به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ست

2840عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ست

در کام تسمه چشمه حیوان رسیدنی ست

ای دردمند هجر، مینداز دل ز درد

کاینک طبیب آمده، درمان رسیدنی ست

ای آب دیده، ریختنی گرد کن گهر

کان پادشا درین ده ویران رسیدنی ست

ای گلستان عمر، ز سر برگ تازه کن

کان مرغ آشیان به گلستان رسیدنی ست

پروانه وار پیش روم بهر سوختن

کان شمع دیده در شب هجران رسیدنی ست

در ره بساط لعل ز خون جگر کشم

کان نازنین چو سرو خرامان رسیدنی ست

جانی که از فراق رها کرد خانه را

یاد آورید کارزوی جان رسیدنی ست

با خویش می زدم که فراق ار چنین بود

این چاشنیت در بن دندان رسیدنی ست

آورد بخت مژده که خسرو تو غم مخور

تیر بلا به سینه فراوان رسیدنی ست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 2شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...3شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 4شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 5شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 6شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...7شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...8شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 9شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 10شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 11شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...12شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 13شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 14شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 15شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 16شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...17شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 18شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 19شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 20شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 21شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 22شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 23شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...24شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 25شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 26شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 27شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...28شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...29شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 30شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 31شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...32شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...33شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...34شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 35شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 36شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 37شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 38شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 39شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 40شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 41شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...42شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 43شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 44شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 45شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 46شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...47شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...48شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 49شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...50شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 51شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...52شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...53شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 54شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 55شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 56شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 57شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 58شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...59شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 60شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 61شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 62شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 63شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 64شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 65شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 66شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 67شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 68شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 69شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 70شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 71شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 72شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 73شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 74شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 75شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 76شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 77شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 78شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 79شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 80شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 81شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 82شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 83شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 84شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 85شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 86شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 87شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 88شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 89شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 90شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 91شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...92شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 93شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 94شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 95شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...96شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 97شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 98شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...99شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 100شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 101شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...102شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...103شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 104شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...105شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...106شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...107شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 108شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 109شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 110شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...111شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...112شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 113شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 114شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 115شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...116شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...117شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...118شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 119شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...120شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 121شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 122شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...123شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...124شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...125شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...126شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...127شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...128شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...129شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...130شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...131شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...132شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...133شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...134شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...135شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...136شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...137شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...138شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...139شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...140شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...141شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...142شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...143شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...144شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...145شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...146شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...147شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...148شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 149شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...150شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...151شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...152شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...153شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...154شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...155شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...156شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...157شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...158شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...159شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...160شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 161شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...162شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...163شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...164شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...165شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...166شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...167شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...168شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...169شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 170شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...171شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...172شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...173شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...174شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...175شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...176شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...177شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...178شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...179شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...180شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 181شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 182شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...183شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...184شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...185شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 186شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...187شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 188شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...189شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 190شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...191شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 192شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...193شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 194شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...195شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...196شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 197شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 198شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 199شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 200شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 201شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...202شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 203شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...204شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...205شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 206شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 207شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 208شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 209شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 210شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 211شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...212شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 213شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 214شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 215شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 216شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...217شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 218شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 219شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 220شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 221شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 222شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 223شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 224شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 225شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 226شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 227شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 228شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 229شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 230شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 231شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 232شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 233شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 234شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 235شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 236شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 237شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 238شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 239شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 240شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 241شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 242شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 243شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 244شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 245شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 246شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 247شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 248شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 249شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 250شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 251شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 252شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 253شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 254شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 255شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 256شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 257شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 258شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 259شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 260شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 261شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 262شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 263شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 264شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 265شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 266شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 267شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 268شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 269شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 270شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 271شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 272شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 273شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 274شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 275شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 276شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 277شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 278شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 279شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 280شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 281شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 282شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 283شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 284شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 285شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 286شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 287شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 288شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 289شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 290شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 291شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 292شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 293شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 294شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 295شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 296شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 297شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 298شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 299شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 300شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 301شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 302شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 303شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 304شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 305شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 306شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 307شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 308شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 309شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 310شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 311شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 312شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 313شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 314شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 315شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...316شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...317شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...318شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...319شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...320شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...321شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...322شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...323شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...324شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...325شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...326شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...327شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...328شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...329شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 330شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...331شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...332شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...333شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...334شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...335شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 336شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...337شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...338شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...339شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...340شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...341شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...342شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...343شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...344شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...345شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...346شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...347شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...348شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...349شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...350شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...351شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...352شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...353شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...354شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...355شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...356شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...357شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 358شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...359شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 360شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...361شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...362شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...363شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...364شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 365شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...366شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...367شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...368شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...369شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...370شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...371شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...372شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...373شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...374شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...375شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...376شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 377شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 378شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 379شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 380شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...381شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...382شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...383شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 384شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...385شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...386شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 387شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...388شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...389شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...390شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 391شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...392شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...393شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...394شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...395شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 396شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...397شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...398شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...399شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...400شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...401شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 402شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...403شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...404شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 405شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...406شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...407شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 408شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...409شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 410شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...411شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 412شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 413شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 414شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 415شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 416شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...417شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 418شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 419شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 420شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...421شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 422شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 423شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...424شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 425شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...426شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...427شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 428شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...429شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 430شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 431شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 432شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...433شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 434شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...435شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 436شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 437شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 438شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...439شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 440شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...441شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...442شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 443شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 444شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 445شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 446شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 447شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...448شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 449شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 450شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...451شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 452شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 453شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 454شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...455شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 456شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 457شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 458شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 459شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 460شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 461شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 462شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 463شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 464شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 465شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 466شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 467شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 468شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 469شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...470شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 471شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 472شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 473شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 474شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 475شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 476شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 477شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 478شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 479شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...480شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...481شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 482شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 483شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 484شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 485شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 486شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 487شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 488شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 489شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 490شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 491شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 492شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 493شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 494شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 495شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 496شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 497شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 498شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 499شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 500شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 501شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 502شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 503شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 504شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 505شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 506شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 507شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 508شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 509شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 510شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 511شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 512شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...513شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 514شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 515شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 516شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 517شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 518شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 519شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 520شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 521شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 522شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 523شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 524شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 525شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 526شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 527شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 528شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 529شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...530شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 531شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...532شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 533شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 534شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...535شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 536شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 537شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 538شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...539شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 540شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 541شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...542شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 543شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...544شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 545شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...546شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 547شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 548شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...549شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 550شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 551شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 552شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 553شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 554شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 555شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...556شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...557شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 558شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...559شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 560شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 561شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 562شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...563شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...564شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 565شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 566شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 567شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 568شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 569شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 570شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 571شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...572شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...573شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 574شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 575شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 576شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 577شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 578شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 579شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 580شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 581شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 582شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 583شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...584شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 585شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...586شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 587شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 588شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 589شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 590شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 591شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 592شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 593شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 594شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 595شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 596شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 597شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 598شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 599شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 600شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...601شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...602شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...603شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...604شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 605شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...606شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 607شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 608شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...609شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...610شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 611شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...612شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 613شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 614شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 615شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...616شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 617شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 618شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 619شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 620شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 621شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 622شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 623شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 624شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 625شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...626شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...627شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 628شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 629شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 630شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 631شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 632شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 633شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 634شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 635شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 636شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 637شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 638شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 639شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 640شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 641شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 642شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 643شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 644شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 645شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 646شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 647شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 648شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 649شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 650شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 651شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...652شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 653شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 654شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 655شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...656شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...657شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 658شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 659شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 660شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 661شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 662شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...663شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 664شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 665شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 666شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 667شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 668شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 669شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 670شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 671شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 672شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 673شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 674شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 675شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 676شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 677شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 678شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 679شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 680شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 681شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 682شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 683شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 684شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 685شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 686شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 687شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 688شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 689شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 690شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 691شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 692شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 693شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 694شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 695شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 696شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 697شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 698شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 699شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 700شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 701شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 702شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 703شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 704شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 705شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 706شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 707شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 708شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 709شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 710شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 711شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 712شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 713شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 714شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 715شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 716شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...717شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 718شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 719شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 720شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 721شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 722شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...723شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...724شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...725شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 726شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 727شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...728شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...729شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...730شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...731شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...732شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...733شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...734شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...735شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 736شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 737شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 738شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...739شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 740شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...741شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...742شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 743شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...744شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...745شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 746شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 747شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 748شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...749شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 750شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 751شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...752شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...753شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...754شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...755شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...756شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 757شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...758شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...759شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...760شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 761شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 762شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 763شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 764شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 765شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 766شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 767شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...768شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...769شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 770شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 771شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...772شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 773شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 774شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 775شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 776شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 777شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 778شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 779شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...780شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 781شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...782شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 783شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 784شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 785شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 786شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 787شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 788شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 789شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 790شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...791شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...792شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...793شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...794شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...795شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...796شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...797شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...798شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...799شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...800شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...801شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...802شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 803شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...804شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 805شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 806شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 807شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...808شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...809شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 810شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 811شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 812شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...813شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...814شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 815شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 816شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 817شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 818شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 819شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...820شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 821شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 822شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...823شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...824شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 825شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 826شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 827شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 828شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 829شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 830شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 831شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...832شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...833شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...834شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 835شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...836شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 837شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 838شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 839شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 840شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 841شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 842شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 843شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 844شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...845شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...846شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...847شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...848شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 849شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...850شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 851شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 852شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 853شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 854شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 855شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 856شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 857شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 858شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 859شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 860شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 861شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...862شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...863شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...864شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...865شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...866شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...867شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...868شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...869شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...870شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...871شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...872شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...873شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...874شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...875شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...876شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 877شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 878شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 879شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 880شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 881شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 882شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 883شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 884شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...885شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 886شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 887شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 888شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 889شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 890شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...891شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...892شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 893شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 894شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...895شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 896شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 897شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 898شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 899شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 900شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...901شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 902شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 903شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 904شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 905شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 906شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 907شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 908شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...909شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...910شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...911شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...912شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 913شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...914شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...915شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...916شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...917شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...918شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 919شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 920شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 921شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 922شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...923شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...924شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...925شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...926شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...927شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 928شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 929شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...930شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 931شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...932شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...933شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 934شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 935شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 936شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 937شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 938شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...939شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...940شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...941شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...942شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 943شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 944شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 945شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...946شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...947شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...948شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...949شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...950شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...951شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...952شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...953شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...954شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...955شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...956شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...957شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...958شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...959شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...960شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...961شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...962شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...963شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...964شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...965شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...966شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...967شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...968شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...969شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...970شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...971شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 972شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...973شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 974شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...975شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 976شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 977شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...978شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 979شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...980شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...981شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...982شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 983شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 984شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...985شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...986شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 987شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...988شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 989شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 990شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 991شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 992شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 993شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 994شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 995شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 996شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 997شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 998شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 999شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1000شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1001شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1002شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1003شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1004شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1005شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1006شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1007شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1008شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1009شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1010شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1011شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1012شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1013شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1014شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1015شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1016شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1017شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1018شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1019شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1020شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1021شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1022شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1023شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1024شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1025شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1026شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1027شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1028شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1029شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1030شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1031شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1032شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1033شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1034شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1035شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1036شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1037شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1038شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1039شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1040شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1041شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1042شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1043شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1044شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1045شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1046شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1047شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1048شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1049شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1050شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1051شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1052شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1053شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1054شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1055شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1056شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1057شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1058شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1059شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1060شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1061شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1062شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1063شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1064شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1065شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1066شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1067شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1068شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1069شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1070شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1071شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1072شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1073شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1074شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1075شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1076شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1077شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1078شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1079شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1080شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1081شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1082شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1083شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1084شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1085شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1086شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1087شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1088شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1089شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1090شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1091شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1092شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1093شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1094شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1095شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1096شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1097شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1098شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1099شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1100شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1101شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1102شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1103شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1104شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1105شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1106شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1107شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1108شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1109شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1110شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1111شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1112شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1113شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1114شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1115شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1116شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1117شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1118شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1119شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1120شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1121شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1122شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1123شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1124شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1125شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1126شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1127شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1128شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1129شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1130شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1131شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1132شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1133شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1134شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1135شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1136شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1137شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1138شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1139شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1140شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1141شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1142شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1143شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1144شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1145شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1146شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1147شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1148شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1149شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1150شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1151شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1152شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1153شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1154شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1155شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1156شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1157شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1158شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1159شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1160شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1161شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1162شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1163شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1164شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1165شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1166شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1167شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1168شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1169شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1170شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1171شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1172شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1173شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1174شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1175شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1176شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1177شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1178شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1179شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1180شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1181شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1182شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1183شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1184شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1185شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1186شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1187شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1188شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1189شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1190شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1191شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1192شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1193شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1194شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1195شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1196شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1197شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1198شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1199شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1200شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1201شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1202شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1203شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1204شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1205شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1206شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1207شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1208شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1209شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1210شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1211شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1212شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1213شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1214شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1215شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1216شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1217شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1218شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1219شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1220شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1221شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1222شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1223شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1224شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1225شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1226شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1227شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1228شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1229شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1230شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1231شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1232شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1233شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1234شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1235شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1236شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1237شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1238شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1239شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1240شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1241شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1242شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1243شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1244شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1245شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1246شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1247شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1248شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1249شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1250شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1251شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1252شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1253شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1254شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1255شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1256شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1257شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1258شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1259شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1260شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1261شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1262شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1263شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1264شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1265شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1266شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1267شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1268شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1269شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1270شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1271شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1272شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1273شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1274شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1275شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1276شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1277شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1278شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1279شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1280شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1281شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1282شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1283شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1284شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1285شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1286شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1287شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1288شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1289شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1290شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1291شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1292شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1293شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1294شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1295شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1296شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1297شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1298شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1299شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1300شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1301شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1302شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1303شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1304شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1305شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1306شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1307شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1308شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1309شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1310شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1311شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1312شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1313شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1314شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1315شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1316شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1317شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1318شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1319شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1320شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1321شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1322شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1323شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1324شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1325شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1326شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1327شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1328شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1329شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1330شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1331شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1332شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1333شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1334شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1335شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1336شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1337شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1338شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1339شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1340شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1341شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1342شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1343شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1344شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1345شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1346شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1347شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1348شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1349شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1350شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1351شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1352شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1353شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1354شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1355شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1356شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1357شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1358شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1359شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1360شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1361شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1362شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1363شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1364شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1365شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1366شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1367شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1368شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1369شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1370شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1371شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1372شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1373شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1374شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1375شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1376شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1377شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1378شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1379شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1380شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1381شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1382شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1383شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1384شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1385شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1386شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1387شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1388شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1389شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1390شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1391شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1392شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1393شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1394شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1395شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1396شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1397شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1398شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1399شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1400شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1401شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1402شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1403شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1404شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1405شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1406شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1407شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1408شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1409شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1410شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1411شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1412شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1413شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1414شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1415شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1416شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1417شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1418شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1419شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1420شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1421شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1422شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1423شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1424شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1425شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1426شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1427شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1428شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1429شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1430شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1431شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1432شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1433شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1434شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1435شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1436شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1437شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1438شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1439شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1440شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1441شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1442شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1443شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1444شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1445شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1446شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1447شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1448شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1449شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1450شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1451شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1452شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1453شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1454شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1455شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1456شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1457شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1458شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1459شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1460شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1461شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1462شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1463شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1464شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1465شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1466شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1467شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1468شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1469شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1470شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1471شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1472شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1473شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1474شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1475شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1476شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1477شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1478شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1479شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1480شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1481شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1482شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1483شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1484شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1485شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1486شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1487شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1488شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1489شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1490شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1491شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1492شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1493شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1494شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1495شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1496شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1497شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1498شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1499شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1500شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1501شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1502شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1503شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1504شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1505شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1506شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1507شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1508شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1509شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1510شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1511شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1512شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1513شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1514شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1515شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1516شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1517شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1518شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1519شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1520شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1521شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1522شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1523شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1524شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1525شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1526شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1527شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1528شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1529شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1530شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1531شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1532شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1533شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1534شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1535شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1536شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1537شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1538شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1539شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1540شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1541شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1542شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1543شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1544شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1545شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1546شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1547شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1548شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1549شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1550شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1551شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1552شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1553شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1554شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1555شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1556شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1557شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1558شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1559شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1560شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1561شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1562شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1563شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1564شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1565شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1566شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1567شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1568شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1569شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1570شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1571شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1572شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1573شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1574شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1575شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1576شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1577شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1578شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1579شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1580شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1581شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1582شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1583شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1584شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1585شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1586شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1587شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1588شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1589شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1590شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1591شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1592شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1593شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1594شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1595شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1596شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1597شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1598شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1599شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1600شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1601شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1602شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1603شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1604شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1605شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1606شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1607شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1608شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1609شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1610شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1611شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1612شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1613شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1614شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1615شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1616شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1617شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1618شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1619شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1620شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1621شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1622شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1623شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1624شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1625شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1626شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1627شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1628شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1629شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1630شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1631شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1632شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1633شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1634شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1635شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1636شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1637شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1638شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1639شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1640شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1641شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1642شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1643شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1644شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1645شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1646شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1647شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1648شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1649شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1650شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1651شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1652شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1653شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1654شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1655شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1656شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1657شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1658شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1659شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1660شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1661شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1662شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1663شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1664شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1665شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1666شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1667شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1668شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1669شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1670شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1671شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1672شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1673شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1674شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1675شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1676شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1677شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1678شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1679شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1680شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1681شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1682شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1683شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1684شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1685شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1686شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1687شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1688شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1689شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1690شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1691شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1692شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1693شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1694شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1695شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1696شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1697شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1698شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1699شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1700شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1701شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1702شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1703شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1704شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1705شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1706شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1707شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1708شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ