلق رقیب بسته شد از رغبت تنم

    ای وای بر سگی که به حلق استخوان گرفت

    سلطان ملک عشق تو خسرو به حکم شد

    تا سوی بی نشانی رویت نشان گرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha