به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست

2470عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست

گوییا در شب چراغ افروخته ست

هر که او سودای زلفت می پزد

عود را چون هیزم تر سوخت ست

دل به شمشیر جفا بشکافته ست

وانگه از تیر مژه بر دوخته ست

گریه چندان شد که در خون دلم

مردم چشم آشنا آموخته ست

ای مسلمانان، یکی بازم خرید

کو مرا بر دست غم بفروخته ست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 2شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 3شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 4شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 5شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 6شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 7شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...8شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 9شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 10شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...11شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...12شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 13شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 14شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 15شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 16شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 17شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 18شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 19شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...20شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 21شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...22شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...23شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...24شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 25شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 26شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...27شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 28شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 29شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 30شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...31شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...32شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 33شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 34شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 35شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...36شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 37شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 38شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 39شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 40شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...41شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 42شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 43شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 44شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 45شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 46شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 47شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...48شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 49شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 50شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 51شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...52شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...53شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 54شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 55شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...56شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...57شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...58شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 59شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 60شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 61شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 62شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 63شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 64شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 65شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...66شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 67شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 68شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 69شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 70شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...71شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...72شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 73شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...74شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 75شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...76شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...77شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 78شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 79شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 80شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 81شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 82شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...83شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 84شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 85شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 86شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 87شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 88شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 89شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 90شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 91شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 92شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 93شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 94شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 95شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 96شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 97شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 98شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 99شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 100شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 101شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 102شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 103شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 104شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 105شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 106شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 107شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 108شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 109شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 110شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 111شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 112شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 113شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 114شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 115شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...116شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 117شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 118شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 119شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...120شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 121شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 122شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...123شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 124شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 125شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...126شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...127شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 128شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...129شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...130شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...131شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 132شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 133شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 134شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...135شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...136شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 137شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 138شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 139شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...140شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...141شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...142شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 143شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...144شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 145شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 146شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...147شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...148شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...149شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...150شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...151شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...152شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...153شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...154شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...155شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...156شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...157شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...158شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...159شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...160شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...161شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...162شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...163شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...164شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...165شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...166شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...167شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...168شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...169شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...170شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...171شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...172شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 173شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...174شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...175شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...176شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...177شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...178شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...179شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...180شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...181شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...182شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...183شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...184شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 185شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...186شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...187شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...188شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...189شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...190شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...191شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...192شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...193شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 194شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...195شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...196شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...197شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...198شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...199شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...200شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...201شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...202شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...203شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...204شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 205شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 206شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...207شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...208شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...209شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 210شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...211شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 212شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...213شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 214شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...215شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 216شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...217شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 218شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...219شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...220شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 221شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 222شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 223شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 224شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 225شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...226شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 227شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...228شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...229شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 230شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 231شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 232شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 233شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 234شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 235شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...236شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 237شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 238شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 239شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 240شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...241شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 242شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 243شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 244شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 245شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 246شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 247شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 248شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 249شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 250شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 251شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 252شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 253شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 254شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 255شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 256شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 257شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 258شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 259شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 260شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 261شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 262شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 263شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 264شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 265شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 266شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 267شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 268شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 269شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 270شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 271شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 272شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 273شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 274شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 275شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 276شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 277شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 278شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 279شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 280شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 281شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 282شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 283شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 284شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 285شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 286شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 287شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 288شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 289شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 290شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 291شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 292شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 293شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 294شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 295شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 296شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 297شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 298شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 299شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 300شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 301شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 302شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 303شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 304شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 305شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 306شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 307شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 308شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 309شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 310شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 311شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 312شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 313شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 314شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 315شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 316شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 317شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 318شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 319شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 320شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 321شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 322شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 323شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 324شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 325شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 326شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 327شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 328شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 329شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 330شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 331شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 332شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 333شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 334شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 335شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 336شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 337شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 338شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 339شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...340شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...341شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...342شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...343شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...344شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...345شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...346شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...347شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...348شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...349شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...350شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...351شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...352شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...353شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 354شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...355شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...356شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...357شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...358شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...359شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 360شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...361شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...362شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...363شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...364شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...365شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...366شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...367شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...368شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...369شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...370شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...371شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...372شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...373شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...374شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...375شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...376شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...377شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...378شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...379شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...380شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...381شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 382شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...383شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 384شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...385شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...386شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...387شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...388شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 389شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...390شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...391شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...392شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...393شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...394شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...395شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...396شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...397شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...398شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...399شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...400شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 401شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 402شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 403شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 404شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...405شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...406شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...407شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 408شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...409شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...410شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 411شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...412شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...413شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...414شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 415شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...416شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...417شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...418شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...419شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 420شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...421شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...422شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...423شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...424شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...425شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 426شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...427شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...428شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 429شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...430شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...431شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 432شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...433شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 434شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...435شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 436شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 437شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 438شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 439شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 440شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...441شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 442شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 443شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 444شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...445شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 446شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 447شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...448شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 449شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...450شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...451شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 452شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...453شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 454شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 455شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 456شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...457شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 458شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...459شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 460شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 461شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 462شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...463شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 464شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...465شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...466شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 467شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 468شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 469شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 470شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 471شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...472شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 473شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 474شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...475شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 476شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 477شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 478شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...479شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 480شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 481شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 482شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 483شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 484شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 485شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 486شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 487شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 488شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 489شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 490شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 491شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 492شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 493شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...494شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 495شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 496شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 497شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 498شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 499شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 500شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 501شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 502شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 503شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...504شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...505شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 506شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 507شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 508شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 509شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 510شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 511شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 512شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 513شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 514شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 515شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 516شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 517شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 518شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 519شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 520شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 521شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 522شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 523شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 524شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 525شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 526شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 527شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 528شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 529شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 530شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 531شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 532شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 533شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 534شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 535شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 536شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...537شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 538شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 539شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 540شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 541شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 542شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 543شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 544شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 545شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 546شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 547شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 548شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 549شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 550شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 551شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 552شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 553شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...554شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 555شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...556شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 557شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 558شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...559شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 560شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 561شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 562شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...563شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 564شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 565شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...566شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 567شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...568شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 569شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...570شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 571شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 572شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...573شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 574شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 575شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 576شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 577شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 578شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 579شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...580شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...581شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 582شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...583شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 584شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 585شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 586شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...587شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...588شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 589شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 590شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 591شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 592شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 593شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 594شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 595شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...596شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...597شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 598شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 599شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 600شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 601شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 602شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 603شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 604شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 605شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 606شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 607شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...608شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 609شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...610شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 611شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 612شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 613شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 614شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 615شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 616شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 617شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 618شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 619شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 620شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 621شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 622شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 623شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 624شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...625شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...626شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...627شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...628شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 629شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...630شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 631شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 632شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...633شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...634شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 635شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...636شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 637شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 638شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 639شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...640شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 641شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 642شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 643شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 644شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 645شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 646شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 647شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 648شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 649شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...650شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...651شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 652شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 653شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 654شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 655شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 656شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 657شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 658شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 659شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 660شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 661شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 662شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 663شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 664شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 665شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 666شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 667شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 668شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 669شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 670شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 671شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 672شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 673شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 674شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 675شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...676شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 677شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 678شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 679شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...680شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...681شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 682شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 683شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 684شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 685شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 686شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...687شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 688شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 689شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 690شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 691شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 692شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 693شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 694شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 695شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 696شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 697شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 698شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 699شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 700شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 701شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 702شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 703شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 704شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 705شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 706شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 707شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 708شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 709شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 710شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 711شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 712شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 713شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 714شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 715شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 716شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 717شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 718شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 719شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 720شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 721شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 722شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 723شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 724شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 725شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 726شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 727شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 728شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 729شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 730شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 731شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 732شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 733شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 734شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 735شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 736شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 737شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 738شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 739شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 740شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...741شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 742شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 743شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 744شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 745شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 746شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...747شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...748شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...749شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 750شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 751شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...752شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...753شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...754شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...755شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...756شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...757شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...758شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...759شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 760شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 761شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 762شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...763شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 764شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...765شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...766شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 767شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...768شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...769شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 770شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 771شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 772شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...773شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 774شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 775شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...776شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...777شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...778شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...779شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...780شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 781شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...782شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...783شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...784شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 785شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 786شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 787شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 788شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 789شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 790شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 791شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...792شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...793شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 794شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 795شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...796شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 797شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 798شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 799شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 800شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 801شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 802شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 803شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...804شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 805شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...806شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 807شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 808شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 809شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 810شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 811شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 812شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 813شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 814شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...815شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...816شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...817شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...818شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...819شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...820شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...821شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...822شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...823شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...824شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...825شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...826شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 827شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...828شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 829شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 830شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 831شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...832شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...833شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 834شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 835شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 836شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...837شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...838شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 839شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 840شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 841شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 842شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 843شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...844شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 845شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 846شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...847شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...848شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 849شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 850شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 851شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 852شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 853شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 854شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 855شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...856شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...857شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...858شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 859شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...860شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 861شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 862شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 863شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 864شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 865شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 866شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 867شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 868شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...869شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...870شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...871شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...872شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 873شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...874شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 875شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 876شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 877شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 878شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 879شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 880شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 881شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 882شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 883شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 884شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 885شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...886شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...887شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...888شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...889شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...890شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...891شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...892شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...893شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...894شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...895شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...896شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...897شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...898شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...899شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...900شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 901شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 902شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 903شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 904شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 905شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 906شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 907شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 908شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...909شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 910شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 911شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 912شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 913شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 914شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...915شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...916شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 917شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 918شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...919شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 920شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 921شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 922شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 923شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 924شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...925شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 926شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 927شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 928شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 929شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 930شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 931شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 932شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...933شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...934شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...935شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...936شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 937شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...938شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...939شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...940شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...941شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...942شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 943شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 944شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 945شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 946شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...947شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...948شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...949شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...950شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...951شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 952شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 953شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...954شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 955شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...956شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...957شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 958شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 959شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 960شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 961شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 962شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...963شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...964شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...965شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...966شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 967شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 968شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 969شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...970شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...971شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...972شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...973شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...974شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...975شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...976شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...977شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...978شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...979شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...980شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...981شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...982شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...983شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...984شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...985شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...986شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...987شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...988شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...989شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...990شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...991شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...992شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...993شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...994شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...995شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 996شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...997شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 998شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...999شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1000شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1001شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1002شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1003شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1004شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1005شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1006شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1007شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1008شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1009شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1010شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1011شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1012شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1013شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1014شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1015شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1016شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1017شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1018شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1019شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1020شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1021شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1022شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1023شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1024شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1025شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1026شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1027شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1028شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1029شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1030شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1031شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1032شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1033شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1034شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1035شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1036شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1037شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1038شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1039شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1040شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1041شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1042شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1043شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1044شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1045شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1046شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1047شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1048شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1049شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1050شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1051شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1052شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1053شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1054شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1055شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1056شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1057شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1058شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1059شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1060شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1061شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1062شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1063شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1064شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1065شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1066شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1067شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1068شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1069شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1070شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1071شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1072شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1073شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1074شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1075شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1076شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1077شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1078شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1079شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1080شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1081شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1082شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1083شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1084شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1085شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1086شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1087شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1088شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1089شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1090شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1091شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1092شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1093شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1094شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1095شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1096شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1097شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1098شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1099شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1100شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1101شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1102شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1103شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1104شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1105شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1106شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1107شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1108شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1109شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1110شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1111شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1112شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1113شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1114شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1115شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1116شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1117شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1118شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1119شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1120شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1121شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1122شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1123شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1124شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1125شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1126شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1127شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1128شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1129شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1130شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1131شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1132شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1133شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1134شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1135شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1136شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1137شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1138شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1139شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1140شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1141شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1142شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1143شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1144شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1145شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1146شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1147شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1148شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1149شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1150شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1151شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1152شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1153شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1154شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1155شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1156شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1157شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1158شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1159شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1160شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1161شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1162شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1163شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1164شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1165شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1166شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1167شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1168شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1169شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1170شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1171شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1172شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1173شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1174شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1175شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1176شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1177شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1178شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1179شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1180شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1181شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1182شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1183شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1184شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1185شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1186شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1187شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1188شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1189شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1190شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1191شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1192شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1193شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1194شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1195شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1196شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1197شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1198شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1199شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1200شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1201شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1202شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1203شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1204شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1205شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1206شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1207شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1208شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1209شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1210شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1211شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1212شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1213شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1214شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1215شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1216شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1217شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1218شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1219شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1220شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1221شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1222شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1223شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1224شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1225شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1226شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1227شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1228شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1229شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1230شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1231شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1232شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1233شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1234شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1235شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1236شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1237شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1238شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1239شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1240شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1241شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1242شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1243شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1244شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1245شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1246شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1247شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1248شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1249شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1250شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1251شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1252شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1253شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1254شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1255شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1256شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1257شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1258شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1259شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1260شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1261شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1262شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1263شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1264شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1265شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1266شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1267شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1268شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1269شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1270شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1271شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1272شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1273شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1274شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1275شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1276شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1277شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1278شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1279شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1280شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1281شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1282شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1283شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1284شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1285شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1286شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1287شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1288شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1289شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1290شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1291شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1292شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1293شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1294شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1295شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1296شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1297شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1298شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1299شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1300شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1301شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1302شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1303شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1304شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1305شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1306شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1307شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1308شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1309شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1310شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1311شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1312شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1313شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1314شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1315شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1316شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1317شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1318شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1319شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1320شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1321شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1322شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1323شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1324شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1325شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1326شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1327شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1328شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1329شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1330شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1331شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1332شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1333شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1334شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1335شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1336شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1337شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1338شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1339شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1340شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1341شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1342شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1343شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1344شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1345شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1346شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1347شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1348شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1349شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1350شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1351شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1352شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1353شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1354شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1355شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1356شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1357شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1358شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1359شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1360شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1361شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1362شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1363شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1364شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1365شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1366شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1367شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1368شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1369شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1370شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1371شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1372شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1373شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1374شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1375شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1376شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1377شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1378شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1379شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1380شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1381شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1382شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1383شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1384شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1385شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1386شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1387شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1388شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1389شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1390شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1391شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1392شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1393شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1394شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1395شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1396شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1397شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1398شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1399شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1400شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1401شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1402شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1403شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1404شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1405شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1406شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1407شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1408شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1409شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1410شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1411شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1412شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1413شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1414شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1415شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1416شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1417شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1418شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1419شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1420شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1421شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1422شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1423شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1424شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1425شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1426شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1427شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1428شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1429شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1430شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1431شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1432شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1433شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1434شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1435شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1436شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1437شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1438شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1439شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1440شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1441شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1442شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1443شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1444شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1445شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1446شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1447شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1448شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1449شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1450شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1451شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1452شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1453شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1454شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1455شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1456شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1457شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1458شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1459شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1460شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1461شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1462شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1463شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1464شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1465شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1466شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1467شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1468شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1469شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1470شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1471شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1472شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1473شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1474شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1475شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1476شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1477شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1478شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1479شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1480شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1481شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1482شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1483شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1484شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1485شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1486شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1487شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1488شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1489شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1490شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1491شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1492شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1493شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1494شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1495شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1496شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1497شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1498شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1499شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1500شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1501شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1502شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1503شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1504شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1505شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1506شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1507شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1508شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1509شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1510شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1511شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1512شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1513شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1514شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1515شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1516شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1517شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1518شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1519شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1520شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1521شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1522شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1523شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1524شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1525شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1526شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1527شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1528شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1529شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1530شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1531شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1532شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1533شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1534شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1535شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1536شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1537شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1538شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1539شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1540شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1541شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1542شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1543شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1544شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1545شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1546شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1547شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1548شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1549شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1550شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1551شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1552شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1553شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1554شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1555شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1556شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1557شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1558شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1559شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1560شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1561شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1562شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1563شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1564شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1565شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1566شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1567شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1568شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1569شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1570شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1571شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1572شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1573شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1574شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1575شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1576شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1577شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1578شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1579شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1580شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1581شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1582شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1583شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1584شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1585شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1586شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1587شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1588شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1589شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1590شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1591شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1592شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1593شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1594شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1595شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1596شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1597شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1598شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1599شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1600شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1601شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1602شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1603شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1604شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1605شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1606شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1607شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1608شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1609شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1610شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1611شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1612شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1613شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1614شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1615شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1616شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1617شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1618شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1619شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1620شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1621شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1622شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1623شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1624شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1625شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1626شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1627شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1628شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1629شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1630شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1631شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1632شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1633شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1634شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1635شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1636شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1637شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1638شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1639شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1640شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1641شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1642شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1643شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1644شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1645شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1646شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1647شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1648شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1649شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1650شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1651شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1652شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1653شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1654شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1655شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1656شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1657شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1658شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1659شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1660شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1661شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1662شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1663شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1664شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1665شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1666شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1667شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1668شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1669شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1670شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1671شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1672شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1673شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1674شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1675شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1676شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1677شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1678شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1679شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1680شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1681شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1682شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1683شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1684شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1685شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1686شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1687شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1688شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1689شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1690شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1691شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1692شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1693شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1694شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1695شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1696شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1697شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1698شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1699شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1700شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1701شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1702شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1703شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1704شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1705شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1706شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1707شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1708شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1709شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1710شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1711شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1712شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1713شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1714شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1715شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1716شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1717شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1718شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1719شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1720شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1721شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1722شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1723شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1724شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1725شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1726شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1727شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1728شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1729شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1730شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1731شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1732شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ