به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست

2680عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

در چمن جان من سرو خرامان یکی ست

نرگس رعناش دو، غنچه خندان یکی ست

گفت به غمزه لبش، جان ده و بوسی ستان

کاش دو صد جان بدی، وه که مرا جان یکی ست

من ز غم گلرخی ژاله فشانم چو اشک

ابر درین واقعه با من گریان یکی ست

طرف چمن می روی طعنه زنان سرو را

بیش خجالت مده، راه جوانان یکی ست

خسرو دلخسته را بنده صورت نگر

چونکه به معنی رسی، بنده و سلطان یکی ست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 2شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 3شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 4شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 5شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 6شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 7شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 8شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...9شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 10شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...11شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...12شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...13شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 14شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 15شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...16شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 17شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 18شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 19شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...20شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...21شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 22شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 23شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 24شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...25شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 26شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 27شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 28شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 29شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...30شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 31شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 32شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 33شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 34شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 35شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 36شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...37شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 38شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 39شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 40شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...41شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...42شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 43شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 44شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...45شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...46شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...47شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 48شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 49شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 50شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 51شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 52شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 53شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 54شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...55شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 56شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 57شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 58شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 59شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...60شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...61شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 62شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...63شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 64شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...65شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...66شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 67شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 68شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 69شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 70شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 71شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...72شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 73شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 74شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 75شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 76شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 77شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 78شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 79شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 80شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 81شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 82شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 83شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 84شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 85شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 86شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 87شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 88شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 89شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 90شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 91شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 92شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 93شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 94شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 95شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 96شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 97شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 98شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 99شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 100شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 101شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 102شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 103شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 104شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...105شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 106شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 107شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 108شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...109شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 110شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 111شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...112شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 113شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 114شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...115شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...116شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 117شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...118شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...119شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...120شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 121شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 122شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 123شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...124شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...125شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 126شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 127شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 128شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...129شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...130شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...131شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 132شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...133شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 134شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 135شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...136شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...137شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...138شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...139شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...140شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...141شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...142شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...143شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...144شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...145شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...146شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...147شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...148شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...149شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...150شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...151شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...152شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...153شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...154شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...155شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...156شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...157شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...158شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...159شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...160شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...161شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 162شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...163شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...164شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...165شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...166شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...167شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...168شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...169شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...170شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...171شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...172شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...173شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 174شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...175شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...176شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...177شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...178شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...179شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...180شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...181شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...182شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 183شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...184شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...185شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...186شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...187شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...188شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...189شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...190شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...191شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...192شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...193شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 194شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 195شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...196شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...197شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...198شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 199شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...200شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 201شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...202شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 203شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...204شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 205شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...206شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 207شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...208شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...209شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 210شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 211شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 212شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 213شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 214شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...215شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 216شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...217شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...218شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 219شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 220شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 221شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 222شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 223شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 224شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...225شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 226شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 227شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 228شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 229شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...230شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 231شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 232شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 233شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 234شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 235شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 236شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 237شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 238شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 239شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 240شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 241شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 242شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 243شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 244شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 245شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 246شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 247شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 248شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 249شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 250شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 251شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 252شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 253شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 254شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 255شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 256شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 257شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 258شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 259شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 260شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 261شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 262شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 263شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 264شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 265شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 266شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 267شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 268شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 269شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 270شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 271شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 272شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 273شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 274شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 275شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 276شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 277شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 278شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 279شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 280شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 281شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 282شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 283شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 284شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 285شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 286شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 287شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 288شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 289شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 290شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 291شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 292شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 293شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 294شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 295شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 296شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 297شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 298شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 299شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 300شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 301شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 302شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 303شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 304شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 305شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 306شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 307شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 308شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 309شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 310شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 311شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 312شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 313شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 314شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 315شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 316شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 317شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 318شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 319شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 320شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 321شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 322شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 323شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 324شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 325شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 326شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 327شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 328شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...329شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...330شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...331شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...332شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...333شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...334شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...335شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...336شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...337شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...338شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...339شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...340شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...341شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...342شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 343شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...344شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...345شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...346شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...347شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...348شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 349شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...350شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...351شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...352شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...353شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...354شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...355شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...356شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...357شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...358شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...359شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...360شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...361شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...362شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...363شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...364شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...365شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...366شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...367شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...368شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...369شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...370شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 371شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...372شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 373شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...374شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...375شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...376شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...377شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 378شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...379شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...380شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...381شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...382شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...383شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...384شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...385شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...386شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...387شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...388شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...389شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 390شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 391شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 392شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 393شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...394شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...395شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...396شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 397شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...398شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...399شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 400شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...401شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...402شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...403شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 404شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...405شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...406شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...407شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...408شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 409شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...410شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...411شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...412شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...413شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...414شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 415شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...416شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...417شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 418شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...419شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...420شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 421شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...422شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 423شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...424شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 425شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 426شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 427شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 428شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 429شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...430شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 431شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 432شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 433شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...434شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 435شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 436شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...437شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 438شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...439شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...440شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 441شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...442شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 443شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 444شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 445شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...446شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 447شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...448شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 449شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 450شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 451شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...452شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 453شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...454شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...455شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 456شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 457شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 458شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 459شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 460شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...461شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 462شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 463شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...464شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 465شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 466شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 467شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...468شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 469شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 470شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 471شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 472شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 473شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 474شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 475شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 476شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 477شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 478شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 479شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 480شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 481شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 482شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...483شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 484شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 485شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 486شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 487شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 488شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 489شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 490شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 491شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 492شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...493شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...494شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 495شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 496شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 497شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 498شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 499شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 500شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 501شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 502شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 503شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 504شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 505شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 506شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 507شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 508شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 509شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 510شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 511شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 512شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 513شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 514شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 515شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 516شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 517شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 518شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 519شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 520شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 521شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 522شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 523شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 524شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 525شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...526شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 527شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 528شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 529شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 530شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 531شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 532شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 533شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 534شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 535شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 536شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 537شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 538شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 539شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 540شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 541شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 542شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...543شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 544شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...545شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 546شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 547شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...548شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 549شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 550شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 551شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...552شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 553شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 554شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...555شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 556شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...557شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 558شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...559شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 560شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 561شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...562شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 563شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 564شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 565شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 566شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 567شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 568شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...569شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...570شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 571شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...572شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 573شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 574شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 575شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...576شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...577شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 578شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 579شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 580شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 581شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 582شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 583شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 584شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...585شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...586شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 587شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 588شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 589شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 590شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 591شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 592شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 593شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 594شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 595شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 596شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...597شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 598شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...599شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 600شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 601شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 602شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 603شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 604شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 605شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 606شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 607شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 608شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 609شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 610شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 611شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 612شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 613شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...614شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...615شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...616شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...617شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 618شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...619شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 620شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 621شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...622شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...623شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 624شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...625شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 626شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 627شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 628شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...629شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 630شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 631شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 632شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 633شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 634شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 635شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 636شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 637شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 638شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...639شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...640شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 641شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 642شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 643شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 644شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 645شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 646شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 647شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 648شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 649شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 650شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 651شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 652شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 653شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 654شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 655شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 656شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 657شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 658شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 659شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 660شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 661شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 662شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 663شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 664شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...665شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 666شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 667شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 668شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...669شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...670شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 671شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 672شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 673شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 674شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 675شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...676شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 677شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 678شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 679شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 680شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 681شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 682شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 683شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 684شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 685شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 686شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 687شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 688شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 689شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 690شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 691شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 692شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 693شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 694شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 695شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 696شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 697شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 698شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 699شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 700شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 701شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 702شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 703شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 704شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 705شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 706شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 707شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 708شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 709شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 710شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 711شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 712شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 713شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 714شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 715شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 716شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 717شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 718شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 719شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 720شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 721شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 722شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 723شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 724شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 725شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 726شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 727شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 728شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 729شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...730شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 731شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 732شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 733شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 734شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 735شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...736شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...737شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...738شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 739شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 740شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...741شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...742شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...743شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...744شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...745شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...746شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...747شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...748شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 749شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 750شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 751شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...752شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 753شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...754شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...755شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 756شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...757شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...758شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 759شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 760شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 761شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...762شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 763شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 764شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...765شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...766شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...767شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...768شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...769شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 770شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...771شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...772شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...773شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 774شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 775شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 776شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 777شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 778شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 779شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 780شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...781شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...782شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 783شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 784شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...785شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 786شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 787شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 788شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 789شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 790شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 791شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 792شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...793شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 794شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...795شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 796شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 797شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 798شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 799شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 800شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 801شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 802شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 803شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...804شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...805شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...806شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...807شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...808شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...809شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...810شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...811شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...812شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...813شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...814شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...815شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 816شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...817شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 818شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 819شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 820شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...821شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...822شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 823شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 824شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 825شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...826شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...827شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 828شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 829شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 830شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 831شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 832شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...833شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 834شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 835شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...836شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...837شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 838شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 839شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 840شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 841شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 842شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 843شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 844شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...845شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...846شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...847شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 848شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...849شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 850شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 851شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 852شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 853شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 854شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 855شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 856شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 857شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...858شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...859شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...860شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...861شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 862شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...863شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 864شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 865شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 866شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 867شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 868شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 869شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 870شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 871شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 872شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 873شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 874شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...875شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...876شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...877شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...878شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...879شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...880شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...881شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...882شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...883شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...884شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...885شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...886شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...887شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...888شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...889شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 890شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 891شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 892شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 893شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 894شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 895شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 896شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 897شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...898شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 899شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 900شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 901شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 902شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 903شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...904شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...905شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 906شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 907شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...908شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 909شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 910شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 911شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 912شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 913شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...914شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 915شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 916شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 917شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 918شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 919شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 920شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 921شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...922شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...923شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...924شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...925شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 926شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...927شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...928شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...929شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...930شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...931شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 932شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 933شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 934شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 935شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...936شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...937شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...938شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...939شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...940شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 941شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 942شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...943شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 944شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...945شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...946شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 947شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 948شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 949شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 950شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 951شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...952شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...953شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...954شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...955شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 956شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 957شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 958شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...959شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...960شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...961شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...962شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...963شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...964شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...965شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...966شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...967شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...968شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...969شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...970شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...971شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...972شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...973شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...974شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...975شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...976شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...977شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...978شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...979شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...980شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...981شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...982شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...983شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...984شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 985شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...986شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 987شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...988شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 989شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 990شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...991شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 992شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...993شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...994شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...995شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 996شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 997شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...998شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...999شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1000شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1001شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1002شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1003شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1004شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1005شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1006شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1007شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1008شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1009شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1010شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1011شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1012شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1013شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1014شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1015شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1016شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1017شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1018شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1019شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1020شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1021شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1022شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1023شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1024شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1025شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1026شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1027شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1028شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1029شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1030شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1031شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1032شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1033شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1034شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1035شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1036شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1037شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1038شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1039شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1040شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1041شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1042شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1043شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1044شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1045شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1046شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1047شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1048شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1049شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1050شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1051شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1052شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1053شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1054شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1055شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1056شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1057شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1058شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1059شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1060شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1061شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1062شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1063شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1064شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1065شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1066شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1067شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1068شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1069شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1070شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1071شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1072شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1073شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1074شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1075شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1076شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1077شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1078شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1079شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1080شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1081شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1082شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1083شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1084شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1085شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1086شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1087شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1088شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1089شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1090شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1091شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1092شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1093شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1094شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1095شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1096شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1097شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1098شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1099شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1100شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1101شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1102شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1103شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1104شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1105شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1106شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1107شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1108شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1109شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1110شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1111شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1112شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1113شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1114شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1115شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1116شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1117شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1118شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1119شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1120شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1121شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1122شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1123شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1124شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1125شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1126شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1127شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1128شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1129شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1130شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1131شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1132شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1133شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1134شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1135شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1136شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1137شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1138شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1139شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1140شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1141شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1142شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1143شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1144شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1145شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1146شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1147شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1148شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1149شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1150شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1151شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1152شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1153شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1154شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1155شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1156شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1157شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1158شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1159شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1160شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1161شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1162شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1163شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1164شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1165شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1166شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1167شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1168شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1169شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1170شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1171شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1172شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1173شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1174شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1175شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1176شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1177شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1178شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1179شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1180شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1181شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1182شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1183شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1184شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1185شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1186شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1187شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1188شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1189شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1190شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1191شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1192شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1193شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1194شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1195شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1196شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1197شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1198شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1199شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1200شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1201شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1202شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1203شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1204شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1205شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1206شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1207شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1208شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1209شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1210شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1211شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1212شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1213شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1214شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1215شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1216شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1217شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1218شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1219شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1220شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1221شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1222شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1223شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1224شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1225شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1226شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1227شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1228شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1229شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1230شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1231شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1232شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1233شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1234شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1235شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1236شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1237شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1238شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1239شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1240شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1241شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1242شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1243شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1244شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1245شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1246شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1247شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1248شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1249شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1250شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1251شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1252شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1253شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1254شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1255شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1256شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1257شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1258شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1259شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1260شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1261شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1262شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1263شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1264شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1265شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1266شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1267شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1268شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1269شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1270شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1271شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1272شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1273شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1274شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1275شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1276شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1277شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1278شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1279شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1280شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1281شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1282شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1283شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1284شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1285شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1286شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1287شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1288شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1289شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1290شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1291شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1292شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1293شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1294شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1295شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1296شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1297شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1298شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1299شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1300شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1301شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1302شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1303شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1304شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1305شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1306شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1307شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1308شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1309شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1310شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1311شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1312شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1313شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1314شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1315شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1316شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1317شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1318شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1319شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1320شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1321شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1322شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1323شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1324شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1325شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1326شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1327شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1328شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1329شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1330شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1331شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1332شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1333شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1334شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1335شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1336شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1337شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1338شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1339شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1340شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1341شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1342شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1343شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1344شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1345شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1346شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1347شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1348شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1349شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1350شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1351شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1352شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1353شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1354شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1355شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1356شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1357شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1358شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1359شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1360شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1361شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1362شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1363شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1364شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1365شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1366شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1367شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1368شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1369شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1370شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1371شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1372شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1373شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1374شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1375شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1376شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1377شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1378شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1379شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1380شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1381شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1382شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1383شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1384شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1385شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1386شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1387شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1388شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1389شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1390شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1391شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1392شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1393شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1394شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1395شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1396شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1397شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1398شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1399شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1400شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1401شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1402شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1403شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1404شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1405شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1406شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1407شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1408شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1409شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1410شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1411شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1412شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1413شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1414شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1415شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1416شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1417شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1418شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1419شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1420شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1421شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1422شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1423شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1424شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1425شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1426شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1427شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1428شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1429شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1430شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1431شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1432شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1433شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1434شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1435شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1436شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1437شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1438شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1439شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1440شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1441شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1442شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1443شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1444شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1445شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1446شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1447شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1448شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1449شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1450شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1451شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1452شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1453شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1454شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1455شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1456شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1457شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1458شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1459شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1460شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1461شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1462شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1463شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1464شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1465شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1466شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1467شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1468شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1469شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1470شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1471شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1472شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1473شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1474شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1475شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1476شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1477شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1478شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1479شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1480شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1481شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1482شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1483شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1484شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1485شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1486شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1487شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1488شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1489شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1490شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1491شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1492شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1493شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1494شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1495شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1496شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1497شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1498شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1499شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1500شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1501شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1502شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1503شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1504شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1505شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1506شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1507شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1508شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1509شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1510شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1511شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1512شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1513شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1514شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1515شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1516شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1517شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1518شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1519شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1520شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1521شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1522شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1523شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1524شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1525شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1526شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1527شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1528شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1529شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1530شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1531شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1532شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1533شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1534شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1535شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1536شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1537شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1538شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1539شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1540شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1541شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1542شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1543شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1544شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1545شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1546شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1547شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1548شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1549شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1550شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1551شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1552شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1553شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1554شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1555شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1556شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1557شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1558شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1559شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1560شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1561شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1562شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1563شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1564شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1565شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1566شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1567شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1568شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1569شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1570شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1571شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1572شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1573شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1574شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1575شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1576شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1577شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1578شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1579شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1580شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1581شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1582شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1583شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1584شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1585شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1586شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1587شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1588شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1589شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1590شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1591شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1592شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1593شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1594شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1595شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1596شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1597شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1598شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1599شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1600شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1601شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1602شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1603شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1604شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1605شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1606شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1607شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1608شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1609شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1610شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1611شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1612شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1613شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1614شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1615شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1616شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1617شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1618شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1619شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1620شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1621شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1622شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1623شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1624شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1625شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1626شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1627شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1628شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1629شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1630شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1631شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1632شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1633شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1634شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1635شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1636شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1637شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1638شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1639شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1640شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1641شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1642شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1643شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1644شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1645شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1646شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1647شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1648شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1649شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1650شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1651شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1652شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1653شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1654شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1655شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1656شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1657شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1658شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1659شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1660شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1661شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1662شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1663شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1664شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1665شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1666شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1667شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1668شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1669شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1670شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1671شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1672شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1673شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1674شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1675شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1676شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1677شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1678شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1679شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1680شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1681شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1682شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1683شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1684شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1685شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1686شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1687شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1688شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1689شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1690شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1691شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1692شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1693شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1694شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1695شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1696شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1697شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1698شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1699شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1700شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1701شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1702شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1703شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1704شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1705شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1706شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1707شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1708شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1709شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1710شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1711شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1712شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1713شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1714شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1715شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1716شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1717شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1718شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1719شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1720شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1721شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ