به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست

2060عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

از بند زلف غمزدگان را سبب فرست

وز قند لعل دلشدگان را طرب فرست

از من به فن لب آمده جانی ربوده ای

یک بوسه نامزد کن و بازم به لب فرست

تو ماه و من چو تار قصب در غمت ضعیف

ای ماهتاب، نور به تار قصب فرست

امروز چون به خنده رطب لب گشوده ای

ما را خبر از آن رطب بوالعجب فرست

سلطانی از پی تو فرستاد جان، تو نیز

از وعده وصال به جانش طرب فرست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 2شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 3شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 4شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...5شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 6شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 7شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 8شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...9شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...10شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 11شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 12شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...13شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...14شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...15شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 16شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 17شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 18شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 19شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 20شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 21شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 22شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...23شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 24شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 25شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 26شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 27شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...28شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...29شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 30شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...31شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 32شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...33شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...34شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 35شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 36شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 37شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 38شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 39شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...40شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 41شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 42شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 43شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 44شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 45شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 46شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 47شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 48شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 49شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 50شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 51شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 52شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 53شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 54شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 55شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 56شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 57شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 58شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 59شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 60شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 61شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 62شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 63شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 64شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 65شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 66شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 67شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 68شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 69شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 70شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 71شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 72شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...73شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 74شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 75شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 76شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...77شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 78شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 79شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...80شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 81شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 82شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...83شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...84شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 85شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...86شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...87شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...88شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 89شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 90شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 91شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...92شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...93شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 94شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 95شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 96شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...97شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...98شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...99شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 100شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...101شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 102شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 103شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...104شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...105شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...106شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...107شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...108شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...109شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...110شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...111شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...112شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...113شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...114شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...115شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...116شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...117شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...118شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...119شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...120شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...121شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...122شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...123شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...124شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...125شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...126شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...127شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...128شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...129شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 130شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...131شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...132شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...133شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...134شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...135شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...136شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...137شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...138شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...139شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...140شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...141شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 142شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...143شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...144شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...145شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...146شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...147شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...148شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...149شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...150شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 151شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...152شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...153شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...154شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...155شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...156شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...157شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...158شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...159شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...160شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...161شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 162شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 163شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...164شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...165شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...166شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 167شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...168شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 169شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...170شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 171شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...172شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 173شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...174شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 175شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...176شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...177شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 178شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 179شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 180شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 181شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 182شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...183شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 184شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...185شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...186شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 187شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 188شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 189شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 190شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 191شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 192شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...193شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 194شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 195شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 196شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 197شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...198شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 199شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 200شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 201شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 202شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 203شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 204شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 205شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 206شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 207شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 208شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 209شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 210شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 211شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 212شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 213شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 214شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 215شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 216شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 217شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 218شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 219شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 220شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 221شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 222شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 223شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 224شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 225شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 226شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 227شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 228شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 229شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 230شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 231شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 232شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 233شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 234شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 235شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 236شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 237شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 238شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 239شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 240شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 241شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 242شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 243شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 244شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 245شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 246شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 247شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 248شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 249شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 250شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 251شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 252شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 253شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 254شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 255شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 256شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 257شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 258شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 259شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 260شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 261شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 262شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 263شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 264شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 265شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 266شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 267شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 268شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 269شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 270شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 271شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 272شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 273شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 274شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 275شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 276شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 277شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 278شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 279شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 280شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 281شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 282شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 283شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 284شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 285شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 286شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 287شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 288شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 289شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 290شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 291شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 292شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 293شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 294شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 295شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 296شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...297شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...298شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...299شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...300شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...301شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...302شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...303شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...304شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...305شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...306شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...307شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...308شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...309شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...310شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 311شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...312شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...313شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...314شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...315شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...316شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 317شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...318شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...319شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...320شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...321شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...322شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...323شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...324شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...325شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...326شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...327شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...328شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...329شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...330شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...331شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...332شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...333شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...334شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...335شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...336شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...337شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...338شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 339شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...340شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 341شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...342شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...343شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...344شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...345شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 346شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...347شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...348شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...349شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...350شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...351شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...352شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...353شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...354شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...355شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...356شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...357شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 358شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 359شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 360شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 361شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...362شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...363شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...364شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 365شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...366شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...367شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 368شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...369شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...370شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...371شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 372شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...373شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...374شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...375شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...376شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 377شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...378شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...379شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...380شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...381شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...382شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 383شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...384شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...385شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 386شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...387شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...388شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 389شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...390شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 391شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...392شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 393شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 394شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 395شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 396شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 397شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...398شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 399شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 400شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 401شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...402شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 403شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 404شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...405شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 406شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...407شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...408شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 409شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...410شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 411شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 412شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 413شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...414شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 415شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...416شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 417شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 418شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 419شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...420شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 421شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...422شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...423شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 424شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 425شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 426شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 427شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 428شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...429شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 430شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 431شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...432شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 433شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 434شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 435شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...436شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 437شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 438شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 439شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 440شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 441شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 442شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 443شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 444شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 445شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 446شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 447شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 448شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 449شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 450شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...451شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 452شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 453شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 454شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 455شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 456شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 457شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 458شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 459شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 460شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...461شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...462شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 463شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 464شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 465شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 466شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 467شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 468شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 469شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 470شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 471شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 472شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 473شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 474شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 475شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 476شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 477شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 478شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 479شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 480شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 481شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 482شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 483شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 484شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 485شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 486شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 487شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 488شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 489شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 490شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 491شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 492شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 493شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...494شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 495شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 496شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 497شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 498شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 499شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 500شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 501شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 502شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 503شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 504شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 505شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 506شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 507شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 508شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 509شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 510شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...511شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 512شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...513شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 514شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 515شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...516شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 517شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 518شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 519شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...520شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 521شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 522شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...523شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 524شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...525شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 526شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...527شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 528شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 529شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...530شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 531شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 532شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 533شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 534شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 535شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 536شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...537شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...538شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 539شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...540شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 541شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 542شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 543شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...544شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...545شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 546شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 547شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 548شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 549شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 550شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 551شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 552شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...553شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...554شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 555شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 556شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 557شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 558شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 559شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 560شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 561شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 562شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 563شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 564شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...565شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 566شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...567شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 568شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 569شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 570شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 571شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 572شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 573شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 574شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 575شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 576شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 577شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 578شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 579شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 580شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 581شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...582شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...583شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...584شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...585شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 586شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...587شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 588شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 589شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...590شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...591شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 592شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...593شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 594شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 595شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 596شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...597شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 598شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 599شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 600شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 601شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 602شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 603شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 604شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 605شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 606شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...607شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...608شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 609شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 610شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 611شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 612شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 613شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 614شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 615شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 616شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 617شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 618شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 619شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 620شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 621شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 622شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 623شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 624شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 625شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 626شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 627شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 628شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 629شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 630شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 631شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 632شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...633شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 634شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 635شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 636شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...637شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...638شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 639شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 640شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 641شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 642شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 643شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...644شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 645شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 646شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 647شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 648شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 649شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 650شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 651شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 652شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 653شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 654شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 655شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 656شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 657شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 658شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 659شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 660شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 661شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 662شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 663شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 664شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 665شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 666شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 667شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 668شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 669شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 670شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 671شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 672شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 673شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 674شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 675شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 676شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 677شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 678شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 679شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 680شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 681شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 682شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 683شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 684شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 685شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 686شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 687شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 688شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 689شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 690شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 691شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 692شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 693شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 694شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 695شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 696شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 697شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...698شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 699شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 700شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 701شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 702شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 703شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...704شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...705شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...706شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 707شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 708شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...709شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...710شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...711شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...712شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...713شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...714شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...715شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...716شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 717شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 718شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 719شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...720شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 721شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...722شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...723شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 724شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...725شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...726شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 727شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 728شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 729شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...730شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 731شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 732شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...733شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...734شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...735شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...736شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...737شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 738شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...739شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...740شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...741شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 742شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 743شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 744شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 745شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 746شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 747شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 748شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...749شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...750شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 751شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 752شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...753شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 754شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 755شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 756شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 757شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 758شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 759شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 760شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...761شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 762شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...763شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 764شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 765شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 766شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 767شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 768شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 769شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 770شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 771شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...772شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...773شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...774شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...775شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...776شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...777شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...778شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...779شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...780شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...781شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...782شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...783شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 784شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...785شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 786شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 787شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 788شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...789شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...790شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 791شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 792شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 793شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...794شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...795شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 796شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 797شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 798شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 799شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 800شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...801شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 802شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 803شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...804شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...805شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 806شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 807شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 808شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 809شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 810شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 811شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 812شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...813شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...814شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...815شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 816شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...817شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 818شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 819شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 820شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 821شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 822شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 823شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 824شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 825شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...826شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...827شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...828شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...829شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 830شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...831شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 832شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 833شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 834شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 835شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 836شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 837شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 838شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 839شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 840شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 841شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 842شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...843شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...844شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...845شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...846شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...847شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...848شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...849شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...850شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...851شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...852شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...853شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...854شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...855شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...856شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...857شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 858شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 859شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 860شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 861شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 862شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 863شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 864شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 865شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...866شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 867شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 868شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 869شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 870شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 871شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...872شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...873شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 874شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 875شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...876شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 877شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 878شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 879شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 880شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 881شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...882شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 883شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 884شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 885شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 886شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 887شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 888شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 889شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...890شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...891شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...892شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...893شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 894شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...895شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...896شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...897شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...898شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...899شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 900شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 901شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 902شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 903شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...904شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...905شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...906شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...907شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...908شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 909شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 910شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...911شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 912شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...913شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...914شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 915شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 916شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 917شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 918شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 919شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...920شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...921شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...922شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...923شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 924شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 925شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 926شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...927شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...928شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...929شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...930شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...931شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...932شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...933شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...934شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...935شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...936شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...937شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...938شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...939شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...940شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...941شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...942شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...943شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...944شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...945شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...946شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...947شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...948شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...949شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...950شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...951شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...952شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 953شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...954شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 955شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...956شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 957شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 958شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...959شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 960شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...961شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...962شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...963شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 964شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 965شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...966شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...967شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 968شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...969شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 970شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 971شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 972شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 973شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 974شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 975شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 976شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 977شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 978شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 979شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 980شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 981شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 982شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 983شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 984شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 985شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 986شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 987شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 988شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 989شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 990شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 991شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 992شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 993شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 994شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 995شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 996شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 997شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 998شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 999شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1000شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1001شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1002شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1003شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1004شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1005شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1006شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1007شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1008شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1009شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1010شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1011شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1012شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1013شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1014شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1015شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1016شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1017شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1018شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1019شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1020شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1021شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1022شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1023شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1024شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1025شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1026شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1027شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1028شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1029شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1030شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1031شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1032شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1033شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1034شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1035شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1036شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1037شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1038شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1039شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1040شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1041شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1042شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1043شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1044شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1045شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1046شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1047شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1048شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1049شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1050شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1051شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1052شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1053شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1054شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1055شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1056شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1057شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1058شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1059شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1060شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1061شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1062شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1063شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1064شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1065شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1066شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1067شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1068شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1069شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1070شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1071شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1072شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1073شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1074شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1075شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1076شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1077شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1078شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1079شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1080شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1081شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1082شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1083شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1084شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1085شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1086شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1087شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1088شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1089شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1090شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1091شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1092شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1093شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1094شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1095شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1096شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1097شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1098شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1099شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1100شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1101شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1102شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1103شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1104شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1105شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1106شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1107شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1108شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1109شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1110شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1111شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1112شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1113شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1114شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1115شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1116شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1117شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1118شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1119شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1120شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1121شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1122شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1123شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1124شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1125شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1126شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1127شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1128شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1129شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1130شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1131شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1132شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1133شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1134شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1135شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1136شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1137شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1138شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1139شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1140شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1141شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1142شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1143شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1144شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1145شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1146شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1147شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1148شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1149شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1150شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1151شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1152شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1153شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1154شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1155شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1156شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1157شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1158شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1159شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1160شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1161شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1162شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1163شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1164شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1165شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1166شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1167شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1168شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1169شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1170شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1171شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1172شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1173شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1174شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1175شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1176شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1177شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1178شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1179شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1180شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1181شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1182شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1183شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1184شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1185شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1186شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1187شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1188شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1189شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1190شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1191شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1192شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1193شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1194شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1195شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1196شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1197شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1198شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1199شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1200شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1201شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1202شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1203شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1204شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1205شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1206شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1207شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1208شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1209شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1210شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1211شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1212شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1213شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1214شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1215شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1216شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1217شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1218شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1219شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1220شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1221شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1222شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1223شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1224شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1225شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1226شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1227شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1228شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1229شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1230شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1231شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1232شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1233شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1234شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1235شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1236شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1237شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1238شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1239شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1240شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1241شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1242شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1243شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1244شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1245شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1246شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1247شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1248شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1249شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1250شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1251شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1252شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1253شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1254شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1255شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1256شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1257شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1258شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1259شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1260شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1261شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1262شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1263شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1264شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1265شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1266شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1267شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1268شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1269شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1270شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1271شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1272شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1273شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1274شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1275شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1276شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1277شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1278شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1279شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1280شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1281شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1282شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1283شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1284شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1285شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1286شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1287شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1288شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1289شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1290شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1291شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1292شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1293شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1294شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1295شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1296شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1297شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1298شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1299شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1300شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1301شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1302شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1303شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1304شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1305شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1306شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1307شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1308شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1309شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1310شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1311شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1312شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1313شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1314شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1315شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1316شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1317شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1318شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1319شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1320شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1321شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1322شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1323شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1324شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1325شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1326شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1327شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1328شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1329شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1330شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1331شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1332شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1333شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1334شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1335شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1336شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1337شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1338شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1339شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1340شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1341شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1342شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1343شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1344شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1345شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1346شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1347شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1348شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1349شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1350شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1351شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1352شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1353شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1354شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1355شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1356شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1357شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1358شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1359شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1360شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1361شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1362شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1363شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1364شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1365شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1366شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1367شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1368شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1369شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1370شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1371شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1372شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1373شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1374شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1375شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1376شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1377شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1378شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1379شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1380شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1381شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1382شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1383شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1384شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1385شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1386شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1387شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1388شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1389شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1390شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1391شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1392شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1393شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1394شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1395شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1396شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1397شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1398شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1399شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1400شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1401شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1402شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1403شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1404شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1405شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1406شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1407شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1408شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1409شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1410شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1411شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1412شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1413شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1414شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1415شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1416شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1417شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1418شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1419شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1420شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1421شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1422شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1423شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1424شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1425شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1426شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1427شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1428شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1429شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1430شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1431شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1432شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1433شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1434شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1435شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1436شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1437شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1438شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1439شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1440شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1441شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1442شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1443شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1444شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1445شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1446شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1447شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1448شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1449شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1450شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1451شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1452شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1453شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1454شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1455شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1456شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1457شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1458شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1459شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1460شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1461شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1462شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1463شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1464شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1465شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1466شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1467شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1468شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1469شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1470شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1471شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1472شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1473شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1474شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1475شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1476شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1477شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1478شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1479شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1480شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1481شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1482شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1483شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1484شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1485شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1486شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1487شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1488شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1489شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1490شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1491شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1492شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1493شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1494شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1495شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1496شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1497شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1498شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1499شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1500شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1501شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1502شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1503شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1504شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1505شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1506شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1507شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1508شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1509شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1510شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1511شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1512شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1513شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1514شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1515شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1516شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1517شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1518شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1519شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1520شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1521شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1522شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1523شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1524شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1525شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1526شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1527شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1528شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1529شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1530شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1531شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1532شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1533شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1534شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1535شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1536شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1537شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1538شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1539شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1540شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1541شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1542شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1543شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1544شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1545شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1546شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1547شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1548شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1549شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1550شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1551شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1552شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1553شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1554شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1555شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1556شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1557شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1558شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1559شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1560شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1561شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1562شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1563شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1564شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1565شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1566شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1567شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1568شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1569شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1570شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1571شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1572شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1573شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1574شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1575شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1576شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1577شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1578شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1579شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1580شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1581شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1582شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1583شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1584شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1585شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1586شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1587شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1588شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1589شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1590شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1591شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1592شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1593شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1594شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1595شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1596شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1597شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1598شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1599شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1600شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1601شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1602شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1603شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1604شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1605شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1606شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1607شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1608شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1609شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1610شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1611شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1612شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1613شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1614شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1615شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1616شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1617شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1618شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1619شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1620شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1621شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1622شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1623شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1624شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1625شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1626شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1627شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1628شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1629شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1630شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1631شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1632شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1633شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1634شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1635شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1636شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1637شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1638شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1639شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1640شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1641شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1642شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1643شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1644شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1645شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1646شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1647شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1648شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1649شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1650شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1651شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1652شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1653شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1654شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1655شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1656شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1657شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1658شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1659شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1660شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1661شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1662شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1663شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1664شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1665شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1666شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1667شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1668شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1669شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1670شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1671شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1672شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1673شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1674شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1675شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1676شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1677شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1678شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1679شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1680شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1681شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1682شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1683شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1684شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1685شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1686شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1687شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1688شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1689شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ