امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرفت گر عشوه اینست جان و جهان می توان گرفت رویت به زلف، بس دل و جانها که صید کرد این گل به دام خویش چه خوش بلبلان گرفت هر تیر غمزه ای که بینداخت بر دلم دل چون الف میانه جانش روان گرفت در گریه نام زلف تو بگذشت بر زبان گریه گره ببست و ز حیرت زبان گرفت جانم زبان تست درو هست هم سخن گفتی نمی توان که نباشد، به جان گرفت خلق رقیب بسته شد از رغبت تنم ای وای بر سگی که به حلق استخوان گرفت سلطان ملک عشق تو خسرو به حکم شد تا سوی بی نشانی رویت نشان گرفت امیر خسرو دهلوی