به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست

2520عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

درد دلم را طبیب چاره ندانست

مرهم این ریش پاره پاره ندانست

راز دلت را به صبر گفت بپوشان

حال دل غرقه را کناره ندانست

خال بنا گوش او زگوشه نشینان

برد چنان دل که گوشواره ندانست

قافله عقل را به ساعد سیمین

راه بجایی برد که یاره ندانست

سختی ازان دیدی، خسروا، که به اول

قاعده آن دل چو خاره ندانست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 2شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 3شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 4شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 5شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 6شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...7شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 8شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...9شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...10شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...11شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 12شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 13شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...14شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 15شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 16شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 17شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...18شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...19شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 20شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 21شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 22شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...23شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 24شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 25شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 26شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 27شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...28شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 29شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 30شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 31شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 32شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 33شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 34شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...35شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 36شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 37شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 38شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...39شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...40شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 41شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 42شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...43شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...44شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...45شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 46شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 47شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 48شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 49شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 50شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 51شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 52شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...53شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 54شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 55شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 56شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 57شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...58شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...59شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 60شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...61شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 62شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...63شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...64شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 65شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 66شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 67شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 68شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 69شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...70شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 71شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 72شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 73شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 74شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 75شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 76شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 77شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 78شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 79شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 80شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 81شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 82شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 83شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 84شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 85شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 86شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 87شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 88شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 89شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 90شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 91شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 92شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 93شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 94شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 95شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 96شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 97شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 98شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 99شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 100شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 101شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 102شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...103شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 104شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 105شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 106شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...107شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 108شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 109شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...110شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 111شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 112شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...113شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...114شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 115شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...116شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...117شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...118شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 119شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 120شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 121شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...122شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...123شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 124شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 125شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 126شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...127شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...128شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...129شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 130شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...131شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 132شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 133شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...134شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...135شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...136شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...137شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...138شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...139شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...140شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...141شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...142شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...143شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...144شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...145شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...146شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...147شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...148شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...149شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...150شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...151شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...152شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...153شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...154شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...155شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...156شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...157شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...158شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...159شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 160شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...161شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...162شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...163شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...164شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...165شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...166شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...167شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...168شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...169شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...170شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...171شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 172شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...173شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...174شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...175شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...176شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...177شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...178شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...179شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...180شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 181شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...182شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...183شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...184شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...185شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...186شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...187شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...188شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...189شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...190شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...191شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 192شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 193شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...194شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...195شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...196شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 197شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...198شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 199شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...200شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 201شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...202شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 203شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...204شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 205شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...206شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...207شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 208شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 209شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 210شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 211شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 212شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...213شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 214شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...215شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...216شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 217شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 218شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 219شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 220شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 221شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 222شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...223شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 224شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 225شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 226شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 227شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...228شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 229شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 230شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 231شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 232شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 233شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 234شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 235شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 236شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 237شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 238شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 239شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 240شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 241شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 242شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 243شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 244شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 245شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 246شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 247شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 248شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 249شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 250شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 251شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 252شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 253شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 254شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 255شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 256شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 257شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 258شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 259شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 260شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 261شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 262شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 263شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 264شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 265شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 266شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 267شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 268شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 269شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 270شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 271شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 272شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 273شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 274شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 275شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 276شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 277شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 278شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 279شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 280شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 281شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 282شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 283شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 284شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 285شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 286شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 287شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 288شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 289شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 290شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 291شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 292شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 293شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 294شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 295شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 296شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 297شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 298شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 299شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 300شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 301شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 302شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 303شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 304شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 305شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 306شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 307شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 308شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 309شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 310شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 311شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 312شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 313شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 314شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 315شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 316شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 317شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 318شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 319شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 320شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 321شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 322شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 323شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 324شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 325شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 326شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...327شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...328شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...329شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...330شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...331شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...332شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...333شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...334شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...335شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...336شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...337شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...338شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...339شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...340شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 341شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...342شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...343شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...344شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...345شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...346شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 347شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...348شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...349شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...350شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...351شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...352شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...353شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...354شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...355شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...356شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...357شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...358شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...359شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...360شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...361شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...362شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...363شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...364شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...365شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...366شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...367شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...368شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 369شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...370شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 371شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...372شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...373شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...374شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...375شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 376شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...377شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...378شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...379شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...380شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...381شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...382شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...383شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...384شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...385شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...386شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...387شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 388شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 389شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 390شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 391شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...392شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...393شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...394شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 395شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...396شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...397شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 398شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...399شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...400شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...401شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 402شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...403شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...404شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...405شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...406شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 407شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...408شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...409شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...410شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...411شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...412شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 413شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...414شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...415شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 416شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...417شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...418شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 419شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...420شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 421شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...422شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 423شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 424شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 425شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 426شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 427شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...428شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 429شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 430شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 431شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...432شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 433شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 434شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...435شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 436شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...437شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...438شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 439شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...440شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 441شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 442شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 443شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...444شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 445شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...446شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 447شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 448شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 449شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...450شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 451شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...452شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...453شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 454شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 455شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 456شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 457شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 458شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...459شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 460شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 461شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...462شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 463شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 464شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 465شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...466شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 467شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 468شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 469شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 470شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 471شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 472شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 473شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 474شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 475شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 476شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 477شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 478شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 479شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 480شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...481شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 482شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 483شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 484شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 485شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 486شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 487شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 488شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 489شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 490شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...491شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...492شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 493شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 494شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 495شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 496شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 497شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 498شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 499شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 500شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 501شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 502شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 503شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 504شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 505شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 506شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 507شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 508شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 509شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 510شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 511شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 512شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 513شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 514شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 515شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 516شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 517شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 518شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 519شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 520شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 521شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 522شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 523شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...524شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 525شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 526شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 527شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 528شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 529شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 530شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 531شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 532شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 533شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 534شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 535شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 536شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 537شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 538شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 539شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 540شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...541شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 542شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...543شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 544شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 545شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...546شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 547شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 548شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 549شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...550شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 551شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 552شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...553شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 554شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...555شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 556شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...557شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 558شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 559شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...560شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 561شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 562شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 563شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 564شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 565شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 566شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...567شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...568شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 569شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...570شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 571شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 572شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 573شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...574شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...575شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 576شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 577شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 578شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 579شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 580شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 581شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 582شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...583شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...584شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 585شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 586شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 587شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 588شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 589شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 590شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 591شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 592شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 593شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 594شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...595شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 596شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...597شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 598شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 599شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 600شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 601شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 602شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 603شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 604شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 605شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 606شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 607شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 608شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 609شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 610شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 611شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...612شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...613شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...614شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...615شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 616شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...617شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 618شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 619شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...620شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...621شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 622شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...623شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 624شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 625شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 626شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...627شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 628شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 629شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 630شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 631شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 632شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 633شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 634شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 635شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 636شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...637شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...638شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 639شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 640شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 641شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 642شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 643شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 644شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 645شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 646شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 647شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 648شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 649شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 650شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 651شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 652شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 653شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 654شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 655شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 656شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 657شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 658شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 659شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 660شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 661شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 662شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...663شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 664شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 665شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 666شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...667شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...668شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 669شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 670شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 671شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 672شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 673شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...674شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 675شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 676شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 677شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 678شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 679شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 680شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 681شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 682شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 683شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 684شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 685شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 686شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 687شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 688شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 689شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 690شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 691شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 692شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 693شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 694شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 695شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 696شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 697شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 698شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 699شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 700شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 701شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 702شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 703شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 704شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 705شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 706شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 707شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 708شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 709شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 710شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 711شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 712شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 713شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 714شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 715شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 716شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 717شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 718شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 719شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 720شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 721شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 722شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 723شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 724شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 725شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 726شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 727شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...728شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 729شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 730شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 731شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 732شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 733شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...734شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...735شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...736شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 737شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 738شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...739شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...740شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...741شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...742شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...743شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...744شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...745شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...746شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 747شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 748شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 749شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...750شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 751شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...752شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...753شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 754شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...755شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...756شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 757شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 758شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 759شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...760شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 761شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 762شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...763شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...764شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...765شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...766شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...767شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 768شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...769شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...770شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...771شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 772شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 773شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 774شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 775شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 776شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 777شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 778شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...779شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...780شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 781شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 782شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...783شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 784شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 785شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 786شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 787شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 788شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 789شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 790شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...791شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 792شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...793شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 794شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 795شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 796شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 797شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 798شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 799شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 800شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 801شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...802شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...803شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...804شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...805شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...806شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...807شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...808شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...809شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...810شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...811شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...812شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...813شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 814شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...815شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 816شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 817شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 818شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...819شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...820شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 821شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 822شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 823شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...824شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...825شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 826شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 827شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 828شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 829شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 830شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...831شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 832شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 833شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...834شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...835شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 836شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 837شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 838شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 839شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 840شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 841شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 842شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...843شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...844شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...845شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 846شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...847شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 848شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 849شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 850شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 851شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 852شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 853شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 854شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 855شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...856شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...857شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...858شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...859شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 860شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...861شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 862شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 863شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 864شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 865شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 866شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 867شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 868شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 869شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 870شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 871شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 872شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...873شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...874شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...875شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...876شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...877شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...878شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...879شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...880شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...881شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...882شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...883شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...884شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...885شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...886شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...887شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 888شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 889شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 890شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 891شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 892شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 893شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 894شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 895شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...896شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 897شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 898شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 899شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 900شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 901شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...902شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...903شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 904شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 905شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...906شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 907شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 908شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 909شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 910شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 911شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...912شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 913شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 914شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 915شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 916شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 917شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 918شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 919شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...920شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...921شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...922شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...923شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 924شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...925شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...926شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...927شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...928شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...929شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 930شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 931شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 932شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 933شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...934شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...935شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...936شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...937شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...938شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 939شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 940شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...941شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 942شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...943شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...944شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 945شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 946شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 947شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 948شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 949شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...950شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...951شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...952شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...953شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 954شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 955شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 956شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...957شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...958شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...959شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...960شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...961شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...962شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...963شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...964شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...965شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...966شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...967شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...968شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...969شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...970شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...971شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...972شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...973شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...974شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...975شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...976شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...977شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...978شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...979شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...980شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...981شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...982شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 983شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...984شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 985شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...986شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 987شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 988شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...989شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 990شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...991شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...992شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...993شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 994شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 995شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...996شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...997شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 998شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...999شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1000شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1001شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1002شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1003شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1004شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1005شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1006شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1007شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1008شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1009شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1010شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1011شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1012شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1013شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1014شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1015شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1016شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1017شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1018شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1019شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1020شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1021شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1022شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1023شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1024شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1025شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1026شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1027شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1028شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1029شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1030شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1031شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1032شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1033شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1034شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1035شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1036شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1037شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1038شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1039شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1040شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1041شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1042شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1043شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1044شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1045شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1046شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1047شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1048شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1049شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1050شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1051شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1052شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1053شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1054شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1055شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1056شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1057شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1058شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1059شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1060شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1061شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1062شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1063شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1064شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1065شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1066شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1067شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1068شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1069شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1070شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1071شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1072شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1073شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1074شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1075شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1076شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1077شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1078شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1079شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1080شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1081شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1082شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1083شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1084شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1085شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1086شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1087شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1088شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1089شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1090شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1091شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1092شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1093شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1094شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1095شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1096شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1097شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1098شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1099شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1100شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1101شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1102شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1103شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1104شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1105شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1106شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1107شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1108شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1109شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1110شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1111شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1112شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1113شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1114شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1115شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1116شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1117شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1118شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1119شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1120شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1121شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1122شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1123شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1124شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1125شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1126شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1127شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1128شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1129شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1130شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1131شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1132شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1133شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1134شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1135شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1136شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1137شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1138شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1139شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1140شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1141شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1142شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1143شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1144شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1145شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1146شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1147شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1148شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1149شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1150شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1151شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1152شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1153شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1154شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1155شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1156شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1157شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1158شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1159شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1160شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1161شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1162شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1163شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1164شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1165شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1166شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1167شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1168شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1169شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1170شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1171شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1172شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1173شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1174شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1175شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1176شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1177شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1178شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1179شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1180شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1181شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1182شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1183شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1184شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1185شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1186شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1187شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1188شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1189شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1190شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1191شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1192شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1193شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1194شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1195شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1196شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1197شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1198شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1199شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1200شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1201شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1202شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1203شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1204شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1205شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1206شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1207شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1208شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1209شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1210شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1211شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1212شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1213شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1214شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1215شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1216شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1217شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1218شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1219شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1220شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1221شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1222شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1223شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1224شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1225شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1226شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1227شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1228شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1229شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1230شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1231شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1232شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1233شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1234شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1235شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1236شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1237شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1238شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1239شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1240شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1241شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1242شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1243شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1244شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1245شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1246شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1247شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1248شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1249شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1250شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1251شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1252شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1253شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1254شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1255شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1256شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1257شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1258شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1259شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1260شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1261شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1262شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1263شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1264شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1265شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1266شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1267شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1268شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1269شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1270شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1271شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1272شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1273شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1274شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1275شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1276شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1277شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1278شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1279شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1280شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1281شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1282شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1283شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1284شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1285شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1286شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1287شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1288شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1289شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1290شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1291شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1292شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1293شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1294شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1295شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1296شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1297شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1298شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1299شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1300شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1301شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1302شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1303شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1304شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1305شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1306شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1307شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1308شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1309شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1310شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1311شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1312شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1313شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1314شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1315شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1316شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1317شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1318شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1319شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1320شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1321شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1322شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1323شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1324شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1325شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1326شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1327شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1328شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1329شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1330شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1331شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1332شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1333شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1334شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1335شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1336شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1337شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1338شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1339شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1340شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1341شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1342شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1343شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1344شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1345شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1346شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1347شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1348شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1349شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1350شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1351شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1352شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1353شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1354شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1355شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1356شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1357شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1358شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1359شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1360شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1361شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1362شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1363شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1364شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1365شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1366شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1367شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1368شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1369شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1370شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1371شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1372شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1373شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1374شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1375شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1376شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1377شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1378شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1379شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1380شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1381شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1382شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1383شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1384شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1385شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1386شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1387شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1388شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1389شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1390شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1391شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1392شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1393شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1394شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1395شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1396شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1397شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1398شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1399شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1400شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1401شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1402شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1403شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1404شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1405شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1406شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1407شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1408شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1409شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1410شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1411شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1412شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1413شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1414شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1415شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1416شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1417شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1418شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1419شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1420شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1421شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1422شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1423شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1424شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1425شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1426شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1427شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1428شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1429شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1430شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1431شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1432شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1433شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1434شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1435شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1436شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1437شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1438شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1439شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1440شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1441شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1442شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1443شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1444شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1445شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1446شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1447شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1448شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1449شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1450شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1451شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1452شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1453شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1454شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1455شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1456شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1457شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1458شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1459شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1460شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1461شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1462شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1463شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1464شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1465شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1466شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1467شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1468شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1469شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1470شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1471شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1472شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1473شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1474شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1475شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1476شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1477شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1478شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1479شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1480شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1481شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1482شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1483شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1484شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1485شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1486شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1487شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1488شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1489شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1490شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1491شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1492شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1493شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1494شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1495شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1496شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1497شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1498شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1499شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1500شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1501شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1502شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1503شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1504شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1505شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1506شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1507شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1508شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1509شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1510شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1511شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1512شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1513شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1514شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1515شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1516شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1517شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1518شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1519شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1520شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1521شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1522شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1523شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1524شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1525شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1526شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1527شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1528شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1529شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1530شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1531شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1532شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1533شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1534شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1535شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1536شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1537شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1538شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1539شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1540شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1541شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1542شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1543شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1544شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1545شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1546شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1547شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1548شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1549شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1550شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1551شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1552شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1553شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1554شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1555شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1556شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1557شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1558شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1559شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1560شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1561شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1562شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1563شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1564شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1565شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1566شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1567شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1568شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1569شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1570شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1571شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1572شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1573شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1574شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1575شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1576شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1577شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1578شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1579شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1580شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1581شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1582شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1583شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1584شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1585شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1586شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1587شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1588شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1589شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1590شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1591شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1592شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1593شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1594شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1595شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1596شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1597شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1598شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1599شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1600شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1601شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1602شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1603شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1604شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1605شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1606شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1607شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1608شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1609شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1610شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1611شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1612شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1613شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1614شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1615شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1616شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1617شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1618شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1619شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1620شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1621شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1622شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1623شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1624شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1625شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1626شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1627شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1628شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1629شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1630شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1631شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1632شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1633شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1634شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1635شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1636شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1637شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1638شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1639شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1640شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1641شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1642شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1643شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1644شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1645شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1646شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1647شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1648شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1649شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1650شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1651شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1652شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1653شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1654شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1655شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1656شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1657شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1658شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1659شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1660شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1661شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1662شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1663شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1664شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1665شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1666شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1667شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1668شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1669شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1670شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1671شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1672شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1673شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1674شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1675شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1676شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1677شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1678شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1679شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1680شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1681شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1682شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1683شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1684شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1685شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1686شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1687شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1688شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1689شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1690شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1691شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1692شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1693شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1694شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1695شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1696شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1697شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1698شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1699شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1700شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1701شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1702شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1703شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1704شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1705شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1706شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1707شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1708شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1709شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1710شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1711شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1712شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1713شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1714شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1715شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1716شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1717شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1718شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1719شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ