به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست

3370عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست

چون جان من خدنگ بلا را نشانه نیست

دیوانه گشت خلق و به صحرا افتاد، ازانک

در شهر بی حکایت تو هیچ خانه نیست

جز با خط تو عشق نبازند عاشقان

در خط دیگران رقم عاشقانه نیست

من در دم پسین، تو بهانه گمان بری

معلوم گرددت نفسی کاین بهانه نیست

صعب آتشیست عشق که گشتند صبر و دل

خاکستر و درون و برون شان زبانه نیست

مشنو حدیث بی خبران در بیان عشق

دانی که احسن القصص اندر فسانه نیست

جان خاک آستانه که پیمان عاشقان

یک ذره غبار بر آن آستانه نیست

ای پندگو، چه در پی جانم نشسته ای

انگار کان پرنده درین آشیانه نیست

کوه گران زناله ما گم شود به رقص

خسرو، به تای نغمه زنان این ترانه نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 2شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 3شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...4شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 5شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 6شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 7شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...8شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...9شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 10شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 11شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 12شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...13شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 14شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 15شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 16شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 17شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...18شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 19شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 20شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 21شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 22شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 23شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 24شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...25شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 26شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 27شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 28شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...29شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...30شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 31شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 32شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...33شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...34شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...35شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 36شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 37شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 38شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 39شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 40شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 41شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 42شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...43شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 44شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 45شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 46شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 47شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...48شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...49شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 50شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...51شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 52شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...53شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...54شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 55شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 56شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 57شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 58شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 59شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...60شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 61شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 62شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 63شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 64شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 65شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 66شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 67شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 68شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 69شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 70شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 71شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 72شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 73شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 74شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 75شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 76شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 77شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 78شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 79شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 80شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 81شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 82شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 83شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 84شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 85شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 86شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 87شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 88شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 89شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 90شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 91شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 92شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...93شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 94شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 95شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 96شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...97شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 98شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 99شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...100شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 101شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 102شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...103شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...104شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 105شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...106شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...107شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...108شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 109شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 110شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 111شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...112شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...113شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 114شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 115شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 116شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...117شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...118شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...119شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 120شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...121شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 122شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 123شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...124شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...125شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...126شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...127شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...128شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...129شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...130شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...131شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...132شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...133شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...134شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...135شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...136شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...137شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...138شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...139شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...140شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...141شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...142شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...143شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...144شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...145شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...146شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...147شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...148شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...149شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 150شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...151شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...152شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...153شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...154شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...155شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...156شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...157شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...158شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...159شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...160شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...161شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 162شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...163شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...164شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...165شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...166شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...167شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...168شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...169شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...170شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 171شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...172شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...173شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...174شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...175شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...176شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...177شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...178شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...179شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...180شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...181شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 182شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 183شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...184شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...185شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...186شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 187شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...188شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 189شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...190شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 191شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...192شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 193شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...194شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 195شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...196شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...197شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 198شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 199شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 200شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 201شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 202شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...203شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 204شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...205شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...206شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 207شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 208شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 209شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 210شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 211شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 212شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...213شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 214شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 215شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 216شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 217شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...218شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 219شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 220شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 221شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 222شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 223شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 224شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 225شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 226شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 227شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 228شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 229شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 230شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 231شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 232شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 233شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 234شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 235شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 236شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 237شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 238شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 239شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 240شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 241شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 242شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 243شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 244شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 245شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 246شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 247شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 248شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 249شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 250شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 251شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 252شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 253شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 254شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 255شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 256شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 257شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 258شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 259شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 260شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 261شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 262شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 263شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 264شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 265شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 266شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 267شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 268شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 269شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 270شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 271شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 272شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 273شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 274شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 275شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 276شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 277شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 278شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 279شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 280شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 281شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 282شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 283شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 284شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 285شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 286شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 287شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 288شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 289شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 290شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 291شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 292شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 293شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 294شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 295شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 296شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 297شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 298شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 299شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 300شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 301شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 302شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 303شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 304شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 305شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 306شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 307شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 308شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 309شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 310شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 311شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 312شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 313شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 314شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 315شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 316شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...317شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...318شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...319شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...320شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...321شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...322شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...323شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...324شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...325شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...326شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...327شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...328شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...329شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...330شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 331شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...332شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...333شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...334شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...335شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...336شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 337شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...338شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...339شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...340شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...341شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...342شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...343شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...344شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...345شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...346شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...347شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...348شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...349شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...350شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...351شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...352شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...353شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...354شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...355شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...356شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...357شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...358شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 359شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...360شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 361شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...362شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...363شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...364شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...365شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 366شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...367شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...368شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...369شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...370شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...371شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...372شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...373شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...374شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...375شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...376شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...377شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 378شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 379شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 380شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 381شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...382شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...383شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...384شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 385شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...386شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...387شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 388شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...389شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...390شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...391شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 392شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...393شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...394شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...395شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...396شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 397شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...398شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...399شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...400شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...401شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...402شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 403شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...404شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...405شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 406شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...407شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...408شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 409شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...410شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 411شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...412شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 413شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 414شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 415شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 416شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 417شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...418شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 419شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 420شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 421شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...422شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 423شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 424شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...425شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 426شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...427شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...428شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 429شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...430شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 431شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 432شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 433شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...434شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 435شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...436شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 437شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 438شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 439شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...440شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 441شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...442شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...443شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 444شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 445شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 446شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 447شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 448شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...449شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 450شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 451شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...452شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 453شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 454شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 455شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...456شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 457شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 458شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 459شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 460شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 461شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 462شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 463شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 464شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 465شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 466شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 467شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 468شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 469شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 470شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...471شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 472شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 473شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 474شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 475شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 476شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 477شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 478شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 479شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 480شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...481شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...482شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 483شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 484شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 485شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 486شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 487شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 488شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 489شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 490شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 491شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 492شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 493شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 494شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 495شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 496شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 497شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 498شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 499شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 500شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 501شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 502شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 503شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 504شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 505شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 506شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 507شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 508شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 509شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 510شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 511شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 512شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 513شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...514شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 515شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 516شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 517شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 518شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 519شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 520شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 521شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 522شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 523شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 524شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 525شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 526شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 527شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 528شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 529شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 530شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...531شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 532شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...533شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 534شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 535شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...536شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 537شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 538شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 539شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...540شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 541شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 542شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...543شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 544شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...545شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 546شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...547شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 548شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 549شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...550شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 551شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 552شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 553شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 554شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 555شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 556شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...557شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...558شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 559شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...560شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 561شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 562شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 563شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...564شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...565شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 566شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 567شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 568شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 569شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 570شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 571شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 572شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...573شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...574شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 575شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 576شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 577شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 578شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 579شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 580شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 581شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 582شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 583شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 584شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...585شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 586شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...587شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 588شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 589شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 590شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 591شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 592شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 593شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 594شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 595شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 596شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 597شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 598شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 599شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 600شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 601شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...602شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...603شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...604شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...605شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 606شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...607شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 608شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 609شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...610شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...611شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 612شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...613شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 614شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 615شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 616شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...617شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 618شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 619شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 620شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 621شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 622شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 623شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 624شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 625شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 626شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...627شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...628شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 629شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 630شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 631شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 632شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 633شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 634شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 635شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 636شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 637شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 638شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 639شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 640شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 641شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 642شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 643شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 644شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 645شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 646شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 647شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 648شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 649شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 650شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 651شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 652شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...653شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 654شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 655شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 656شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...657شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...658شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 659شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 660شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 661شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 662شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 663شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...664شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 665شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 666شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 667شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 668شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 669شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 670شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 671شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 672شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 673شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 674شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 675شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 676شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 677شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 678شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 679شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 680شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 681شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 682شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 683شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 684شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 685شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 686شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 687شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 688شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 689شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 690شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 691شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 692شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 693شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 694شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 695شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 696شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 697شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 698شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 699شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 700شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 701شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 702شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 703شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 704شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 705شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 706شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 707شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 708شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 709شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 710شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 711شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 712شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 713شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 714شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 715شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 716شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 717شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...718شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 719شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 720شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 721شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 722شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 723شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...724شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...725شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...726شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 727شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 728شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...729شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...730شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...731شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...732شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...733شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...734شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...735شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...736شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 737شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 738شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 739شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...740شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 741شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...742شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...743شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 744شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...745شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...746شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 747شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 748شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 749شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...750شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 751شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 752شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...753شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...754شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...755شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...756شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...757شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 758شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...759شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...760شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...761شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 762شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 763شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 764شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 765شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 766شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 767شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 768شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...769شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...770شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 771شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 772شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...773شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 774شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 775شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 776شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 777شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 778شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 779شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 780شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...781شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 782شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...783شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 784شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 785شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 786شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 787شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 788شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 789شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 790شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 791شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...792شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...793شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...794شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...795شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...796شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...797شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...798شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...799شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...800شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...801شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...802شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...803شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 804شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...805شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 806شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 807شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 808شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...809شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...810شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 811شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 812شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 813شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...814شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...815شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 816شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 817شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 818شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 819شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 820شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...821شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 822شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 823شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...824شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...825شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 826شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 827شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 828شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 829شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 830شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 831شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 832شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...833شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...834شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...835شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 836شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...837شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 838شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 839شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 840شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 841شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 842شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 843شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 844شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 845شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...846شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...847شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...848شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...849شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 850شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...851شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 852شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 853شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 854شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 855شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 856شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 857شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 858شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 859شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 860شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 861شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 862شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...863شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...864شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...865شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...866شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...867شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...868شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...869شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...870شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...871شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...872شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...873شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...874شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...875شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...876شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...877شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 878شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 879شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 880شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 881شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 882شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 883شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 884شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 885شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...886شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 887شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 888شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 889شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 890شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 891شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...892شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...893شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 894شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 895شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...896شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 897شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 898شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 899شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 900شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 901شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...902شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 903شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 904شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 905شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 906شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 907شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 908شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 909شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...910شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...911شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...912شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...913شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 914شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...915شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...916شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...917شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...918شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...919شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 920شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 921شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 922شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 923شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...924شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...925شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...926شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...927شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...928شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 929شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 930شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...931شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 932شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...933شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...934شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 935شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 936شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 937شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 938شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 939شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...940شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...941شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...942شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...943شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 944شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 945شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 946شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...947شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...948شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...949شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...950شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...951شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...952شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...953شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...954شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...955شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...956شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...957شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...958شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...959شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...960شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...961شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...962شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...963شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...964شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...965شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...966شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...967شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...968شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...969شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...970شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...971شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...972شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 973شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...974شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 975شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...976شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 977شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 978شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...979شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 980شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...981شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...982شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...983شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 984شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 985شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...986شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...987شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 988شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...989شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 990شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 991شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 992شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 993شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 994شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 995شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 996شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 997شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 998شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 999شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1000شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1001شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1002شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1003شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1004شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1005شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1006شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1007شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1008شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1009شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1010شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1011شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1012شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1013شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1014شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1015شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1016شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1017شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1018شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1019شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1020شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1021شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1022شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1023شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1024شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1025شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1026شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1027شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1028شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1029شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1030شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1031شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1032شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1033شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1034شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1035شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1036شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1037شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1038شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1039شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1040شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1041شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1042شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1043شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1044شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1045شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1046شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1047شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1048شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1049شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1050شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1051شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1052شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1053شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1054شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1055شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1056شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1057شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1058شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1059شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1060شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1061شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1062شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1063شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1064شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1065شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1066شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1067شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1068شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1069شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1070شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1071شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1072شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1073شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1074شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1075شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1076شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1077شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1078شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1079شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1080شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1081شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1082شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1083شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1084شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1085شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1086شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1087شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1088شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1089شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1090شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1091شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1092شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1093شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1094شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1095شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1096شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1097شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1098شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1099شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1100شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1101شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1102شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1103شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1104شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1105شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1106شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1107شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1108شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1109شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1110شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1111شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1112شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1113شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1114شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1115شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1116شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1117شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1118شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1119شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1120شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1121شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1122شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1123شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1124شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1125شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1126شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1127شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1128شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1129شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1130شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1131شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1132شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1133شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1134شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1135شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1136شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1137شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1138شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1139شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1140شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1141شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1142شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1143شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1144شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1145شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1146شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1147شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1148شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1149شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1150شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1151شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1152شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1153شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1154شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1155شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1156شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1157شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1158شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1159شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1160شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1161شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1162شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1163شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1164شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1165شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1166شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1167شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1168شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1169شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1170شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1171شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1172شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1173شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1174شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1175شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1176شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1177شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1178شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1179شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1180شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1181شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1182شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1183شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1184شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1185شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1186شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1187شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1188شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1189شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1190شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1191شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1192شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1193شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1194شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1195شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1196شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1197شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1198شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1199شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1200شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1201شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1202شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1203شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1204شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1205شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1206شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1207شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1208شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1209شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1210شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1211شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1212شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1213شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1214شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1215شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1216شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1217شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1218شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1219شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1220شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1221شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1222شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1223شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1224شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1225شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1226شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1227شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1228شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1229شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1230شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1231شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1232شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1233شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1234شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1235شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1236شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1237شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1238شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1239شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1240شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1241شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1242شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1243شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1244شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1245شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1246شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1247شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1248شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1249شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1250شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1251شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1252شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1253شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1254شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1255شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1256شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1257شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1258شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1259شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1260شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1261شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1262شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1263شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1264شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1265شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1266شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1267شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1268شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1269شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1270شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1271شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1272شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1273شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1274شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1275شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1276شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1277شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1278شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1279شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1280شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1281شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1282شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1283شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1284شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1285شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1286شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1287شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1288شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1289شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1290شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1291شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1292شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1293شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1294شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1295شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1296شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1297شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1298شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1299شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1300شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1301شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1302شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1303شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1304شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1305شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1306شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1307شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1308شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1309شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1310شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1311شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1312شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1313شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1314شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1315شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1316شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1317شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1318شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1319شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1320شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1321شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1322شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1323شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1324شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1325شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1326شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1327شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1328شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1329شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1330شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1331شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1332شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1333شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1334شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1335شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1336شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1337شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1338شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1339شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1340شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1341شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1342شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1343شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1344شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1345شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1346شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1347شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1348شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1349شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1350شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1351شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1352شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1353شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1354شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1355شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1356شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1357شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1358شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1359شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1360شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1361شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1362شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1363شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1364شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1365شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1366شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1367شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1368شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1369شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1370شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1371شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1372شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1373شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1374شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1375شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1376شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1377شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1378شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1379شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1380شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1381شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1382شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1383شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1384شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1385شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1386شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1387شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1388شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1389شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1390شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1391شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1392شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1393شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1394شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1395شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1396شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1397شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1398شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1399شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1400شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1401شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1402شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1403شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1404شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1405شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1406شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1407شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1408شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1409شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1410شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1411شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1412شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1413شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1414شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1415شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1416شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1417شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1418شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1419شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1420شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1421شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1422شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1423شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1424شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1425شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1426شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1427شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1428شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1429شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1430شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1431شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1432شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1433شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1434شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1435شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1436شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1437شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1438شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1439شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1440شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1441شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1442شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1443شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1444شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1445شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1446شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1447شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1448شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1449شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1450شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1451شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1452شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1453شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1454شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1455شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1456شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1457شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1458شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1459شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1460شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1461شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1462شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1463شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1464شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1465شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1466شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1467شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1468شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1469شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1470شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1471شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1472شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1473شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1474شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1475شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1476شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1477شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1478شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1479شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1480شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1481شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1482شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1483شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1484شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1485شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1486شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1487شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1488شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1489شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1490شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1491شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1492شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1493شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1494شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1495شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1496شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1497شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1498شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1499شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1500شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1501شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1502شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1503شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1504شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1505شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1506شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1507شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1508شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1509شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1510شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1511شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1512شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1513شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1514شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1515شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1516شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1517شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1518شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1519شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1520شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1521شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1522شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1523شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1524شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1525شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1526شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1527شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1528شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1529شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1530شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1531شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1532شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1533شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1534شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1535شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1536شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1537شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1538شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1539شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1540شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1541شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1542شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1543شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1544شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1545شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1546شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1547شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1548شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1549شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1550شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1551شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1552شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1553شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1554شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1555شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1556شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1557شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1558شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1559شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1560شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1561شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1562شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1563شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1564شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1565شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1566شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1567شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1568شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1569شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1570شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1571شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1572شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1573شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1574شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1575شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1576شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1577شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1578شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1579شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1580شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1581شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1582شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1583شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1584شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1585شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1586شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1587شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1588شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1589شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1590شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1591شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1592شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1593شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1594شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1595شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1596شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1597شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1598شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1599شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1600شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1601شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1602شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1603شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1604شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1605شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1606شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1607شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1608شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1609شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1610شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1611شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1612شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1613شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1614شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1615شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1616شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1617شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1618شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1619شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1620شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1621شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1622شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1623شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1624شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1625شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1626شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1627شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1628شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1629شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1630شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1631شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1632شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1633شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1634شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1635شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1636شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1637شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1638شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1639شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1640شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1641شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1642شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1643شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1644شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1645شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1646شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1647شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1648شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1649شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1650شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1651شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1652شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1653شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1654شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1655شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1656شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1657شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1658شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1659شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1660شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1661شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1662شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1663شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1664شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1665شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1666شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1667شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1668شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1669شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1670شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1671شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1672شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1673شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1674شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1675شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1676شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1677شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1678شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1679شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1680شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1681شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1682شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1683شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1684شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1685شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1686شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1687شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1688شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1689شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1690شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1691شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1692شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1693شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1694شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1695شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1696شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1697شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1698شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1699شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1700شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1701شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1702شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1703شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1704شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1705شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1706شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1707شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1708شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1709شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ