به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
مردم از کوی تو چون بیدل نرفت
هر که در میخانه شد عاقل نرفت
عمر در سر شد به رسوایی عشق
وین هوس از جان بی حاصل نرفت
مهر رویش در دلم پنهان نماند
آفتاب اندر حجاب گل نرفت
کاروان بگذشت و محمل ماند دور
وز دل من یاد آن محمل نرفت
برکشیدم تنگ تن را سوی صبر
لاشه لاغر بود تا منزل نرفت
ما و غرق بحر هجران، چون کنیم
کشتی درویش در ساحل نرفت
با کسی وقتی وصالی داشتیم
سالها بگذشت و آن از دل نرفت
شکر کن، خسرو، بلای عشق را
زانکه این فیض است، گر قابل نرفت
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.