به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان بالا گرفت

2190عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

سرو به دید آن قد و رعنایی ازان بالا گرفت

در چمنها لاجرم کارش ازان بالا گرفت

با قدش نسبت ندارد قامت سرو بلند

راست می گوییم و بر ما نیست این کس را گرفت

جز حدیث تیر او در دل نمی آید مرا

تا خیال آن کمان ابرو به چشمم جا گرفت

حق آن قرص رخ و آن لب نمی داند رقیب

خواهد آن نان و نمک روزی دو چشمش را گرفت

من که پیچیدم به فکر آن دو زلف عنبرین

عاقبت زین فکر بی پایان مرا سودا گرفت

دوش می گفتم ز سوز دل حدیثی با چراغ

در سر شمع آتش افتاد و ز سر تا گرفت

خسروا، تا یافت مأوا جان ما در کوی دوست

شد مقیم آن سر کو و دلش از ما گرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۸۷: روزگاری شد که دل با داغ هجران خو ...2شمارهٔ ۱۸۸: سرو به دید آن قد و رعنایی ازان با ...3شمارهٔ ۱۸۹: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گر ...4شمارهٔ ۱۹۰: آفت دین مسلمانی جز آن عیار نیست 5شمارهٔ ۱۹۱: ای که بی خاک درت در دیده من نور ن ...6شمارهٔ ۱۹۲: ماه تابانست و همچون روی تو تابنده ...7شمارهٔ ۱۹۳: چون به گیتی هر چه می آید، روان خو ...8شمارهٔ ۱۹۴: دیدمش امروز و شب در دل کنون خواهد ...9شمارهٔ ۱۹۵: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زار ...10شمارهٔ ۱۹۶: چون گذر بر خاک داری بر سرت این با ...11شمارهٔ ۱۹۷: یار اگر برگشت در تیمار بودن هم خو ...12شمارهٔ ۱۹۸: یار دل برداشت وز رنج دل ما غم ندا ...13شمارهٔ ۱۹۹: رفت یار و آرزوی او ز جان من نرفت 14شمارهٔ ۲۰۰: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من اس ...15شمارهٔ ۲۰۱: سرو بستان ملاحت قامت رعنای تست 16شمارهٔ ۲۰۲: خرم آن چشمی که هر روزش نظر بر روی ...17شمارهٔ ۲۰۳: آن که زلف و عارض او غیرت روز و شب ...18شمارهٔ ۲۰۴: دل ز انعامت، مها، با التفاتی قانع ...19شمارهٔ ۲۰۵: شربت وصلت نجویم کار من خون خوردن ...20شمارهٔ ۲۰۶: هر مژه از غمزه خون ریز تو ناوک زن ...21شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده ...22شمارهٔ ۲۰۸: تا خیال نقطه خالت سواد چشم ماست 23شمارهٔ ۲۰۹: بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز ...24شمارهٔ ۲۱۰: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نش ...25شمارهٔ ۲۱۱: ساقیا، می ده که امروزم سر دیوانگی ...26شمارهٔ ۲۱۲: خانه ام ویران شد از سودای خوبان ع ...27شمارهٔ ۲۱۳: روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت 28شمارهٔ ۲۱۴: بی قرارم کرد زلف بی قرار کافرت 29شمارهٔ ۲۱۵: عاشق سوخته دل زنده به جانی دگر اس ...30شمارهٔ ۲۱۶: در شب هجر که از روز قیامت بتر است 31شمارهٔ ۲۱۷: برگ ریز آمد و برگ گل و گلزار برفت 32شمارهٔ ۲۱۸: رفتی از پیش من و نقش تو از پیش نر ...33شمارهٔ ۲۱۹: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوس ...34شمارهٔ ۲۲۰: ترک من دی به رهی مست و خرامان بگذ ...35شمارهٔ ۲۲۱: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست 36شمارهٔ ۲۲۲: بند جانم ز خم سلسله موی کسی ست 37شمارهٔ ۲۲۳: کشته تیغ جفایت دل درویش من است 38شمارهٔ ۲۲۴: هر که را در سر زلف صنمی دسترسی اس ...39شمارهٔ ۲۲۵: یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه ...40شمارهٔ ۲۲۶: روزگاریست که در خاطرم آشوب و فلان ...41شمارهٔ ۲۲۷: عشق با جان بهم از سینه برون خواهد ...42شمارهٔ ۲۲۸: تا ندانی ز دلم یار برون خواهد رفت 43شمارهٔ ۲۲۹: باز شب آمد و خواب از سر من بیرون ...44شمارهٔ ۲۳۰: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت 45شمارهٔ ۲۳۱: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان دا ...46شمارهٔ ۲۳۲: تا زید بنده غم عشق به جان خواهد د ...47شمارهٔ ۲۳۳: ساقیا، باده ده امروز که جانان این ...48شمارهٔ ۲۳۴: هر کس آنجا که می و شاهد و گلشن آن ...49شمارهٔ ۲۳۵: گر بگویم که درون دل من پنهان چیست 50شمارهٔ ۲۳۶: آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست 51شمارهٔ ۲۳۷: یا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چو ...52شمارهٔ ۲۳۸: زلف شستش که به هر مو دل دیگر بسته ...53شمارهٔ ۲۳۹: ای خوش آن وقت که ما را دل بی غم ب ...54شمارهٔ ۲۴۰: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست 55شمارهٔ ۲۴۱: در سرم تا ز سر زلف تو سودایی هست 56شمارهٔ ۲۴۲: ستمی کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت 57شمارهٔ ۲۴۳: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت 58شمارهٔ ۲۴۴: خبری ده به من، ای باد که جانان چو ...59شمارهٔ ۲۴۵: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در ...60شمارهٔ ۲۴۶: شب و روز می بنالم ز جفای چشم مستت 61شمارهٔ ۲۴۷: صفتی ست آب حیوان، زدهان نوشخندت 62شمارهٔ ۲۴۸: منم و خیالبازی، شب و روز با جمالت 63شمارهٔ ۲۴۹: اثری نماند باقی ز من اندر آرزویت 64شمارهٔ ۲۵۰: گر چه سرو باغ را بالا خوش است 65شمارهٔ ۲۵۱: بار عشقت بر دلم باری خوش است 66شمارهٔ ۲۵۲: عاشقان را درد بی مرهم خوش است 67شمارهٔ ۲۵۳: کار بالای تو تا بالا گرفت 68شمارهٔ ۲۵۴: یار بی موجب دل از ما برگرفت 69شمارهٔ ۲۵۵: مردم از کوی تو چون بیدل نرفت 70شمارهٔ ۲۵۶: از تو بر خاطر مرا آزار نیست 71شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 72شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 73شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 74شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 75شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 76شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 77شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 78شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 79شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 80شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 81شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 82شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 83شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 84شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 85شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...86شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 87شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 88شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...89شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...90شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 91شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 92شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 93شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 94شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 95شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 96شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 97شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...98شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 99شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...100شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...101شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...102شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 103شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 104شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...105شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 106شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 107شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 108شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...109شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...110شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 111شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 112شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 113شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...114شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 115شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 116شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 117شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 118شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...119شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 120شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 121شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 122شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 123شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 124شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 125شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...126شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 127شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 128شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 129شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...130شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...131شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 132شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 133شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...134شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...135شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...136شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 137شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 138شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 139شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 140شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 141شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 142شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 143شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...144شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 145شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 146شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 147شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 148شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...149شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...150شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 151شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...152شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 153شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...154شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...155شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 156شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 157شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 158شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 159شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 160شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...161شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 162شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 163شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 164شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 165شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 166شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 167شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 168شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 169شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 170شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 171شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 172شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 173شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 174شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 175شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 176شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 177شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 178شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 179شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 180شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 181شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 182شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 183شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 184شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 185شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 186شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 187شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 188شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 189شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 190شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 191شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 192شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 193شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...194شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 195شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 196شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 197شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...198شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 199شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 200شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...201شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 202شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 203شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...204شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...205شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 206شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...207شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...208شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...209شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 210شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 211شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 212شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...213شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...214شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 215شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 216شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 217شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...218شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...219شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...220شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 221شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...222شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 223شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 224شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...225شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...226شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...227شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...228شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...229شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...230شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...231شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...232شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...233شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...234شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...235شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...236شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...237شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...238شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...239شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...240شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...241شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...242شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...243شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...244شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...245شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...246شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...247شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...248شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...249شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...250شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 251شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...252شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...253شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...254شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...255شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...256شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...257شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...258شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...259شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...260شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...261شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...262شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 263شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...264شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...265شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...266شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...267شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...268شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...269شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...270شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...271شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 272شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...273شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...274شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...275شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...276شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...277شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...278شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...279شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...280شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...281شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...282شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 283شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 284شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...285شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...286شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...287شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 288شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...289شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 290شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...291شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 292شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...293شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 294شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...295شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 296شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...297شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...298شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 299شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 300شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 301شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 302شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 303شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...304شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 305شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...306شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...307شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 308شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 309شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 310شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 311شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 312شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 313شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...314شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 315شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 316شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 317شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 318شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...319شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 320شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 321شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 322شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 323شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 324شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 325شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 326شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 327شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 328شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 329شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 330شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 331شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 332شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 333شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 334شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 335شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 336شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 337شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 338شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 339شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 340شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 341شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 342شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 343شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 344شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 345شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 346شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 347شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 348شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 349شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 350شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 351شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 352شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 353شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 354شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 355شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 356شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 357شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 358شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 359شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 360شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 361شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 362شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 363شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 364شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 365شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 366شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 367شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 368شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 369شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 370شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 371شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 372شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 373شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 374شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 375شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 376شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 377شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 378شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 379شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 380شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 381شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 382شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 383شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 384شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 385شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 386شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 387شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 388شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 389شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 390شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 391شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 392شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 393شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 394شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 395شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 396شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 397شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 398شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 399شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 400شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 401شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 402شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 403شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 404شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 405شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 406شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 407شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 408شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 409شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 410شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 411شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 412شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 413شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 414شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 415شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 416شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 417شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...418شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...419شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...420شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...421شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...422شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...423شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...424شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...425شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...426شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...427شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...428شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...429شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...430شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...431شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 432شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...433شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...434شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...435شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...436شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...437شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 438شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...439شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...440شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...441شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...442شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...443شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...444شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...445شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...446شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...447شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...448شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...449شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...450شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...451شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...452شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...453شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...454شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...455شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...456شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...457شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...458شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...459شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 460شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...461شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 462شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...463شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...464شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...465شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...466شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 467شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...468شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...469شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...470شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...471شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...472شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...473شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...474شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...475شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...476شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...477شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...478شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 479شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 480شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 481شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 482شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...483شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...484شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...485شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 486شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...487شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...488شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 489شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...490شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...491شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...492شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 493شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...494شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...495شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...496شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...497شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 498شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...499شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...500شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...501شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...502شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...503شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 504شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...505شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...506شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 507شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...508شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...509شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 510شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...511شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 512شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...513شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 514شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 515شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 516شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 517شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 518شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...519شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 520شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 521شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 522شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...523شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 524شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 525شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...526شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 527شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...528شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...529شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 530شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...531شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 532شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 533شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 534شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...535شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 536شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...537شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 538شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 539شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 540شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...541شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 542شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...543شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...544شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 545شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 546شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 547شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 548شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 549شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...550شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 551شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 552شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...553شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 554شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 555شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 556شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...557شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 558شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 559شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 560شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 561شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 562شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 563شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 564شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 565شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 566شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 567شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 568شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 569شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 570شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 571شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...572شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 573شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 574شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 575شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 576شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 577شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 578شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 579شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 580شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 581شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...582شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...583شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 584شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 585شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 586شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 587شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 588شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 589شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 590شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 591شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 592شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 593شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 594شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 595شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 596شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 597شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 598شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 599شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 600شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 601شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 602شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 603شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 604شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 605شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 606شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 607شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 608شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 609شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 610شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 611شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 612شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 613شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 614شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...615شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 616شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 617شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 618شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 619شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 620شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 621شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 622شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 623شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 624شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 625شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 626شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 627شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 628شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 629شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 630شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 631شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...632شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 633شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...634شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 635شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 636شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...637شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 638شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 639شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 640شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...641شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 642شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 643شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...644شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 645شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...646شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 647شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...648شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 649شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 650شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...651شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 652شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 653شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 654شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 655شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 656شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 657شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...658شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...659شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 660شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...661شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 662شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 663شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 664شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...665شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...666شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 667شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 668شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 669شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 670شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 671شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 672شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 673شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...674شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...675شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 676شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 677شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 678شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 679شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 680شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 681شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 682شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 683شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 684شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 685شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...686شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 687شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...688شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 689شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 690شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 691شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 692شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 693شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 694شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 695شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 696شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 697شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 698شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 699شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 700شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 701شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 702شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...703شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...704شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...705شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...706شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 707شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...708شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 709شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 710شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...711شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...712شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 713شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...714شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 715شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 716شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 717شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...718شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 719شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 720شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 721شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 722شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 723شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 724شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 725شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 726شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 727شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...728شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...729شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 730شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 731شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 732شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 733شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 734شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 735شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 736شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 737شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 738شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 739شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 740شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 741شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 742شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 743شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 744شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 745شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 746شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 747شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 748شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 749شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 750شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 751شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 752شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 753شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...754شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 755شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 756شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 757شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...758شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...759شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 760شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 761شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 762شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 763شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 764شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...765شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 766شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 767شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 768شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 769شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 770شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 771شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 772شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 773شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 774شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 775شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 776شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 777شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 778شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 779شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 780شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 781شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 782شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 783شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 784شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 785شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 786شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 787شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 788شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 789شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 790شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 791شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 792شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 793شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 794شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 795شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 796شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 797شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 798شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 799شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 800شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 801شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 802شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 803شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 804شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 805شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 806شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 807شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 808شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 809شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 810شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 811شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 812شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 813شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 814شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 815شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 816شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 817شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 818شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...819شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 820شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 821شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 822شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 823شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 824شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...825شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...826شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...827شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 828شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 829شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...830شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...831شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...832شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...833شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...834شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...835شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...836شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...837شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 838شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 839شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 840شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...841شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 842شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...843شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...844شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 845شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...846شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...847شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 848شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 849شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 850شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...851شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 852شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 853شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...854شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...855شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...856شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...857شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...858شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 859شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...860شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...861شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...862شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 863شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 864شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 865شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 866شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 867شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 868شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 869شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...870شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...871شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 872شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 873شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...874شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 875شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 876شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 877شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 878شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 879شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 880شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 881شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...882شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 883شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...884شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 885شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 886شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 887شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 888شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 889شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 890شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 891شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 892شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...893شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...894شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...895شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...896شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...897شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...898شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...899شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...900شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...901شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...902شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...903شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...904شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 905شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...906شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 907شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 908شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 909شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...910شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...911شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 912شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 913شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 914شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...915شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...916شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 917شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 918شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 919شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 920شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 921شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...922شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 923شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 924شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...925شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...926شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 927شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 928شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 929شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 930شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 931شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 932شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 933شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...934شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...935شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...936شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 937شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...938شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 939شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 940شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 941شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 942شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 943شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 944شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 945شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 946شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...947شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...948شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...949شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...950شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 951شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...952شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 953شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 954شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 955شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 956شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 957شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 958شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 959شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 960شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 961شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 962شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 963شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...964شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...965شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...966شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...967شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...968شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...969شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...970شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...971شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...972شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...973شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...974شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...975شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...976شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...977شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...978شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 979شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 980شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 981شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 982شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 983شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 984شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 985شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 986شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...987شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 988شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 989شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 990شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 991شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 992شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...993شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...994شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 995شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 996شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...997شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 998شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 999شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 1000شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 1001شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 1002شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...1003شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 1004شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 1005شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 1006شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 1007شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 1008شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 1009شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 1010شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...1011شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...1012شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...1013شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...1014شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 1015شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...1016شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...1017شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...1018شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...1019شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...1020شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 1021شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 1022شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 1023شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 1024شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...1025شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...1026شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...1027شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...1028شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...1029شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 1030شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 1031شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...1032شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 1033شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...1034شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...1035شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 1036شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 1037شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 1038شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 1039شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 1040شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...1041شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...1042شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...1043شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...1044شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 1045شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 1046شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 1047شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...1048شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...1049شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...1050شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...1051شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...1052شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...1053شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...1054شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...1055شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...1056شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...1057شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...1058شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...1059شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...1060شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...1061شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...1062شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...1063شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...1064شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...1065شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...1066شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...1067شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...1068شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...1069شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1070شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1071شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1072شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1073شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1074شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1075شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1076شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1077شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1078شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1079شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1080شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1081شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1082شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1083شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1084شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1085شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1086شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1087شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1088شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1089شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1090شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1091شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1092شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1093شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1094شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1095شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1096شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1097شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1098شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1099شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1100شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1101شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1102شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1103شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1104شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1105شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1106شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1107شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1108شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1109شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1110شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1111شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1112شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1113شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1114شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1115شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1116شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1117شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1118شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1119شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1120شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1121شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1122شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1123شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1124شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1125شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1126شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1127شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1128شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1129شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1130شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1131شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1132شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1133شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1134شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1135شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1136شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1137شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1138شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1139شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1140شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1141شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1142شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1143شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1144شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1145شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1146شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1147شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1148شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1149شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1150شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1151شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1152شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1153شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1154شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1155شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1156شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1157شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1158شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1159شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1160شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1161شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1162شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1163شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1164شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1165شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1166شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1167شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1168شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1169شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1170شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1171شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1172شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1173شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1174شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1175شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1176شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1177شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1178شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1179شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1180شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1181شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1182شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1183شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1184شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1185شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1186شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1187شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1188شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1189شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1190شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1191شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1192شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1193شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1194شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1195شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1196شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1197شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1198شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1199شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1200شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1201شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1202شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1203شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1204شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1205شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1206شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1207شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1208شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1209شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1210شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1211شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1212شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1213شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1214شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1215شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1216شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1217شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1218شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1219شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1220شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1221شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1222شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1223شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1224شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1225شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1226شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1227شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1228شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1229شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1230شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1231شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1232شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1233شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1234شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1235شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1236شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1237شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1238شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1239شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1240شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1241شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1242شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1243شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1244شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1245شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1246شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1247شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1248شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1249شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1250شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1251شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1252شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1253شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1254شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1255شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1256شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1257شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1258شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1259شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1260شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1261شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1262شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1263شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1264شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1265شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1266شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1267شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1268شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1269شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1270شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1271شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1272شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1273شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1274شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1275شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1276شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1277شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1278شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1279شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1280شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1281شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1282شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1283شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1284شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1285شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1286شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1287شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1288شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1289شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1290شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1291شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1292شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1293شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1294شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1295شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1296شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1297شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1298شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1299شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1300شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1301شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1302شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1303شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1304شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1305شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1306شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1307شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1308شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1309شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1310شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1311شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1312شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1313شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1314شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1315شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1316شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1317شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1318شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1319شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1320شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1321شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1322شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1323شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1324شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1325شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1326شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1327شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1328شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1329شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1330شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1331شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1332شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1333شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1334شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1335شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1336شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1337شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1338شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1339شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1340شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1341شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1342شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1343شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1344شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1345شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1346شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1347شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1348شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1349شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1350شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1351شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1352شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1353شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1354شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1355شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1356شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1357شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1358شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1359شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1360شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1361شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1362شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1363شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1364شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1365شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1366شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1367شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1368شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1369شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1370شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1371شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1372شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1373شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1374شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1375شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1376شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1377شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1378شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1379شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1380شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1381شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1382شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1383شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1384شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1385شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1386شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1387شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1388شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1389شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1390شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1391شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1392شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1393شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1394شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1395شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1396شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1397شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1398شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1399شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1400شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1401شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1402شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1403شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1404شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1405شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1406شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1407شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1408شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1409شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1410شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1411شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1412شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1413شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1414شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1415شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1416شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1417شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1418شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1419شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1420شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1421شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1422شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1423شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1424شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1425شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1426شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1427شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1428شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1429شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1430شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1431شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1432شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1433شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1434شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1435شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1436شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1437شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1438شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1439شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1440شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1441شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1442شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1443شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1444شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1445شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1446شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1447شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1448شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1449شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1450شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1451شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1452شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1453شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1454شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1455شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1456شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1457شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1458شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1459شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1460شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1461شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1462شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1463شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1464شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1465شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1466شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1467شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1468شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1469شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1470شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1471شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1472شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1473شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1474شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1475شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1476شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1477شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1478شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1479شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1480شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1481شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1482شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1483شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1484شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1485شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1486شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1487شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1488شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1489شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1490شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1491شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1492شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1493شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1494شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1495شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1496شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1497شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1498شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1499شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1500شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1501شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1502شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1503شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1504شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1505شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1506شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1507شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1508شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1509شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1510شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1511شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1512شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1513شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1514شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1515شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1516شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1517شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1518شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1519شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1520شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1521شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1522شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1523شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1524شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1525شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1526شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1527شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1528شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1529شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1530شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1531شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1532شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1533شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1534شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1535شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1536شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1537شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1538شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1539شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1540شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1541شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1542شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1543شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1544شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1545شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1546شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1547شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1548شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1549شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1550شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1551شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1552شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1553شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1554شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1555شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1556شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1557شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1558شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1559شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1560شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1561شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1562شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1563شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1564شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1565شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1566شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1567شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1568شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1569شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1570شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1571شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1572شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1573شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1574شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1575شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1576شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1577شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1578شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1579شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1580شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1581شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1582شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1583شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1584شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1585شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1586شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1587شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1588شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1589شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1590شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1591شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1592شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1593شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1594شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1595شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1596شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1597شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1598شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1599شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1600شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1601شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1602شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1603شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1604شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1605شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1606شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1607شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1608شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1609شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1610شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1611شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1612شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1613شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1614شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1615شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1616شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1617شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1618شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1619شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1620شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1621شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1622شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1623شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1624شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1625شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1626شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1627شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1628شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1629شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1630شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1631شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1632شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1633شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1634شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1635شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1636شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1637شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1638شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1639شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1640شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1641شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1642شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1643شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1644شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1645شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1646شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1647شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1648شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1649شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1650شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1651شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1652شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1653شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1654شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1655شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1656شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1657شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1658شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1659شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1660شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1661شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1662شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1663شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1664شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1665شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1666شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1667شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1668شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1669شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1670شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1671شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1672شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1673شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1674شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1675شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1676شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1677شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1678شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1679شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1680شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1681شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1682شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1683شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1684شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1685شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1686شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1687شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1688شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1689شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1690شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1691شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1692شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1693شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1694شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1695شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1696شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1697شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1698شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1699شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1700شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1701شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1702شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1703شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1704شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1705شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1706شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1707شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1708شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1709شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1710شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1711شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1712شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1713شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1714شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1715شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1716شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1717شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1718شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1719شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1720شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1721شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1722شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1723شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1724شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1725شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1726شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1727شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1728شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1729شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1730شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1731شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1732شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1733شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1734شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1735شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1736شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1737شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1738شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1739شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1740شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1741شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1742شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1743شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1744شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1745شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1746شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1747شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1748شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1749شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1750شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1751شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1752شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1753شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1754شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1755شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1756شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1757شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1758شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1759شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1760شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1761شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1762شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1763شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1764شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1765شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1766شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1767شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1768شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1769شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1770شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1771شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1772شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1773شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1774شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1775شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1776شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1777شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1778شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1779شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1780شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1781شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1782شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1783شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1784شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1785شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1786شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1787شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1788شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1789شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1790شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1791شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1792شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1793شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1794شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1795شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1796شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1797شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1798شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1799شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1800شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1801شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1802شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1803شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1804شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1805شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1806شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1807شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1808شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1809شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1810شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ