به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست

2800عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

مه غلام تست با رویی که هست

مشک خاک تست با بویی که هست

دست بست آیینه پیشت ایستاد

روی دیگر یافت با رویی که هست

خوی ناسازت نخواهد شد دگر

هم نخواهد ساخت با خویی که هست

تیغ برکش کز پی فرمان تست

جان و دل را پشت و پهلویی که هست

آب خورد آورد غمها سوی ما

آب چشمم را به هر سویی که هست

ای طبیب، از من برو کاین درد عشق

به نخواهد شد به دارویی که هست

چند مستوری کنی کز بهر تو

شهره شد خسرو به هر کویی که هست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۵۹: ترک من طره مشوش کرده است 2شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 3شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 4شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 5شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 6شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 7شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 8شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 9شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 10شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 11شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 12شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 13شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...14شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 15شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 16شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...17شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...18شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 19شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 20شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 21شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 22شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 23شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 24شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 25شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...26شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 27شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...28شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...29شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...30شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 31شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 32شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...33شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 34شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 35شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 36شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...37شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...38شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 39شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 40شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 41شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...42شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 43شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 44شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 45شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 46شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...47شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 48شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 49شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 50شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 51شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 52شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 53شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...54شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 55شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 56شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 57شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...58شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...59شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 60شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 61شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...62شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...63شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...64شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 65شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 66شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 67شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 68شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 69شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 70شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 71شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...72شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 73شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 74شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 75شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 76شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...77شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...78شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 79شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...80شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 81شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...82شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...83شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 84شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 85شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 86شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 87شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 88شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...89شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 90شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 91شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 92شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 93شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 94شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 95شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 96شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 97شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 98شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 99شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 100شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 101شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 102شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 103شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 104شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 105شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 106شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 107شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 108شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 109شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 110شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 111شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 112شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 113شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 114شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 115شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 116شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 117شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 118شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 119شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 120شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 121شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...122شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 123شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 124شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 125شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...126شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 127شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 128شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...129شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 130شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 131شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...132شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...133شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 134شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...135شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...136شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...137شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 138شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 139شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 140شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...141شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...142شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 143شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 144شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 145شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...146شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...147شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...148شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 149شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...150شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 151شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 152شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...153شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...154شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...155شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...156شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...157شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...158شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...159شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...160شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...161شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...162شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...163شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...164شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...165شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...166شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...167شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...168شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...169شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...170شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...171شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...172شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...173شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...174شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...175شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...176شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...177شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...178شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 179شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...180شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...181شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...182شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...183شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...184شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...185شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...186شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...187شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...188شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...189شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...190شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 191شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...192شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...193شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...194شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...195شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...196شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...197شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...198شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...199شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 200شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...201شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...202شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...203شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...204شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...205شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...206شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...207شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...208شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...209شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...210شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 211شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 212شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...213شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...214شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...215شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 216شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...217شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 218شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...219شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 220شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...221شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 222شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...223شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 224شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...225شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...226شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 227شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 228شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 229شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 230شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 231شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...232شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 233شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...234شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...235شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 236شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 237شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 238شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 239شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 240شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 241شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...242شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 243شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 244شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 245شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 246شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...247شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 248شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 249شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 250شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 251شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 252شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 253شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 254شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 255شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 256شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 257شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 258شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 259شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 260شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 261شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 262شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 263شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 264شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 265شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 266شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 267شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 268شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 269شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 270شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 271شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 272شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 273شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 274شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 275شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 276شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 277شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 278شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 279شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 280شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 281شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 282شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 283شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 284شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 285شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 286شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 287شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 288شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 289شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 290شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 291شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 292شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 293شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 294شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 295شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 296شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 297شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 298شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 299شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 300شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 301شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 302شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 303شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 304شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 305شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 306شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 307شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 308شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 309شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 310شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 311شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 312شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 313شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 314شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 315شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 316شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 317شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 318شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 319شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 320شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 321شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 322شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 323شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 324شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 325شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 326شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 327شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 328شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 329شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 330شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 331شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 332شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 333شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 334شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 335شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 336شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 337شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 338شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 339شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 340شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 341شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 342شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 343شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 344شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 345شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...346شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...347شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...348شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...349شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...350شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...351شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...352شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...353شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...354شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...355شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...356شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...357شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...358شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...359شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 360شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...361شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...362شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...363شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...364شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...365شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 366شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...367شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...368شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...369شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...370شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...371شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...372شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...373شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...374شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...375شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...376شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...377شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...378شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...379شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...380شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...381شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...382شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...383شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...384شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...385شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...386شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...387شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 388شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...389شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 390شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...391شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...392شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...393شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...394شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 395شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...396شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...397شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...398شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...399شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...400شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...401شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...402شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...403شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...404شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...405شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...406شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 407شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 408شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 409شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 410شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...411شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...412شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...413شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 414شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...415شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...416شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 417شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...418شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...419شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...420شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 421شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...422شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...423شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...424شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...425شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 426شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...427شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...428شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...429شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...430شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...431شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 432شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...433شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...434شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 435شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...436شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...437شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 438شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...439شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 440شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...441شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 442شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 443شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 444شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 445شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 446شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...447شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 448شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 449شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 450شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...451شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 452شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 453شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...454شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 455شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...456شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...457شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 458شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...459شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 460شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 461شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 462شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...463شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 464شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...465شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 466شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 467شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 468شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...469شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 470شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...471شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...472شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 473شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 474شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 475شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 476شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 477شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...478شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 479شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 480شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...481شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 482شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 483شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 484شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...485شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 486شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 487شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 488شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 489شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 490شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 491شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 492شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 493شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 494شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 495شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 496شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 497شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 498شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 499شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...500شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 501شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 502شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 503شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 504شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 505شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 506شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 507شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 508شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 509شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...510شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...511شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 512شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 513شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 514شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 515شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 516شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 517شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 518شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 519شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 520شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 521شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 522شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 523شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 524شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 525شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 526شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 527شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 528شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 529شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 530شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 531شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 532شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 533شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 534شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 535شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 536شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 537شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 538شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 539شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 540شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 541شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 542شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...543شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 544شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 545شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 546شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 547شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 548شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 549شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 550شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 551شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 552شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 553شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 554شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 555شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 556شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 557شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 558شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 559شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...560شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 561شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...562شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 563شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 564شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...565شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 566شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 567شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 568شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...569شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 570شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 571شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...572شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 573شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...574شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 575شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...576شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 577شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 578شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...579شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 580شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 581شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 582شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 583شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 584شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 585شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...586شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...587شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 588شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...589شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 590شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 591شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 592شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...593شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...594شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 595شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 596شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 597شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 598شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 599شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 600شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 601شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...602شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...603شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 604شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 605شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 606شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 607شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 608شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 609شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 610شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 611شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 612شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 613شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...614شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 615شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...616شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 617شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 618شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 619شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 620شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 621شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 622شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 623شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 624شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 625شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 626شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 627شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 628شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 629شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 630شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...631شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...632شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...633شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...634شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 635شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...636شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 637شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 638شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...639شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...640شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 641شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...642شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 643شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 644شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 645شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...646شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 647شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 648شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 649شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 650شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 651شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 652شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 653شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 654شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 655شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...656شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...657شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 658شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 659شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 660شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 661شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 662شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 663شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 664شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 665شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 666شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 667شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 668شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 669شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 670شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 671شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 672شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 673شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 674شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 675شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 676شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 677شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 678شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 679شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 680شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 681شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...682شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 683شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 684شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 685شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...686شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...687شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 688شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 689شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 690شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 691شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 692شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...693شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 694شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 695شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 696شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 697شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 698شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 699شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 700شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 701شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 702شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 703شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 704شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 705شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 706شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 707شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 708شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 709شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 710شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 711شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 712شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 713شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 714شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 715شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 716شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 717شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 718شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 719شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 720شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 721شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 722شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 723شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 724شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 725شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 726شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 727شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 728شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 729شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 730شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 731شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 732شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 733شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 734شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 735شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 736شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 737شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 738شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 739شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 740شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 741شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 742شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 743شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 744شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 745شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 746شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...747شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 748شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 749شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 750شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 751شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 752شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...753شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...754شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...755شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 756شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 757شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...758شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...759شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...760شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...761شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...762شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...763شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...764شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...765شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 766شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 767شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 768شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...769شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 770شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...771شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...772شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 773شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...774شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...775شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 776شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 777شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 778شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...779شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 780شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 781شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...782شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...783شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...784شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...785شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...786شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 787شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...788شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...789شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...790شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 791شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 792شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 793شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 794شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 795شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 796شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 797شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...798شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...799شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 800شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 801شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...802شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 803شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 804شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 805شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 806شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 807شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 808شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 809شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...810شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 811شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...812شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 813شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 814شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 815شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 816شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 817شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 818شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 819شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 820شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...821شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...822شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...823شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...824شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...825شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...826شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...827شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...828شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...829شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...830شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...831شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...832شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 833شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...834شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 835شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 836شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 837شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...838شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...839شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 840شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 841شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 842شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...843شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...844شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 845شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 846شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 847شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 848شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 849شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...850شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 851شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 852شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...853شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...854شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 855شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 856شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 857شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 858شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 859شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 860شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 861شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...862شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...863شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...864شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 865شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...866شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 867شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 868شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 869شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 870شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 871شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 872شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 873شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 874شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...875شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...876شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...877شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...878شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 879شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...880شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 881شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 882شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 883شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 884شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 885شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 886شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 887شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 888شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 889شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 890شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 891شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...892شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...893شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...894شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...895شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...896شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...897شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...898شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...899شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...900شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...901شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...902شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...903شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...904شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...905شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...906شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 907شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 908شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 909شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 910شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 911شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 912شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 913شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 914شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...915شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 916شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 917شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 918شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 919شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 920شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...921شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...922شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 923شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 924شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...925شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 926شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 927شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 928شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 929شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 930شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...931شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 932شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 933شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 934شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 935شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 936شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 937شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 938شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...939شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...940شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...941شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...942شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 943شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...944شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...945شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...946شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...947شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...948شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 949شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 950شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 951شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 952شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...953شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...954شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...955شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...956شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...957شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 958شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 959شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...960شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 961شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...962شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...963شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 964شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 965شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 966شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 967شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 968شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...969شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...970شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...971شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...972شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 973شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 974شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 975شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...976شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...977شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...978شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...979شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...980شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...981شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...982شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...983شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...984شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...985شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...986شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...987شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...988شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...989شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...990شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...991شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...992شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...993شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...994شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...995شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...996شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...997شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...998شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...999شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...1000شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1001شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1002شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1003شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1004شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1005شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1006شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1007شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1008شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1009شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1010شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1011شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1012شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1013شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1014شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1015شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1016شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1017شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1018شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1019شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1020شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1021شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1022شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1023شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1024شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1025شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1026شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1027شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1028شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1029شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1030شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1031شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1032شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1033شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1034شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1035شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1036شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1037شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1038شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1039شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1040شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1041شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1042شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1043شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1044شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1045شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1046شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1047شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1048شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1049شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1050شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1051شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1052شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1053شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1054شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1055شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1056شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1057شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1058شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1059شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1060شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1061شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1062شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1063شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1064شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1065شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1066شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1067شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1068شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1069شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1070شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1071شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1072شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1073شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1074شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1075شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1076شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1077شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1078شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1079شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1080شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1081شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1082شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1083شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1084شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1085شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1086شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1087شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1088شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1089شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1090شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1091شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1092شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1093شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1094شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1095شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1096شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1097شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1098شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1099شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1100شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1101شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1102شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1103شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1104شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1105شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1106شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1107شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1108شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1109شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1110شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1111شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1112شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1113شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1114شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1115شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1116شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1117شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1118شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1119شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1120شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1121شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1122شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1123شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1124شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1125شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1126شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1127شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1128شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1129شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1130شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1131شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1132شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1133شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1134شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1135شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1136شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1137شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1138شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1139شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1140شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1141شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1142شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1143شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1144شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1145شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1146شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1147شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1148شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1149شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1150شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1151شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1152شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1153شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1154شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1155شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1156شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1157شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1158شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1159شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1160شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1161شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1162شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1163شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1164شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1165شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1166شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1167شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1168شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1169شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1170شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1171شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1172شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1173شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1174شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1175شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1176شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1177شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1178شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1179شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1180شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1181شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1182شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1183شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1184شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1185شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1186شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1187شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1188شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1189شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1190شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1191شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1192شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1193شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1194شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1195شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1196شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1197شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1198شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1199شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1200شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1201شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1202شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1203شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1204شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1205شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1206شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1207شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1208شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1209شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1210شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1211شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1212شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1213شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1214شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1215شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1216شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1217شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1218شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1219شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1220شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1221شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1222شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1223شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1224شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1225شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1226شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1227شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1228شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1229شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1230شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1231شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1232شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1233شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1234شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1235شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1236شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1237شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1238شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1239شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1240شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1241شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1242شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1243شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1244شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1245شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1246شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1247شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1248شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1249شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1250شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1251شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1252شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1253شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1254شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1255شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1256شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1257شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1258شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1259شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1260شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1261شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1262شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1263شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1264شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1265شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1266شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1267شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1268شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1269شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1270شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1271شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1272شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1273شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1274شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1275شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1276شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1277شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1278شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1279شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1280شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1281شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1282شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1283شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1284شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1285شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1286شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1287شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1288شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1289شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1290شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1291شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1292شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1293شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1294شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1295شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1296شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1297شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1298شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1299شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1300شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1301شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1302شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1303شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1304شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1305شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1306شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1307شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1308شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1309شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1310شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1311شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1312شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1313شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1314شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1315شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1316شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1317شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1318شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1319شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1320شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1321شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1322شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1323شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1324شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1325شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1326شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1327شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1328شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1329شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1330شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1331شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1332شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1333شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1334شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1335شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1336شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1337شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1338شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1339شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1340شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1341شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1342شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1343شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1344شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1345شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1346شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1347شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1348شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1349شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1350شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1351شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1352شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1353شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1354شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1355شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1356شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1357شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1358شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1359شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1360شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1361شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1362شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1363شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1364شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1365شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1366شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1367شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1368شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1369شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1370شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1371شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1372شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1373شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1374شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1375شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1376شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1377شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1378شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1379شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1380شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1381شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1382شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1383شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1384شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1385شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1386شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1387شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1388شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1389شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1390شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1391شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1392شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1393شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1394شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1395شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1396شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1397شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1398شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1399شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1400شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1401شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1402شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1403شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1404شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1405شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1406شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1407شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1408شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1409شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1410شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1411شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1412شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1413شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1414شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1415شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1416شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1417شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1418شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1419شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1420شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1421شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1422شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1423شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1424شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1425شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1426شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1427شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1428شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1429شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1430شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1431شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1432شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1433شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1434شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1435شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1436شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1437شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1438شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1439شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1440شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1441شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1442شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1443شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1444شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1445شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1446شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1447شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1448شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1449شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1450شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1451شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1452شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1453شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1454شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1455شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1456شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1457شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1458شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1459شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1460شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1461شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1462شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1463شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1464شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1465شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1466شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1467شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1468شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1469شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1470شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1471شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1472شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1473شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1474شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1475شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1476شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1477شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1478شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1479شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1480شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1481شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1482شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1483شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1484شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1485شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1486شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1487شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1488شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1489شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1490شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1491شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1492شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1493شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1494شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1495شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1496شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1497شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1498شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1499شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1500شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1501شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1502شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1503شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1504شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1505شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1506شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1507شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1508شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1509شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1510شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1511شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1512شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1513شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1514شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1515شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1516شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1517شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1518شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1519شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1520شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1521شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1522شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1523شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1524شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1525شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1526شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1527شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1528شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1529شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1530شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1531شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1532شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1533شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1534شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1535شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1536شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1537شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1538شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1539شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1540شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1541شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1542شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1543شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1544شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1545شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1546شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1547شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1548شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1549شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1550شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1551شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1552شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1553شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1554شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1555شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1556شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1557شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1558شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1559شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1560شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1561شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1562شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1563شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1564شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1565شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1566شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1567شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1568شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1569شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1570شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1571شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1572شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1573شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1574شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1575شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1576شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1577شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1578شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1579شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1580شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1581شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1582شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1583شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1584شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1585شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1586شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1587شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1588شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1589شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1590شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1591شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1592شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1593شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1594شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1595شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1596شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1597شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1598شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1599شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1600شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1601شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1602شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1603شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1604شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1605شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1606شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1607شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1608شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1609شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1610شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1611شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1612شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1613شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1614شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1615شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1616شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1617شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1618شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1619شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1620شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1621شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1622شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1623شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1624شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1625شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1626شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1627شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1628شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1629شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1630شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1631شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1632شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1633شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1634شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1635شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1636شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1637شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1638شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1639شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1640شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1641شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1642شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1643شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1644شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1645شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1646شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1647شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1648شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1649شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1650شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1651شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1652شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1653شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1654شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1655شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1656شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1657شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1658شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1659شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1660شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1661شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1662شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1663شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1664شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1665شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1666شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1667شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1668شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1669شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1670شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1671شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1672شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1673شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1674شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1675شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1676شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1677شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1678شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1679شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1680شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1681شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1682شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1683شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1684شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1685شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1686شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1687شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1688شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1689شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1690شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1691شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1692شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1693شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1694شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1695شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1696شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1697شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1698شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1699شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1700شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1701شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1702شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1703شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1704شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1705شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1706شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1707شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1708شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1709شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1710شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1711شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1712شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1713شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1714شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1715شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1716شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1717شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1718شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1719شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1720شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1721شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1722شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1723شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1724شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1725شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1726شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1727شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1728شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1729شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1730شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1731شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1732شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1733شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1734شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1735شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1736شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1737شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1738شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ