به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است

2780عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

یار ما را عزم رایی دیگر است

باز در بند جفایی دیگر است

در نظر می آیدم گلها بسی

چون کنم آن روی جایی دیگر است

گر یکی چشمم به رویش روشن است

خاک پایش توتیایی دیگر است

ساقیا، می ده که بر یاد لبت

بامی امروزم صفایی دیگر است

با رقیبان ساختن بیچارگی است

محنت هجران بلایی دیگر است

دوستدارانت بسی هستند، لیک

خسرو مسکین، گدایی دیگر است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۵۷: مفلسی از پادشایی خوشتر است 2شمارهٔ ۲۵۸: یار ما را عزم رایی دیگر است 3شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 4شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 5شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 6شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 7شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 8شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 9شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 10شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 11شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 12شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 13شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 14شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 15شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...16شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 17شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 18شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...19شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...20شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 21شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 22شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 23شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 24شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 25شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 26شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 27شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...28شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 29شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...30شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...31شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...32شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 33شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 34شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...35شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 36شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 37شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 38شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...39شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...40شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 41شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 42شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 43شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...44شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 45شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 46شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 47شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 48شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...49شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 50شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 51شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 52شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 53شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 54شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 55شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...56شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 57شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 58شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 59شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...60شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...61شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 62شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 63شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...64شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...65شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...66شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 67شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 68شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 69شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 70شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 71شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 72شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 73شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...74شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 75شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 76شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 77شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 78شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...79شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...80شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 81شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...82شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 83شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...84شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...85شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 86شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 87شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 88شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 89شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 90شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...91شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 92شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 93شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 94شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 95شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 96شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 97شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 98شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 99شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 100شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 101شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 102شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 103شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 104شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 105شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 106شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 107شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 108شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 109شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 110شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 111شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 112شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 113شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 114شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 115شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 116شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 117شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 118شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 119شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 120شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 121شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 122شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 123شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...124شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 125شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 126شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 127شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...128شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 129شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 130شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...131شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 132شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 133شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...134شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...135شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 136شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...137شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...138شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...139شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 140شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 141شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 142شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...143شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...144شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 145شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 146شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 147شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...148شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...149شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...150شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 151شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...152شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 153شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 154شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...155شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...156شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...157شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...158شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...159شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...160شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...161شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...162شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...163شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...164شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...165شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...166شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...167شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...168شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...169شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...170شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...171شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...172شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...173شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...174شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...175شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...176شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...177شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...178شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...179شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...180شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 181شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...182شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...183شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...184شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...185شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...186شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...187شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...188شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...189شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...190شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...191شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...192شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 193شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...194شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...195شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...196شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...197شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...198شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...199شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...200شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...201شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 202شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...203شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...204شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...205شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...206شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...207شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...208شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...209شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...210شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...211شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...212شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 213شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 214شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...215شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...216شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...217شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 218شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...219شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 220شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...221شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 222شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...223شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 224شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...225شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 226شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...227شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...228شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 229شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 230شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 231شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 232شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 233شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...234شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 235شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...236شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...237شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 238شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 239شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 240شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 241شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 242شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 243شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...244شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 245شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 246شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 247شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 248شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...249شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 250شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 251شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 252شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 253شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 254شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 255شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 256شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 257شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 258شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 259شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 260شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 261شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 262شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 263شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 264شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 265شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 266شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 267شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 268شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 269شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 270شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 271شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 272شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 273شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 274شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 275شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 276شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 277شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 278شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 279شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 280شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 281شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 282شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 283شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 284شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 285شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 286شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 287شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 288شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 289شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 290شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 291شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 292شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 293شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 294شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 295شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 296شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 297شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 298شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 299شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 300شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 301شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 302شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 303شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 304شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 305شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 306شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 307شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 308شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 309شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 310شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 311شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 312شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 313شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 314شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 315شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 316شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 317شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 318شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 319شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 320شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 321شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 322شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 323شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 324شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 325شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 326شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 327شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 328شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 329شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 330شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 331شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 332شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 333شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 334شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 335شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 336شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 337شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 338شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 339شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 340شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 341شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 342شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 343شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 344شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 345شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 346شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 347شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...348شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...349شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...350شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...351شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...352شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...353شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...354شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...355شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...356شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...357شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...358شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...359شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...360شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...361شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 362شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...363شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...364شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...365شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...366شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...367شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 368شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...369شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...370شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...371شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...372شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...373شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...374شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...375شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...376شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...377شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...378شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...379شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...380شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...381شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...382شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...383شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...384شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...385شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...386شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...387شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...388شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...389شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 390شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...391شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 392شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...393شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...394شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...395شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...396شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 397شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...398شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...399شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...400شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...401شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...402شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...403شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...404شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...405شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...406شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...407شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...408شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 409شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 410شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 411شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 412شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...413شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...414شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...415شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 416شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...417شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...418شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 419شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...420شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...421شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...422شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 423شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...424شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...425شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...426شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...427شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 428شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...429شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...430شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...431شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...432شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...433شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 434شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...435شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...436شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 437شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...438شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...439شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 440شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...441شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 442شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...443شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 444شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 445شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 446شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 447شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 448شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...449شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 450شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 451شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 452شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...453شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 454شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 455شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...456شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 457شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...458شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...459شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 460شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...461شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 462شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 463شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 464شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...465شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 466شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...467شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 468شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 469شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 470شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...471شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 472شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...473شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...474شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 475شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 476شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 477شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 478شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 479شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...480شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 481شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 482شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...483شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 484شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 485شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 486شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...487شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 488شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 489شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 490شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 491شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 492شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 493شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 494شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 495شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 496شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 497شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 498شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 499شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 500شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 501شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...502شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 503شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 504شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 505شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 506شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 507شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 508شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 509شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 510شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 511شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...512شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...513شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 514شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 515شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 516شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 517شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 518شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 519شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 520شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 521شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 522شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 523شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 524شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 525شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 526شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 527شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 528شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 529شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 530شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 531شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 532شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 533شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 534شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 535شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 536شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 537شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 538شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 539شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 540شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 541شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 542شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 543شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 544شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...545شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 546شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 547شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 548شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 549شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 550شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 551شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 552شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 553شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 554شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 555شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 556شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 557شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 558شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 559شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 560شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 561شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...562شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 563شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...564شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 565شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 566شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...567شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 568شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 569شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 570شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...571شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 572شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 573شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...574شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 575شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...576شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 577شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...578شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 579شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 580شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...581شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 582شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 583شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 584شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 585شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 586شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 587شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...588شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...589شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 590شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...591شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 592شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 593شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 594شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...595شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...596شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 597شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 598شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 599شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 600شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 601شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 602شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 603شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...604شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...605شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 606شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 607شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 608شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 609شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 610شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 611شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 612شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 613شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 614شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 615شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...616شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 617شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...618شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 619شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 620شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 621شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 622شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 623شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 624شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 625شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 626شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 627شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 628شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 629شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 630شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 631شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 632شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...633شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...634شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...635شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...636شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 637شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...638شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 639شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 640شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...641شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...642شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 643شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...644شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 645شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 646شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 647شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...648شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 649شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 650شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 651شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 652شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 653شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 654شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 655شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 656شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 657شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...658شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...659شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 660شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 661شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 662شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 663شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 664شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 665شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 666شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 667شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 668شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 669شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 670شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 671شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 672شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 673شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 674شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 675شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 676شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 677شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 678شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 679شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 680شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 681شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 682شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 683شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...684شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 685شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 686شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 687شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...688شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...689شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 690شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 691شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 692شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 693شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 694شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...695شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 696شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 697شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 698شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 699شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 700شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 701شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 702شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 703شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 704شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 705شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 706شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 707شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 708شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 709شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 710شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 711شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 712شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 713شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 714شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 715شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 716شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 717شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 718شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 719شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 720شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 721شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 722شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 723شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 724شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 725شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 726شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 727شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 728شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 729شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 730شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 731شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 732شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 733شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 734شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 735شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 736شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 737شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 738شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 739شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 740شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 741شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 742شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 743شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 744شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 745شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 746شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 747شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 748شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...749شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 750شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 751شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 752شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 753شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 754شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...755شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...756شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...757شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 758شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 759شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...760شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...761شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...762شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...763شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...764شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...765شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...766شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...767شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 768شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 769شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 770شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...771شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 772شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...773شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...774شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 775شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...776شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...777شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 778شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 779شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 780شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...781شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 782شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 783شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...784شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...785شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...786شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...787شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...788شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 789شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...790شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...791شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...792شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 793شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 794شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 795شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 796شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 797شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 798شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 799شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...800شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...801شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 802شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 803شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...804شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 805شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 806شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 807شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 808شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 809شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 810شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 811شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...812شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 813شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...814شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 815شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 816شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 817شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 818شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 819شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 820شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 821شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 822شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...823شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...824شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...825شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...826شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...827شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...828شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...829شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...830شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...831شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...832شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...833شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...834شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 835شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...836شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 837شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 838شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 839شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...840شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...841شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 842شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 843شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 844شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...845شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...846شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 847شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 848شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 849شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 850شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 851شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...852شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 853شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 854شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...855شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...856شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 857شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 858شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 859شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 860شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 861شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 862شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 863شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...864شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...865شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...866شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 867شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...868شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 869شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 870شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 871شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 872شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 873شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 874شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 875شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 876شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...877شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...878شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...879شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...880شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 881شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...882شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 883شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 884شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 885شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 886شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 887شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 888شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 889شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 890شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 891شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 892شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 893شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...894شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...895شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...896شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...897شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...898شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...899شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...900شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...901شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...902شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...903شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...904شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...905شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...906شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...907شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...908شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 909شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 910شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 911شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 912شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 913شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 914شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 915شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 916شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...917شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 918شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 919شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 920شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 921شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 922شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...923شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...924شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 925شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 926شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...927شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 928شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 929شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 930شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 931شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 932شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...933شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 934شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 935شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 936شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 937شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 938شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 939شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 940شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...941شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...942شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...943شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...944شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 945شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...946شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...947شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...948شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...949شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...950شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 951شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 952شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 953شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 954شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...955شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...956شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...957شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...958شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...959شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 960شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 961شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...962شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 963شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...964شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...965شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 966شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 967شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 968شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 969شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 970شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...971شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...972شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...973شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...974شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 975شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 976شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 977شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...978شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...979شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...980شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...981شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...982شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...983شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...984شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...985شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...986شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...987شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...988شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...989شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...990شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...991شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...992شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...993شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...994شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...995شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...996شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...997شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...998شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...999شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...1000شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...1001شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1002شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1003شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1004شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1005شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1006شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1007شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1008شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1009شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1010شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1011شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1012شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1013شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1014شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1015شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1016شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1017شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1018شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1019شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1020شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1021شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1022شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1023شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1024شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1025شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1026شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1027شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1028شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1029شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1030شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1031شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1032شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1033شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1034شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1035شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1036شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1037شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1038شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1039شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1040شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1041شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1042شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1043شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1044شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1045شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1046شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1047شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1048شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1049شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1050شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1051شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1052شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1053شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1054شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1055شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1056شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1057شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1058شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1059شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1060شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1061شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1062شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1063شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1064شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1065شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1066شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1067شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1068شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1069شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1070شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1071شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1072شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1073شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1074شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1075شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1076شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1077شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1078شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1079شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1080شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1081شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1082شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1083شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1084شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1085شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1086شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1087شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1088شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1089شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1090شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1091شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1092شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1093شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1094شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1095شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1096شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1097شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1098شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1099شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1100شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1101شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1102شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1103شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1104شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1105شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1106شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1107شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1108شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1109شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1110شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1111شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1112شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1113شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1114شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1115شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1116شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1117شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1118شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1119شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1120شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1121شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1122شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1123شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1124شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1125شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1126شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1127شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1128شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1129شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1130شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1131شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1132شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1133شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1134شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1135شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1136شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1137شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1138شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1139شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1140شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1141شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1142شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1143شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1144شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1145شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1146شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1147شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1148شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1149شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1150شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1151شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1152شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1153شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1154شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1155شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1156شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1157شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1158شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1159شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1160شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1161شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1162شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1163شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1164شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1165شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1166شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1167شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1168شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1169شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1170شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1171شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1172شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1173شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1174شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1175شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1176شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1177شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1178شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1179شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1180شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1181شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1182شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1183شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1184شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1185شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1186شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1187شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1188شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1189شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1190شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1191شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1192شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1193شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1194شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1195شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1196شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1197شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1198شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1199شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1200شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1201شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1202شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1203شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1204شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1205شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1206شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1207شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1208شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1209شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1210شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1211شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1212شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1213شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1214شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1215شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1216شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1217شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1218شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1219شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1220شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1221شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1222شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1223شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1224شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1225شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1226شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1227شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1228شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1229شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1230شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1231شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1232شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1233شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1234شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1235شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1236شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1237شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1238شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1239شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1240شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1241شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1242شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1243شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1244شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1245شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1246شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1247شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1248شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1249شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1250شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1251شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1252شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1253شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1254شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1255شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1256شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1257شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1258شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1259شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1260شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1261شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1262شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1263شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1264شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1265شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1266شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1267شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1268شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1269شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1270شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1271شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1272شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1273شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1274شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1275شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1276شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1277شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1278شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1279شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1280شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1281شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1282شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1283شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1284شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1285شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1286شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1287شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1288شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1289شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1290شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1291شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1292شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1293شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1294شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1295شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1296شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1297شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1298شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1299شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1300شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1301شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1302شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1303شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1304شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1305شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1306شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1307شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1308شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1309شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1310شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1311شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1312شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1313شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1314شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1315شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1316شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1317شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1318شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1319شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1320شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1321شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1322شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1323شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1324شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1325شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1326شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1327شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1328شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1329شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1330شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1331شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1332شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1333شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1334شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1335شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1336شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1337شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1338شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1339شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1340شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1341شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1342شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1343شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1344شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1345شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1346شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1347شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1348شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1349شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1350شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1351شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1352شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1353شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1354شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1355شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1356شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1357شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1358شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1359شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1360شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1361شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1362شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1363شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1364شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1365شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1366شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1367شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1368شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1369شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1370شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1371شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1372شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1373شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1374شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1375شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1376شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1377شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1378شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1379شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1380شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1381شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1382شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1383شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1384شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1385شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1386شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1387شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1388شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1389شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1390شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1391شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1392شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1393شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1394شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1395شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1396شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1397شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1398شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1399شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1400شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1401شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1402شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1403شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1404شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1405شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1406شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1407شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1408شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1409شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1410شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1411شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1412شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1413شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1414شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1415شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1416شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1417شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1418شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1419شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1420شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1421شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1422شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1423شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1424شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1425شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1426شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1427شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1428شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1429شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1430شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1431شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1432شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1433شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1434شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1435شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1436شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1437شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1438شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1439شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1440شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1441شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1442شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1443شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1444شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1445شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1446شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1447شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1448شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1449شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1450شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1451شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1452شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1453شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1454شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1455شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1456شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1457شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1458شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1459شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1460شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1461شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1462شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1463شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1464شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1465شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1466شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1467شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1468شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1469شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1470شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1471شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1472شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1473شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1474شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1475شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1476شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1477شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1478شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1479شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1480شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1481شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1482شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1483شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1484شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1485شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1486شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1487شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1488شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1489شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1490شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1491شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1492شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1493شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1494شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1495شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1496شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1497شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1498شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1499شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1500شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1501شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1502شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1503شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1504شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1505شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1506شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1507شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1508شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1509شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1510شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1511شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1512شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1513شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1514شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1515شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1516شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1517شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1518شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1519شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1520شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1521شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1522شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1523شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1524شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1525شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1526شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1527شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1528شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1529شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1530شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1531شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1532شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1533شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1534شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1535شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1536شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1537شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1538شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1539شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1540شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1541شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1542شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1543شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1544شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1545شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1546شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1547شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1548شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1549شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1550شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1551شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1552شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1553شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1554شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1555شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1556شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1557شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1558شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1559شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1560شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1561شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1562شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1563شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1564شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1565شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1566شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1567شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1568شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1569شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1570شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1571شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1572شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1573شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1574شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1575شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1576شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1577شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1578شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1579شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1580شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1581شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1582شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1583شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1584شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1585شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1586شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1587شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1588شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1589شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1590شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1591شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1592شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1593شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1594شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1595شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1596شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1597شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1598شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1599شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1600شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1601شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1602شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1603شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1604شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1605شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1606شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1607شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1608شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1609شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1610شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1611شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1612شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1613شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1614شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1615شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1616شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1617شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1618شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1619شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1620شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1621شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1622شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1623شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1624شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1625شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1626شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1627شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1628شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1629شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1630شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1631شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1632شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1633شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1634شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1635شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1636شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1637شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1638شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1639شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1640شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1641شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1642شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1643شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1644شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1645شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1646شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1647شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1648شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1649شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1650شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1651شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1652شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1653شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1654شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1655شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1656شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1657شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1658شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1659شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1660شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1661شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1662شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1663شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1664شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1665شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1666شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1667شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1668شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1669شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1670شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1671شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1672شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1673شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1674شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1675شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1676شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1677شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1678شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1679شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1680شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1681شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1682شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1683شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1684شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1685شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1686شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1687شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1688شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1689شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1690شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1691شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1692شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1693شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1694شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1695شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1696شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1697شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1698شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1699شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1700شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1701شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1702شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1703شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1704شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1705شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1706شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1707شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1708شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1709شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1710شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1711شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1712شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1713شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1714شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1715شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1716شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1717شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1718شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1719شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1720شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1721شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1722شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1723شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1724شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1725شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1726شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1727شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1728شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1729شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1730شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1731شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1732شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1733شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1734شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1735شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1736شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1737شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1738شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1739شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1740شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ