به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست

2840عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست

رفتن او کشتن است، باز ندانم که چیست

این منم از پشت کوژ چنگ حریفان عشق

زار بنالم، ولی خار ندانم که چیست

مست شبانه است یار خواب خماری به سر

بوی لبش از می است، گاز ندانم که چیست

یار بهانه طلب با من شوریده بخت

نیست بدانسان که بود باز ندانم که چیست

خسرو مسکین ازو شهره هر کوی شد

وان دل او را هنوز راز ندانم که چیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 2شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 3شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 4شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 5شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 6شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 7شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...8شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 9شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...10شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...11شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...12شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 13شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 14شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...15شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 16شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 17شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 18شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...19شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...20شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 21شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 22شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 23شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...24شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 25شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 26شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 27شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 28شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...29شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 30شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 31شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 32شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 33شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 34شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 35شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...36شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 37شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 38شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 39شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...40شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...41شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 42شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 43شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...44شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...45شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...46شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 47شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 48شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 49شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 50شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 51شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 52شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 53شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...54شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 55شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 56شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 57شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 58شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...59شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...60شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 61شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...62شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 63شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...64شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...65شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 66شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 67شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 68شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 69شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 70شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...71شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 72شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 73شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 74شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 75شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 76شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 77شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 78شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 79شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 80شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 81شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 82شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 83شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 84شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 85شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 86شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 87شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 88شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 89شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 90شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 91شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 92شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 93شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 94شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 95شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 96شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 97شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 98شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 99شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 100شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 101شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 102شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 103شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...104شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 105شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 106شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 107شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...108شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 109شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 110شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...111شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 112شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 113شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...114شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...115شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 116شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...117شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...118شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...119شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 120شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 121شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 122شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...123شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...124شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 125شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 126شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 127شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...128شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...129شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...130شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 131شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...132شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 133شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 134شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...135شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...136شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...137شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...138شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...139شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...140شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...141شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...142شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...143شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...144شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...145شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...146شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...147شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...148شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...149شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...150شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...151شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...152شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...153شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...154شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...155شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...156شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...157شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...158شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...159شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...160شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 161شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...162شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...163شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...164شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...165شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...166شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...167شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...168شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...169شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...170شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...171شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...172شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 173شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...174شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...175شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...176شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...177شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...178شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...179شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...180شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...181شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 182شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...183شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...184شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...185شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...186شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...187شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...188شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...189شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...190شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...191شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...192شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 193شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 194شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...195شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...196شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...197شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 198شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...199شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 200شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...201شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 202شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...203شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 204شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...205شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 206شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...207شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...208شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 209شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 210شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 211شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 212شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 213شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...214شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 215شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...216شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...217شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 218شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 219شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 220شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 221شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 222شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 223شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...224شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 225شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 226شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 227شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 228شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...229شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 230شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 231شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 232شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 233شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 234شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 235شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 236شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 237شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 238شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 239شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 240شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 241شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 242شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 243شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 244شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 245شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 246شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 247شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 248شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 249شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 250شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 251شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 252شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 253شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 254شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 255شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 256شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 257شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 258شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 259شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 260شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 261شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 262شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 263شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 264شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 265شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 266شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 267شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 268شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 269شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 270شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 271شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 272شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 273شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 274شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 275شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 276شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 277شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 278شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 279شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 280شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 281شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 282شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 283شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 284شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 285شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 286شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 287شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 288شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 289شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 290شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 291شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 292شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 293شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 294شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 295شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 296شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 297شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 298شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 299شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 300شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 301شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 302شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 303شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 304شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 305شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 306شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 307شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 308شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 309شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 310شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 311شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 312شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 313شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 314شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 315شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 316شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 317شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 318شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 319شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 320شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 321شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 322شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 323شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 324شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 325شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 326شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 327شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...328شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...329شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...330شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...331شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...332شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...333شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...334شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...335شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...336شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...337شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...338شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...339شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...340شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...341شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 342شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...343شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...344شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...345شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...346شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...347شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 348شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...349شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...350شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...351شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...352شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...353شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...354شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...355شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...356شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...357شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...358شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...359شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...360شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...361شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...362شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...363شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...364شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...365شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...366شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...367شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...368شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...369شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 370شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...371شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 372شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...373شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...374شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...375شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...376شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 377شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...378شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...379شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...380شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...381شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...382شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...383شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...384شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...385شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...386شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...387شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...388شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 389شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 390شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 391شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 392شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...393شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...394شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...395شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 396شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...397شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...398شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 399شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...400شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...401شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...402شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 403شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...404شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...405شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...406شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...407شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 408شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...409شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...410شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...411شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...412شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...413شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 414شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...415شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...416شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 417شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...418شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...419شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 420شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...421شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 422شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...423شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 424شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 425شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 426شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 427شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 428شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...429شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 430شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 431شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 432شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...433شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 434شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 435شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...436شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 437شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...438شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...439شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 440شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...441شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 442شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 443شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 444شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...445شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 446شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...447شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 448شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 449شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 450شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...451شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 452شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...453شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...454شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 455شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 456شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 457شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 458شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 459شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...460شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 461شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 462شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...463شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 464شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 465شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 466شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...467شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 468شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 469شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 470شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 471شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 472شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 473شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 474شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 475شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 476شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 477شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 478شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 479شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 480شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 481شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...482شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 483شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 484شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 485شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 486شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 487شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 488شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 489شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 490شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 491شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...492شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...493شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 494شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 495شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 496شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 497شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 498شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 499شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 500شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 501شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 502شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 503شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 504شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 505شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 506شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 507شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 508شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 509شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 510شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 511شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 512شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 513شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 514شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 515شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 516شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 517شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 518شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 519شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 520شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 521شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 522شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 523شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 524شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...525شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 526شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 527شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 528شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 529شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 530شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 531شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 532شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 533شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 534شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 535شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 536شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 537شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 538شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 539شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 540شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 541شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...542شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 543شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...544شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 545شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 546شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...547شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 548شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 549شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 550شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...551شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 552شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 553شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...554شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 555شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...556شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 557شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...558شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 559شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 560شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...561شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 562شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 563شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 564شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 565شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 566شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 567شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...568شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...569شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 570شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...571شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 572شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 573شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 574شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...575شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...576شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 577شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 578شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 579شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 580شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 581شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 582شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 583شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...584شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...585شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 586شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 587شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 588شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 589شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 590شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 591شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 592شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 593شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 594شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 595شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...596شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 597شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...598شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 599شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 600شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 601شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 602شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 603شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 604شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 605شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 606شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 607شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 608شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 609شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 610شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 611شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 612شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...613شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...614شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...615شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...616شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 617شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...618شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 619شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 620شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...621شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...622شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 623شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...624شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 625شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 626شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 627شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...628شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 629شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 630شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 631شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 632شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 633شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 634شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 635شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 636شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 637شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...638شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...639شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 640شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 641شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 642شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 643شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 644شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 645شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 646شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 647شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 648شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 649شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 650شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 651شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 652شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 653شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 654شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 655شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 656شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 657شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 658شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 659شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 660شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 661شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 662شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 663شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...664شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 665شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 666شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 667شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...668شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...669شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 670شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 671شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 672شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 673شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 674شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...675شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 676شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 677شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 678شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 679شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 680شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 681شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 682شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 683شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 684شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 685شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 686شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 687شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 688شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 689شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 690شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 691شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 692شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 693شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 694شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 695شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 696شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 697شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 698شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 699شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 700شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 701شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 702شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 703شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 704شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 705شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 706شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 707شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 708شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 709شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 710شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 711شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 712شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 713شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 714شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 715شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 716شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 717شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 718شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 719شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 720شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 721شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 722شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 723شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 724شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 725شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 726شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 727شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 728شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...729شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 730شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 731شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 732شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 733شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 734شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...735شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...736شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...737شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 738شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 739شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...740شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...741شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...742شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...743شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...744شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...745شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...746شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...747شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 748شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 749شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 750شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...751شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 752شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...753شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...754شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 755شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...756شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...757شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 758شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 759شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 760شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...761شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 762شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 763شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...764شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...765شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...766شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...767شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...768شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 769شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...770شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...771شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...772شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 773شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 774شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 775شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 776شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 777شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 778شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 779شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...780شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...781شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 782شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 783شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...784شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 785شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 786شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 787شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 788شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 789شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 790شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 791شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...792شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 793شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...794شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 795شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 796شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 797شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 798شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 799شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 800شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 801شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 802شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...803شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...804شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...805شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...806شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...807شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...808شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...809شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...810شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...811شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...812شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...813شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...814شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 815شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...816شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 817شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 818شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 819شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...820شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...821شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 822شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 823شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 824شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...825شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...826شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 827شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 828شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 829شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 830شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 831شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...832شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 833شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 834شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...835شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...836شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 837شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 838شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 839شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 840شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 841شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 842شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 843شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...844شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...845شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...846شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 847شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...848شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 849شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 850شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 851شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 852شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 853شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 854شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 855شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 856شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...857شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...858شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...859شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...860شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 861شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...862شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 863شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 864شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 865شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 866شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 867شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 868شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 869شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 870شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 871شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 872شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 873شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...874شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...875شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...876شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...877شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...878شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...879شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...880شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...881شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...882شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...883شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...884شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...885شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...886شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...887شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...888شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 889شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 890شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 891شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 892شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 893شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 894شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 895شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 896شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...897شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 898شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 899شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 900شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 901شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 902شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...903شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...904شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 905شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 906شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...907شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 908شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 909شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 910شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 911شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 912شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...913شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 914شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 915شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 916شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 917شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 918شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 919شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 920شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...921شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...922شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...923شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...924شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 925شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...926شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...927شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...928شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...929شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...930شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 931شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 932شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 933شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 934شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...935شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...936شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...937شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...938شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...939شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 940شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 941شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...942شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 943شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...944شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...945شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 946شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 947شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 948شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 949شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 950شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...951شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...952شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...953شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...954شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 955شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 956شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 957شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...958شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...959شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...960شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...961شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...962شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...963شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...964شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...965شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...966شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...967شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...968شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...969شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...970شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...971شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...972شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...973شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...974شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...975شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...976شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...977شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...978شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...979شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...980شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...981شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...982شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...983شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 984شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...985شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 986شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...987شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 988شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 989شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...990شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 991شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...992شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...993شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...994شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 995شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 996شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...997شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...998شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 999شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1000شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1001شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1002شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1003شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1004شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1005شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1006شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1007شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1008شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1009شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1010شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1011شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1012شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1013شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1014شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1015شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1016شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1017شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1018شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1019شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1020شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1021شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1022شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1023شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1024شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1025شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1026شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1027شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1028شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1029شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1030شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1031شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1032شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1033شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1034شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1035شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1036شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1037شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1038شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1039شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1040شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1041شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1042شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1043شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1044شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1045شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1046شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1047شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1048شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1049شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1050شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1051شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1052شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1053شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1054شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1055شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1056شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1057شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1058شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1059شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1060شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1061شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1062شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1063شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1064شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1065شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1066شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1067شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1068شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1069شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1070شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1071شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1072شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1073شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1074شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1075شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1076شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1077شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1078شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1079شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1080شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1081شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1082شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1083شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1084شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1085شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1086شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1087شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1088شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1089شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1090شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1091شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1092شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1093شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1094شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1095شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1096شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1097شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1098شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1099شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1100شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1101شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1102شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1103شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1104شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1105شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1106شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1107شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1108شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1109شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1110شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1111شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1112شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1113شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1114شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1115شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1116شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1117شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1118شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1119شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1120شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1121شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1122شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1123شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1124شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1125شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1126شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1127شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1128شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1129شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1130شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1131شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1132شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1133شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1134شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1135شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1136شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1137شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1138شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1139شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1140شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1141شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1142شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1143شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1144شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1145شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1146شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1147شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1148شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1149شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1150شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1151شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1152شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1153شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1154شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1155شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1156شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1157شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1158شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1159شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1160شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1161شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1162شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1163شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1164شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1165شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1166شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1167شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1168شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1169شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1170شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1171شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1172شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1173شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1174شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1175شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1176شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1177شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1178شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1179شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1180شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1181شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1182شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1183شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1184شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1185شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1186شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1187شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1188شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1189شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1190شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1191شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1192شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1193شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1194شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1195شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1196شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1197شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1198شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1199شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1200شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1201شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1202شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1203شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1204شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1205شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1206شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1207شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1208شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1209شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1210شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1211شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1212شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1213شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1214شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1215شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1216شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1217شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1218شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1219شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1220شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1221شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1222شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1223شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1224شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1225شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1226شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1227شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1228شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1229شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1230شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1231شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1232شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1233شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1234شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1235شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1236شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1237شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1238شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1239شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1240شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1241شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1242شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1243شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1244شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1245شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1246شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1247شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1248شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1249شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1250شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1251شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1252شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1253شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1254شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1255شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1256شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1257شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1258شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1259شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1260شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1261شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1262شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1263شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1264شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1265شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1266شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1267شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1268شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1269شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1270شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1271شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1272شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1273شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1274شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1275شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1276شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1277شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1278شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1279شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1280شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1281شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1282شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1283شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1284شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1285شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1286شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1287شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1288شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1289شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1290شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1291شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1292شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1293شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1294شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1295شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1296شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1297شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1298شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1299شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1300شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1301شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1302شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1303شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1304شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1305شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1306شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1307شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1308شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1309شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1310شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1311شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1312شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1313شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1314شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1315شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1316شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1317شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1318شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1319شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1320شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1321شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1322شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1323شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1324شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1325شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1326شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1327شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1328شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1329شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1330شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1331شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1332شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1333شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1334شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1335شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1336شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1337شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1338شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1339شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1340شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1341شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1342شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1343شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1344شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1345شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1346شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1347شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1348شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1349شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1350شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1351شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1352شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1353شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1354شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1355شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1356شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1357شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1358شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1359شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1360شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1361شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1362شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1363شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1364شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1365شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1366شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1367شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1368شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1369شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1370شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1371شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1372شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1373شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1374شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1375شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1376شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1377شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1378شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1379شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1380شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1381شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1382شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1383شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1384شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1385شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1386شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1387شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1388شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1389شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1390شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1391شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1392شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1393شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1394شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1395شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1396شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1397شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1398شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1399شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1400شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1401شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1402شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1403شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1404شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1405شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1406شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1407شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1408شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1409شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1410شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1411شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1412شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1413شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1414شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1415شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1416شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1417شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1418شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1419شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1420شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1421شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1422شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1423شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1424شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1425شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1426شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1427شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1428شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1429شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1430شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1431شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1432شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1433شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1434شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1435شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1436شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1437شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1438شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1439شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1440شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1441شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1442شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1443شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1444شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1445شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1446شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1447شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1448شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1449شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1450شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1451شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1452شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1453شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1454شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1455شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1456شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1457شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1458شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1459شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1460شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1461شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1462شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1463شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1464شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1465شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1466شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1467شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1468شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1469شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1470شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1471شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1472شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1473شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1474شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1475شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1476شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1477شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1478شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1479شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1480شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1481شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1482شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1483شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1484شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1485شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1486شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1487شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1488شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1489شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1490شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1491شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1492شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1493شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1494شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1495شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1496شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1497شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1498شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1499شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1500شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1501شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1502شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1503شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1504شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1505شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1506شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1507شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1508شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1509شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1510شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1511شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1512شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1513شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1514شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1515شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1516شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1517شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1518شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1519شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1520شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1521شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1522شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1523شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1524شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1525شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1526شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1527شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1528شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1529شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1530شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1531شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1532شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1533شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1534شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1535شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1536شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1537شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1538شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1539شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1540شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1541شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1542شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1543شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1544شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1545شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1546شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1547شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1548شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1549شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1550شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1551شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1552شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1553شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1554شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1555شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1556شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1557شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1558شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1559شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1560شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1561شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1562شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1563شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1564شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1565شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1566شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1567شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1568شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1569شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1570شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1571شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1572شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1573شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1574شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1575شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1576شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1577شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1578شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1579شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1580شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1581شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1582شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1583شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1584شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1585شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1586شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1587شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1588شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1589شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1590شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1591شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1592شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1593شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1594شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1595شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1596شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1597شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1598شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1599شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1600شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1601شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1602شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1603شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1604شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1605شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1606شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1607شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1608شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1609شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1610شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1611شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1612شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1613شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1614شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1615شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1616شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1617شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1618شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1619شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1620شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1621شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1622شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1623شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1624شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1625شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1626شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1627شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1628شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1629شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1630شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1631شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1632شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1633شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1634شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1635شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1636شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1637شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1638شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1639شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1640شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1641شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1642شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1643شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1644شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1645شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1646شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1647شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1648شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1649شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1650شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1651شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1652شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1653شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1654شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1655شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1656شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1657شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1658شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1659شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1660شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1661شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1662شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1663شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1664شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1665شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1666شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1667شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1668شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1669شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1670شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1671شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1672شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1673شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1674شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1675شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1676شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1677شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1678شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1679شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1680شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1681شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1682شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1683شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1684شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1685شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1686شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1687شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1688شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1689شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1690شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1691شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1692شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1693شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1694شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1695شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1696شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1697شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1698شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1699شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1700شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1701شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1702شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1703شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1704شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1705شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1706شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1707شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1708شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1709شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1710شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1711شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1712شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1713شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1714شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1715شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1716شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1717شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1718شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1719شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1720شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ