به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

امیر خسرو دهلوی

امیر خسرو دهلویغزلیاتشمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است

2320عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

روی خوبت دلبری را پایه ای است

آرزو را خوبتر پیرایه است

چرخ با چندان ستم حسن تراست

که ز مادر مهربانتر دایه ای است

چون به عهد دولت رخسار تو

ناله را از چرخ برتر پایه ای است

لحظه ای با بنده بنشین کاین قدر

زندگانی را عجب سرمایه است

در غمت از آه خسرو تا سحر

شب نخسپد هر کجا همسایه ایست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۶۰: مه غلام تست با رویی که هست 2شمارهٔ ۲۶۱: روی خوبت دلبری را پایه ای است 3شمارهٔ ۲۶۲: آمد آن یاری که در دل جای اوست 4شمارهٔ ۲۶۳: رنگی از حسن تو در روی گل است 5شمارهٔ ۲۶۴: ای نسیم صبحدم، یارم کجاست 6شمارهٔ ۲۶۵: چشم فتانت که دی بر رو نخفت 7شمارهٔ ۲۶۶: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست 8شمارهٔ ۲۶۷: ای دهانت، چشمه آب حیات 9شمارهٔ ۲۶۸: شکرین لعل تو کان نمک است 10شمارهٔ ۲۶۹: نرگس مست تو خواب آلوده است 11شمارهٔ ۲۷۰: ای که روی تو حیات جان است 12شمارهٔ ۲۷۱: تیر کدامین بلاست کان به کمان تو ن ...13شمارهٔ ۲۷۲: درد سر دوستان آه و فغان من است 14شمارهٔ ۲۷۳: عمر به پایان رسید در هوس روی دوست 15شمارهٔ ۲۷۴: هر که نگه در تو کرد بیش به بستان ...16شمارهٔ ۲۷۵: خوش بود آن بیدلی کز غم امانیش نیس ...17شمارهٔ ۲۷۶: نیست دلی کاندرو داغ جفای تو نیست 18شمارهٔ ۲۷۷: در چمن جان من سرو خرامان یکی ست 19شمارهٔ ۲۷۸: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چیست 20شمارهٔ ۲۷۹: درد دلم را طبیب چاره ندانست 21شمارهٔ ۲۸۰: چون غم هجران او نداشت نهایت 22شمارهٔ ۲۸۱: ای سر کشیده از من، سر کشم به پیشت 23شمارهٔ ۲۸۲: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت 24شمارهٔ ۲۸۳: چابک تر از تو در همه عالم سوار نی ...25شمارهٔ ۲۸۴: خوش خلعتی ست جسم، ولی استوار نیست 26شمارهٔ ۲۸۵: شب نیست کز تو بر سر هر کو نفیر نی ...27شمارهٔ ۲۸۶: بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب ن ...28شمارهٔ ۲۸۷: بیرون میاز پرده که ما را شکیب نیس ...29شمارهٔ ۲۸۸: مست ترا به هیچ میی احتیاج نیست 30شمارهٔ ۲۸۹: ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست 31شمارهٔ ۲۹۰: ای دل، غمین مباش که جانان رسیدنی ...32شمارهٔ ۲۹۱: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست 33شمارهٔ ۲۹۲: ای غمزه زن که تیر جفا در کمان تست 34شمارهٔ ۲۹۳: ای آرزوی دیده، دلم در هوای تست 35شمارهٔ ۲۹۴: جانا، کرشمه تو ره عقل و دین زده س ...36شمارهٔ ۲۹۵: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ...37شمارهٔ ۲۹۶: تا دیده در جمال تو دیدن گرفته است 38شمارهٔ ۲۹۷: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است 39شمارهٔ ۲۹۸: لشکر کشید عشق و دلم ترک جان گرفت 40شمارهٔ ۲۹۹: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرف ...41شمارهٔ ۳۰۰: زلف به ظلم گر چه جهانی فرو گرفت 42شمارهٔ ۳۰۱: امشب که چشم من به ته پای او بخفت 43شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت 44شمارهٔ ۳۰۳: زیر کله نمونه روی تو مه نداشت 45شمارهٔ ۳۰۴: ای باد، ازان بهار خبر ده که تا کج ...46شمارهٔ ۳۰۵: آن ترک نازنین که جهانی شکار اوست 47شمارهٔ ۳۰۶: ماییم کافتاب غلام جمال ماست 48شمارهٔ ۳۰۷: ای پیر، خاک پای تو نور سعادت است 49شمارهٔ ۳۰۸: از لعل آتشین تو دل کان آتش است 50شمارهٔ ۳۰۹: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست 51شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست 52شمارهٔ ۳۱۱: یارب، که این درخت گل از بوستان کی ...53شمارهٔ ۳۱۲: لعل لبت به چاشنی از انگبین به است 54شمارهٔ ۳۱۳: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است 55شمارهٔ ۳۱۴: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است 56شمارهٔ ۳۱۵: از عشق اگر دلت چو کبابی به تابه ا ...57شمارهٔ ۳۱۶: من کیستم که این غم تو با چو من کس ...58شمارهٔ ۳۱۷: ای آفتاب تافته از روی انورت 59شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت 60شمارهٔ ۳۱۹: ز آنگهی که دل من به سوی یار من اس ...61شمارهٔ ۳۲۰: ز بس که گوش جهانی پر از فغان من ا ...62شمارهٔ ۳۲۱: ز خون دل که به رخسار ماجرای من اس ...63شمارهٔ ۳۲۲: رخت ولایت چشم پر آب را بگرفت 64شمارهٔ ۳۲۳: مهی گذشت که آن مه به سوی ما نگذشت 65شمارهٔ ۳۲۴: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت 66شمارهٔ ۳۲۵: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت 67شمارهٔ ۳۲۶: شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است 68شمارهٔ ۳۲۷: هنوز آن رخ چون ماه پیش چشم من است 69شمارهٔ ۳۲۸: کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است 70شمارهٔ ۳۲۹: شکوفه غالیه بو گشت و باغ گل رنگ ا ...71شمارهٔ ۳۳۰: چه داغهاست که بر سینه فگارم نسیت 72شمارهٔ ۳۳۱: مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست 73شمارهٔ ۳۳۲: بیا بیا که مرا طاقت جدایی نیست 74شمارهٔ ۳۳۳: کدام سنگدلت شیوه جفا آموخت 75شمارهٔ ۳۳۴: سپیده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخ ...76شمارهٔ ۳۳۵: چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخ ...77شمارهٔ ۳۳۶: رخ تو رشته زلف از برای آن آویخت 78شمارهٔ ۳۳۷: کجاست دل که غمت را نهان تواند داش ...79شمارهٔ ۳۳۸: نگار من که ز جنبیدن صبا خفته ست 80شمارهٔ ۳۳۹: ترا به دین و دیانت درون بپاید راس ...81شمارهٔ ۳۴۰: هلال عید جهان را به نور خویش آراس ...82شمارهٔ ۳۴۱: بیا که بی تو دل خسته غرق خوناب ست 83شمارهٔ ۳۴۲: بهار غالیه در دامن صبا سوده ست 84شمارهٔ ۳۴۳: بر آن لبی که شکر با حلاوتش شوراست 85شمارهٔ ۳۴۴: مرا به سوی تو پیوند دوستی خام است 86شمارهٔ ۳۴۵: رسید فصل گل و باد عنبر افشان است 87شمارهٔ ۳۴۶: هنوز آن که نشینیم با تو در سینه س ...88شمارهٔ ۳۴۷: شوق توام باز گریبان گرفت 89شمارهٔ ۳۴۸: جان که چنین تب کش سودای تست 90شمارهٔ ۳۴۹: آنکه دلم شیفته روی اوست 91شمارهٔ ۳۵۰: حسن تو کاندیشه به کارش گم است 92شمارهٔ ۳۵۱: شاخ گل از نسیم جلوه گر است 93شمارهٔ ۳۵۲: دامن گل ز ابر پر گهر است 94شمارهٔ ۳۵۳: شب گذشته ست و اول سحر است 95شمارهٔ ۳۵۴: موی را نیست این میان که تراست 96شمارهٔ ۳۵۵: هر که در پیش چشم روشن ماست 97شمارهٔ ۳۵۶: عشق اگر چه نشان بخت بد است 98شمارهٔ ۳۵۷: با غمت شادی جهان هوس است 99شمارهٔ ۳۵۸: این جفا کارییت که نو به نو است 100شمارهٔ ۳۵۹: رخ تو نور دیده قمر است 101شمارهٔ ۳۶۰: تن پاکت که زیر پیرهن است 102شمارهٔ ۳۶۱: روی نیکوی تو ز مه کم نیست 103شمارهٔ ۳۶۲: سرو را با قد تو هستی نیست 104شمارهٔ ۳۶۳: یار ما دل ز دوستان برداشت 105شمارهٔ ۳۶۴: ترک مستم که قصد ایمان داشت 106شمارهٔ ۳۶۵: از رخت ارغوان نمودار است 107شمارهٔ ۳۶۶: ترک من دی سخن به ره می گفت 108شمارهٔ ۳۶۷: آنچه بر جان من ز غم رفته ست 109شمارهٔ ۳۶۸: گل ز رخساره تو بی آب است 110شمارهٔ ۳۶۹: هر که روی تو دید جان دانست 111شمارهٔ ۳۷۰: بنده را با تو دوستداری خوست 112شمارهٔ ۳۷۱: سر زلف تو تا بجنبیده ست 113شمارهٔ ۳۷۲: نگار من امشب سر ناز داشت 114شمارهٔ ۳۷۳: دلم برد و بوی وفایی نداشت 115شمارهٔ ۳۷۴: گلستان نسیم سحر یافته ست 116شمارهٔ ۳۷۵: دل من به جانانی آویخته ست 117شمارهٔ ۳۷۶: صبا کو به بوی تو جان پرور است 118شمارهٔ ۳۷۷: کجا دولت وصلش آرم به دست 119شمارهٔ ۳۷۸: بتی کز ویم رو به دیوانگی ست 120شمارهٔ ۳۷۹: خم تهی گشت و هنوزم جان ز می سیراب ...121شمارهٔ ۳۸۰: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست 122شمارهٔ ۳۸۱: گر ترا ناز و بدخویی این است 123شمارهٔ ۳۸۲: بهار آمد و گلهای بوستان بشکفت 124شمارهٔ ۳۸۳: یار چون با ماست بهر دیدنش تعجیل چ ...125شمارهٔ ۳۸۴: بدان بهانه که حسنی ست بس فراوانت 126شمارهٔ ۳۸۵: باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست 127شمارهٔ ۳۸۶: کسی را به دور حسن تو پروای خواب ن ...128شمارهٔ ۳۸۷: از من آن کامیاب را چه غم است 129شمارهٔ ۳۸۸: هر عاشقی که ترسد از طعنه و ملامت 130شمارهٔ ۳۸۹: یارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان ...131شمارهٔ ۳۹۰: زلف مشکینش که گویی را به چوگان یا ...132شمارهٔ ۳۹۱: خنده هرگز دهنی همچو دهان تو نیافت 133شمارهٔ ۳۹۲: یک سخن گر من ازان جان و جهان خواه ...134شمارهٔ ۳۹۳: یا رب، آن زلف تو هیچ اشکنه بی دل ...135شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخ ...136شمارهٔ ۳۹۵: با این جمال روی صنم دیدنم خطاست 137شمارهٔ ۳۹۶: خیال روی تو چون در ناب در نظر است 138شمارهٔ ۳۹۷: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است 139شمارهٔ ۳۹۸: جمال دوست مرا تا به چشم دیده شده ...140شمارهٔ ۳۹۹: دو اسپه پیک نظر می دوانم از چپ و ...141شمارهٔ ۴۰۰: لطافت تو چنان در خیال ما بنشست 142شمارهٔ ۴۰۱: بیا که دل بشد از انتظار آمدنت 143شمارهٔ ۴۰۲: چه وزن ماه سما را برابر رویت 144شمارهٔ ۴۰۳: به خود مبین که چو روی من آفتابی ه ...145شمارهٔ ۴۰۴: رخش بدیدم و گفتم که بوستان این اس ...146شمارهٔ ۴۰۵: دو زلف تو که سر اندر زمین رسانیده ...147شمارهٔ ۴۰۶: ای داشته به سر ز رعونت کلاه کج 148شمارهٔ ۴۰۷: توانگری به دل است، ای گدای با صد ...149شمارهٔ ۴۰۸: به غیر جام دمادم مجوی همدم هیچ 150شمارهٔ ۴۰۹: ای دستت از نگار سفید و سیاه و سرخ 151شمارهٔ ۴۱۰: ز من در هجر او هر دم فغان زار می ...152شمارهٔ ۴۱۱: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و ...153شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلز ...154شمارهٔ ۴۱۳: نگارم در گلستان رفت و خارم پیش می ...155شمارهٔ ۴۱۴: صبا می جنبد و آن مست ما را خواب م ...156شمارهٔ ۴۱۵: زمستان می رود، ایام گلها پیش می آ ...157شمارهٔ ۴۱۶: مگر غنچه ز روی یار من شرمنده می آ ...158شمارهٔ ۴۱۷: مرا باز از طریق ساقی خود یاد می آ ...159شمارهٔ ۴۱۸: چه شد کان سرو سیم اندام سوی من نم ...160شمارهٔ ۴۱۹: به گل گشت چمن چون گلستان من برون ...161شمارهٔ ۴۲۰: چه فرخ ساعتی باشد که یار از در در ...162شمارهٔ ۴۲۱: مبادا کز شکار آن خیره کش یکسر درو ...163شمارهٔ ۴۲۲: سحرگاهان که باد از سوی گل عنبرفشا ...164شمارهٔ ۴۲۳: مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود ...165شمارهٔ ۴۲۴: که می آید چنین، یارب، مگر مه بر ز ...166شمارهٔ ۴۲۵: پس از ماهیم دوش از وعده دیدار خوا ...167شمارهٔ ۴۲۶: نه از نقاش چین هرگز چنین صورتگری ...168شمارهٔ ۴۲۷: چه پنداری که من از عاشقی بیگانه خ ...169شمارهٔ ۴۲۸: به پیران سر به کوی عاشقی رندانه خ ...170شمارهٔ ۴۲۹: من از جور و جفای دلبران دیوانه خو ...171شمارهٔ ۴۳۰: مرو زینسان که هر سو جامه جان چاک ...172شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخوا ...173شمارهٔ ۴۳۲: سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان ...174شمارهٔ ۴۳۳: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در ...175شمارهٔ ۴۳۴: کسی را کاین چنین زلف و بناگوش آن ...176شمارهٔ ۴۳۵: ترا از وجه دل بردن ورای حسن آن با ...177شمارهٔ ۴۳۶: مرا تا آشنایی با بتان دل ربا باشد 178شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر ب ...179شمارهٔ ۴۳۸: سخن در پرده می گویی، زبان دانی هم ...180شمارهٔ ۴۳۹: خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می ب ...181شمارهٔ ۴۴۰: به چشمم تا خیال لعل آن قصاب می گر ...182شمارهٔ ۴۴۱: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود می گر ...183شمارهٔ ۴۴۲: همه شب در دلم آن کافر خون خوار می ...184شمارهٔ ۴۴۳: کسی کش چون تویی در دل همه شب تا س ...185شمارهٔ ۴۴۴: سپهر هفتمین کانجا بسی برج روان گر ...186شمارهٔ ۴۴۵: دلم را گاه آن آمد که کام از عیش ب ...187شمارهٔ ۴۴۶: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گیر ...188شمارهٔ ۴۴۷: خوشم کاب دو چشم من همه روی زمین گ ...189شمارهٔ ۴۴۸: سوار چابک من باز عزم لشکری دارد 190شمارهٔ ۴۴۹: مه روزه رسید و آفتابم روزه می دار ...191شمارهٔ ۴۵۰: اگر آن جادوی خونخواره نرگس در فسو ...192شمارهٔ ۴۵۱: میا غمزه زنان بیرون که هویی در جه ...193شمارهٔ ۴۵۲: به روی چون گلت هر گه که این چشم ت ...194شمارهٔ ۴۵۳: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد ...195شمارهٔ ۴۵۴: مهش گویم، و لیکن مه سخن گفتن نمی ...196شمارهٔ ۴۵۵: چه پوشی پرده بر رویی که آن پنهان ...197شمارهٔ ۴۵۶: زهی از درد خود یک چشم را بینم نمی ...198شمارهٔ ۴۵۷: بت محمل نشین من مگر حالم نمی داند 199شمارهٔ ۴۵۸: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خ ...200شمارهٔ ۴۵۹: دمی نبود که آن غمزه جهانی خون نمی ...201شمارهٔ ۴۶۰: زمانی نیست کز دست تو جان من نمی س ...202شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می ...203شمارهٔ ۴۶۲: هوایی می رسد کز سر گریبان چاک خوا ...204شمارهٔ ۴۶۳: دلت هر لحظه می گردد کجا روی وفا ر ...205شمارهٔ ۴۶۴: مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بی ...206شمارهٔ ۴۶۵: رخی داری که وصف آن به خاطر در نمی ...207شمارهٔ ۴۶۶: چو ترک مست من هر لحظه ای سوی دگر ...208شمارهٔ ۴۶۷: چه خوش صبحی دمید امشب مرا از روی ...209شمارهٔ ۴۶۸: دروغ و راستی کان غمزه غماز پیوندد 210شمارهٔ ۴۶۹: بتی کو هر دمم دشنامهای شکرین بخشد 211شمارهٔ ۴۷۰: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون ...212شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آی ...213شمارهٔ ۴۷۲: ما را تو صنم باشی، دیگر به چه کار ...214شمارهٔ ۴۷۳: شمع من اگر یک شب از خانه برون آید 215شمارهٔ ۴۷۴: از شیفتگان چون من، سر باز برون نا ...216شمارهٔ ۴۷۵: گفتم که ترا آخر دل خانه نمی یابد 217شمارهٔ ۴۷۶: آن دل به چه کار آید کان خانه تو ن ...218شمارهٔ ۴۷۷: چشمت گهی از غمزه هشیار نخواهد شد 219شمارهٔ ۴۷۸: آن را که سر و کاری با چون تو نگار ...220شمارهٔ ۴۷۹: دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد 221شمارهٔ ۴۸۰: ماهی که به سوی خود صد دل نگران بی ...222شمارهٔ ۴۸۱: چون بهر خرامیدن بارم ز زمین خیزد 223شمارهٔ ۴۸۲: دولت نه به زور است و به زاری چه ت ...224شمارهٔ ۴۸۳: حاصل اگر از زلف تو یک بار توان کر ...225شمارهٔ ۴۸۴: تا غمزه خون ریز تو قصد دل ما کرد 226شمارهٔ ۴۸۵: زلفین تو سرگشته چو باد سحرم کرد 227شمارهٔ ۴۸۶: یک دل به سر کوی تو آباد نیابند 228شمارهٔ ۴۸۷: عشاق حیات از لب خندان تو یابند 229شمارهٔ ۴۸۸: شب دلشدگان دیده بیدار نبندند 230شمارهٔ ۴۸۹: صد جان به یکی دانگ به بازار فروشن ...231شمارهٔ ۴۹۰: من بنده آن روی که دیدن نگذارند 232شمارهٔ ۴۹۱: ماییم درون سوخته، بیرون شده ای چن ...233شمارهٔ ۴۹۲: ای کز رخ تو دیده، همه جان و جهان ...234شمارهٔ ۴۹۳: هندوی مرا کشتن ترکانه ببیند 235شمارهٔ ۴۹۴: باد آمد و بویی زنگارم نرسانید 236شمارهٔ ۴۹۵: بویی ز سر زلف نگارین به من آرید 237شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد 238شمارهٔ ۴۹۷: یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود 239شمارهٔ ۴۹۸: ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید 240شمارهٔ ۴۹۹: دل رفت به سوی تو، همان سوی که شد ...241شمارهٔ ۵۰۰: ای زلف تو دام دل دانا و خردمند 242شمارهٔ ۵۰۱: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند 243شمارهٔ ۵۰۲: روزی مگر این بسته در ما بگشایند 244شمارهٔ ۵۰۳: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد 245شمارهٔ ۵۰۴: هر سر که به سودای تو از پای در آم ...246شمارهٔ ۵۰۵: ترسم که از اطراف جهان دود برآید 247شمارهٔ ۵۰۶: گر بار دگر ماه من از بام برآید 248شمارهٔ ۵۰۷: سروی چو تو در خلخ و نوشاد نباشد 249شمارهٔ ۵۰۸: یک روز به عمری ز منت یاد نیاید 250شمارهٔ ۵۰۹: بر آب رخت یک گل سیراب نیاید 251شمارهٔ ۵۱۰: روزی اگر آن ماه به مهمان من آید 252شمارهٔ ۵۱۱: گر چشم من از صورت تو دور نباشد 253شمارهٔ ۵۱۲: سروی چو تو در اچه و در تته نباشد 254شمارهٔ ۵۱۳: بی نرگس تو خواب ندانم که چه باشد 255شمارهٔ ۵۱۴: دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد 256شمارهٔ ۵۱۵: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد 257شمارهٔ ۵۱۶: آباد نشد دل که خراب پسران شد 258شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد 259شمارهٔ ۵۱۸: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد 260شمارهٔ ۵۱۹: جانا، اگرم درد تو دیوانه نسازد 261شمارهٔ ۵۲۰: جان تشنگی از شربت عناب تو دارد 262شمارهٔ ۵۲۱: دیوانه دلم زلف پریشان که دارد 263شمارهٔ ۵۲۲: رویی که تو داری گل سیراب ندارد 264شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد 265شمارهٔ ۵۲۴: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد 266شمارهٔ ۵۲۵: یارم چو به خنده شکر بسته گشاید 267شمارهٔ ۵۲۶: جایی گذرت، ای بت چالاک، نیفتد 268شمارهٔ ۵۲۷: آن را که غمی باشد و گفتن نتواند 269شمارهٔ ۵۲۸: من سرو ندیدم که به بالای تو ماند 270شمارهٔ ۵۲۹: هر کس که تقرب ز وصال تو نجوید 271شمارهٔ ۵۳۰: کجا بودی، بگو، ای سرو آزاد 272شمارهٔ ۵۳۱: ندانم تا ترا در دل چه افتاد 273شمارهٔ ۵۳۲: برفت آن دل که با صبر آشنا بود 274شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود 275شمارهٔ ۵۳۴: شکر پیش لبت شیرین نگویند 276شمارهٔ ۵۳۵: سخن پیش رخش زیبا مگویید 277شمارهٔ ۵۳۶: رخ آن شوخ پنهانی ببینید 278شمارهٔ ۵۳۷: لب از تو وز شکر پیمانه ای چند 279شمارهٔ ۵۳۸: ز اهل عقل نپسندد خردمند 280شمارهٔ ۵۳۹: مرا تا با تو افتاده ست پیوند 281شمارهٔ ۵۴۰: از آن اهل نظر در غم اسیرند 282شمارهٔ ۵۴۱: لبت را جان توان خواندن، ولیکن 283شمارهٔ ۵۴۲: چو نقش صورتش در آب و گل ماند 284شمارهٔ ۵۴۳: به هر درد و غمی دل مبتلا شد 285شمارهٔ ۵۴۴: دلم زینسان که زار و مبتلا شد 286شمارهٔ ۵۴۵: چو ماه روزه از اوج سما شد 287شمارهٔ ۵۴۶: به ملک فتنه تا زلفش علم شد 288شمارهٔ ۵۴۷: دل عاشق چرا شیدا نباشد 289شمارهٔ ۵۴۸: دل ما را شکیب از جان نباشد 290شمارهٔ ۵۴۹: وفا در نیکوان چندان نباشد 291شمارهٔ ۵۵۰: کسی کز عاشقی بیزار باشد 292شمارهٔ ۵۵۱: بتا، مانند تو مهوش نباشد 293شمارهٔ ۵۵۲: چمن را رنگ و بو چندین نباشد 294شمارهٔ ۵۵۳: دلی دارم که جز جانان نخواهد 295شمارهٔ ۵۵۴: دلم بی وصل جانان جان نخواهد 296شمارهٔ ۵۵۵: از آن سنبل که گل سر بار دارد 297شمارهٔ ۵۵۶: سوار من که ره در سینه دارد 298شمارهٔ ۵۵۷: فلک با کس دل یکتا ندارد 299شمارهٔ ۵۵۸: بتی کز دیدنش جان مست گردد 300شمارهٔ ۵۵۹: جفا کن بو که این دل بازگردد 301شمارهٔ ۵۶۰: زهر تن چشم او جان را بدزدد 302شمارهٔ ۵۶۱: زمانه چون تو دلجویی ندارد 303شمارهٔ ۵۶۲: دلی کو چون تو دلداری ندارد 304شمارهٔ ۵۶۳: دل من خون شد و جانان نداند 305شمارهٔ ۵۶۴: دلم جز کوی تو مسکن نداند 306شمارهٔ ۵۶۵: اگر چشم تو روزی بر مه افتد 307شمارهٔ ۵۶۶: مهی چون او به دست من نیفتد 308شمارهٔ ۵۶۷: گر او بی یاد ما در می نیفتد 309شمارهٔ ۵۶۸: خطی از لعل جانان می برآید 310شمارهٔ ۵۶۹: به سالی کی چنین ماهی برآید 311شمارهٔ ۵۷۰: مه او چون به ماهی برنیاید 312شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید 313شمارهٔ ۵۷۲: گهیت از آشنایان یاد ناید 314شمارهٔ ۵۷۳: ببین تا دیده چند افسون نماید 315شمارهٔ ۵۷۴: صبا آمد، ولی دل بازنامد 316شمارهٔ ۵۷۵: نگارا، از من مسکین چه خیزد 317شمارهٔ ۵۷۶: غم من شادی کس را نپرسد 318شمارهٔ ۵۷۷: از یاد تو دل جدا نخواهد شد 319شمارهٔ ۵۷۸: امشب بت ما به نزد ما بود 320شمارهٔ ۵۷۹: وقتی دل ما ازان ما بود 321شمارهٔ ۵۸۰: عشق آمد و دل ز دست ما برد 322شمارهٔ ۵۸۱: یاری دل ما به رایگان برد 323شمارهٔ ۵۸۲: تاب رخت آفتاب ناورد 324شمارهٔ ۵۸۳: ای همنفسان که پیش یارید 325شمارهٔ ۵۸۴: با یار ز من خبر بگویید 326شمارهٔ ۵۸۵: از رنگ رخت قمر توان کرد 327شمارهٔ ۵۸۶: فریاد، ز غمزه تو فریاد 328شمارهٔ ۵۸۷: خطی که قرین حال باشد 329شمارهٔ ۵۸۸: گر مه چو تو با جمال باشد 330شمارهٔ ۵۸۹: آن را غم تو یار باشد 331شمارهٔ ۵۹۰: گر یار به دل درون نباشد 332شمارهٔ ۵۹۱: آن دوست که بود خصم جان شد 333شمارهٔ ۵۹۲: فریاد که عشق کهنه نو شد 334شمارهٔ ۵۹۳: جانا، چو تویی دگر نیاید 335شمارهٔ ۵۹۴: هنگام گل است و باده باید 336شمارهٔ ۵۹۵: چون سرو تو از قبا برآید 337شمارهٔ ۵۹۶: گر دلبر من بر من آید 338شمارهٔ ۵۹۷: یاری که طریق ناز دارد 339شمارهٔ ۵۹۸: گل رنگ نگار ما ندارد 340شمارهٔ ۵۹۹: بی یاد تو غم جهان نسوزد 341شمارهٔ ۶۰۰: چشمم همه روز خون تراود 342شمارهٔ ۶۰۱: آن کیست که از خدا نترسد 343شمارهٔ ۶۰۲: بیداد غم، ار دلم بگوید 344شمارهٔ ۶۰۳: ناله برآید هر طرف کان بت خرامان د ...345شمارهٔ ۶۰۴: در ره بماند این چشم تر، کان شوخ م ...346شمارهٔ ۶۰۵: برنامد آهی از دلم، زلفت پریشان از ...347شمارهٔ ۶۰۶: دیرینه دردی داشتم، بازم همان آغاز ...348شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب نا ...349شمارهٔ ۶۰۸: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشا ...350شمارهٔ ۶۰۹: سیمین تن و خارا دلی، گر گفتنم یار ...351شمارهٔ ۶۱۰: آرام جان می رود، دل را صبوری چون ...352شمارهٔ ۶۱۱: باز آن بلای عاشقان اینک به صحرا م ...353شمارهٔ ۶۱۲: می خواهد آن سرو روان کامروز در صح ...354شمارهٔ ۶۱۳: جانم فدای قامتی کافاق را حیران کن ...355شمارهٔ ۶۱۴: شب کان مه من بر دلم از غصه پیکان ...356شمارهٔ ۶۱۵: خاطر بسوی دلبری هر لحظه ما را می ...357شمارهٔ ۶۱۶: شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها ...358شمارهٔ ۶۱۷: نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد 359شمارهٔ ۶۱۸: گر گشت آن سرو روان روزی سوی گلشن ...360شمارهٔ ۶۱۹: شبهای عاشق را گهی صبح طرب کمتر دم ...361شمارهٔ ۶۲۰: چند ز دور بینمت، وه که دلم کباب ش ...362شمارهٔ ۶۲۱: سال نو است و عشق نو عشرت یار من چ ...363شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شو ...364شمارهٔ ۶۲۳: شاه سوار من نگر مست و خراب می رود 365شمارهٔ ۶۲۴: هر که چو تو به نیکویی آفت عقل و ج ...366شمارهٔ ۶۲۵: زلف تو باز فتنه را رشته دراز می د ...367شمارهٔ ۶۲۶: هر که دمی به یاد آن دلبر مه لقا ز ...368شمارهٔ ۶۲۷: به چه کار آیدم آن دل که نه در کار ...369شمارهٔ ۶۲۸: خرم آن روز که دیدار تو پیش نظر آی ...370شمارهٔ ۶۲۹: چند گاهی دگر ار چشم تو در ناز بما ...371شمارهٔ ۶۳۰: باز شب افتاد و ما را دل همان جا ش ...372شمارهٔ ۶۳۱: دوش ما بودیم و آن مهر و، شب مهتاب ...373شمارهٔ ۶۳۲: ای خوش آن وقتی که آن بدعهد با ما ...374شمارهٔ ۶۳۳: ای خوش آن وقتی که ما را دل به جای ...375شمارهٔ ۶۳۴: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم ...376شمارهٔ ۶۳۵: چشم یارم دوش بی هنگام خواب آورده ...377شمارهٔ ۶۳۶: شب رسید آن شمع کو عمری درون سینه ...378شمارهٔ ۶۳۷: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خوا ...379شمارهٔ ۶۳۸: باز از رندی علم بر آسمان خواهم کش ...380شمارهٔ ۶۳۹: صبحگه، یارب، حدیثی زان دو لب خواه ...381شمارهٔ ۶۴۰: از لبت گر خط میگون سر برون خواهم ...382شمارهٔ ۶۴۱: خوبرویان چون به سلطانی علم بالا ک ...383شمارهٔ ۶۴۲: باز گل بشکفت و گلرویان سوی بستان ...384شمارهٔ ۶۴۳: گر نظر بر چشم کافر کیش او خواهد ف ...385شمارهٔ ۶۴۴: باز گل می آید و دل در بلا خواهد ف ...386شمارهٔ ۶۴۵: دل ز دست من برفت و آرزوی دل بماند 387شمارهٔ ۶۴۶: رفتیم از چشم و در دل حسرت رویت بم ...388شمارهٔ ۶۴۷: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند 389شمارهٔ ۶۴۸: شهسوارانی که فتح قلعه دین کرده ان ...390شمارهٔ ۶۴۹: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه ا ...391شمارهٔ ۶۵۰: چشمها را گوی کاین ناز و کرشمه کم ...392شمارهٔ ۶۵۱: ژاله از نرگس فرو بارید و گل را آب ...393شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد 394شمارهٔ ۶۵۳: آن همه دعوی که اول عقل دعوی دار ک ...395شمارهٔ ۶۵۴: یا رب، آن بالا مگر از آب حیوان ری ...396شمارهٔ ۶۵۵: آبرویم ز آتش سودای خوبان شد به با ...397شمارهٔ ۶۵۶: در شب هجران که روزی هیچ دشمن را م ...398شمارهٔ ۶۵۷: غمزه هایی کرد چشمش با دل این نامر ...399شمارهٔ ۶۵۸: ساقیا، می ده که بیرون سبزه های تر ...400شمارهٔ ۶۵۹: سبزه ای سبز است و آب روشن و سرو ب ...401شمارهٔ ۶۶۰: ای که چون جان رفته ای از پیش ما، ...402شمارهٔ ۶۶۱: بر بناگوشت بلای خط که سر بر می کن ...403شمارهٔ ۶۶۲: جان که چون تو دشمنی را دوست داری ...404شمارهٔ ۶۶۳: چشم تو مست است یا در خواب بازی می ...405شمارهٔ ۶۶۴: باز ترک مست من آهنگ بازی می کند 406شمارهٔ ۶۶۵: غمزه شوخت که قصد جان مردم می کند 407شمارهٔ ۶۶۶: دل که با خوبان بدخو آشنایی می کند 408شمارهٔ ۶۶۷: کافر خونخواه دنبال شکاری می رود 409شمارهٔ ۶۶۸: کالبد از دل تهی شد، گر چه جان بیر ...410شمارهٔ ۶۶۹: یارب! این اندیشه جانان ز جانم چون ...411شمارهٔ ۶۷۰: ما نخواهیم از غم خود کاشنا بیرون ...412شمارهٔ ۶۷۱: از دل غمگین هوای دلستانم چون رود 413شمارهٔ ۶۷۲: هر شبم جان بر لب آید، ناله زار آو ...414شمارهٔ ۶۷۳: گر کنی یاری و گر آزار، بر من بگذر ...415شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد 416شمارهٔ ۶۷۵: گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذر ...417شمارهٔ ۶۷۶: من نمی خواهم که چشمم غیر آن رو بن ...418شمارهٔ ۶۷۷: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک ز ...419شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود 420شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان ب ...421شمارهٔ ۶۸۰: از سر کو آن پری چون ناگهان پیدا ش ...422شمارهٔ ۶۸۱: زلف گرد آور که بازم دل پریشان می ...423شمارهٔ ۶۸۲: تا چه ساعت بود، یارب، کان مسلمان ...424شمارهٔ ۶۸۳: تا خیال روی آن شمع شبستان دیده شد 425شمارهٔ ۶۸۴: یار ما را دل ز دست عاشقی صد پاره ...426شمارهٔ ۶۸۵: گر نمی بینم دمی در روی او غم می ک ...427شمارهٔ ۶۸۶: ناز کن، ای گل، که سرو بوستانی می ...428شمارهٔ ۶۸۷: هر کسی را در بهاران دل به گلزاری ...429شمارهٔ ۶۸۸: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش م ...430شمارهٔ ۶۸۹: باز باد صبح بوی آشنایی می دهد 431شمارهٔ ۶۹۰: غم مخور، ای دل که باز ایام شادی ه ...432شمارهٔ ۶۹۱: تا کی آن زلف پریشان وقت ما بر هم ...433شمارهٔ ۶۹۲: گل نو رسید و بویی ز بهار من نیامد 434شمارهٔ ۶۹۳: برهم بماند دیده، کس ازان سوار نام ...435شمارهٔ ۶۹۴: خبرم شده ست کامشب سر یار خواهی آم ...436شمارهٔ ۶۹۵: گذرد مهی و یک شب به منت گذر نباشد 437شمارهٔ ۶۹۶: تو ز لب سخن گشادی، همه خلق بی زبا ...438شمارهٔ ۶۹۷: بت نو رسیده من هوس شکار دارد 439شمارهٔ ۶۹۸: سر من به سجده هر دم به ستانه ای د ...440شمارهٔ ۶۹۹: دلبران مهر نمایند و وفا نیز کنند 441شمارهٔ ۷۰۰: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند 442شمارهٔ ۷۰۱: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسید 443شمارهٔ ۷۰۲: روزها شد که ز تو بوی وفایی نرسید 444شمارهٔ ۷۰۳: رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند 445شمارهٔ ۷۰۴: گوش من از پی نام تو به هر کوی بما ...446شمارهٔ ۷۰۵: مست من باز جدایی ز سر آغاز نهاد 447شمارهٔ ۷۰۶: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگرید 448شمارهٔ ۷۰۷: رویت از غالبه خط بر رخ گلفام کشید 449شمارهٔ ۷۰۸: شب زیاد تو مرا تا به سحر خواب نبر ...450شمارهٔ ۷۰۹: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود 451شمارهٔ ۷۱۰: خوبرویان به دل سوخته ساغر ندهند 452شمارهٔ ۷۱۱: ای که عمر از پی سودای تو دادیم به ...453شمارهٔ ۷۱۲: هر شب از سینه من تیر بلا می گذرد 454شمارهٔ ۷۱۳: شب ز سوزی که برین جان حزین می گذر ...455شمارهٔ ۷۱۴: ای خوش آن باد که هر روز به سویت گ ...456شمارهٔ ۷۱۵: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند 457شمارهٔ ۷۱۶: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کن ...458شمارهٔ ۷۱۷: آنکه هر شب به دلم آید و جایی بکند 459شمارهٔ ۷۱۸: تا ز خون ریختن آن غمزه ندامت نکند 460شمارهٔ ۷۱۹: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود 461شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه ش ...462شمارهٔ ۷۲۱: گر سر زلف تو از باد پریشان نشود 463شمارهٔ ۷۲۲: عاشقی را که غم دوست به از جان نبو ...464شمارهٔ ۷۲۳: مرد صاحب نظر از کوی تو آسان نرود 465شمارهٔ ۷۲۴: خرم آن لحظه که مشتاق به یاری نرسد 466شمارهٔ ۷۲۵: چه کند دل که جفای تو تحمل کند 467شمارهٔ ۷۲۶: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکن ...468شمارهٔ ۷۲۷: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد 469شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذ ...470شمارهٔ ۷۲۹: چه خوش است از جگر سوخته بویی که ز ...471شمارهٔ ۷۳۰: یارب، این شهره لشکر ز کجا می آید 472شمارهٔ ۷۳۱: سبزه ها می دمد و آب روان می آید 473شمارهٔ ۷۳۲: اینچنین تند که آن قلب شکن می آید 474شمارهٔ ۷۳۳: گر چه در کشتن عشاق زبون می آید 475شمارهٔ ۷۳۴: باش تا بار دگر آن پسر این سو آید 476شمارهٔ ۷۳۵: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز ...477شمارهٔ ۷۳۶: خشمگین یار مرا دل به رضا باز آمد 478شمارهٔ ۷۳۷: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد 479شمارهٔ ۷۳۸: وه که باز این دل دیوانه گرفتار آم ...480شمارهٔ ۷۳۹: از کجا در رهم آن شوخ بلا پیش آمد 481شمارهٔ ۷۴۰: باز عشق آمد و دیوانگیم پیش آمد 482شمارهٔ ۷۴۱: گر مرا هیچ مرادی پس ازین پیش آمد 483شمارهٔ ۷۴۲: دانم، ای دوست که در خانه شرابت با ...484شمارهٔ ۷۴۳: بر من، ار دولت وصل تو مقرر می شد 485شمارهٔ ۷۴۴: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد 486شمارهٔ ۷۴۵: بس که خون جگر از راه نظر بیرون شد 487شمارهٔ ۷۴۶: هر کسی روز وداع از پی محمل می شد 488شمارهٔ ۷۴۷: هر کرا داعیه درد طلب پیدا شد 489شمارهٔ ۷۴۸: گر خم طره ز روی تو جدا خواهد شد 490شمارهٔ ۷۴۹: چشم من خنده شیرین تو گریان دارد 491شمارهٔ ۷۵۰: تو مپندار که دوران همه یکسان گذرد 492شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد 493شمارهٔ ۷۵۲: چشم گردنده او با همه کس می گردد 494شمارهٔ ۷۵۳: ای که از خاک درت دیده منور گردد 495شمارهٔ ۷۵۴: هر کسی سبزه و صحرا و گلستان خواهد 496شمارهٔ ۷۵۵: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خیزد 497شمارهٔ ۷۵۶: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد 498شمارهٔ ۷۵۷: من به یار خود و اغیار به خود می پ ...499شمارهٔ ۷۵۸: نشدش دل که دمی پهلوی ما بنشیند 500شمارهٔ ۷۵۹: اگر آن شاه دمی پیش گدا بنشیند 501شمارهٔ ۷۶۰: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آید 502شمارهٔ ۷۶۱: نه به بالای خوشت سرو خرامان روید 503شمارهٔ ۷۶۲: شب مرا در جگر سوخته مهمانی بود 504شمارهٔ ۷۶۳: وقتی آن کافر بی رحم از آن من بود 505شمارهٔ ۷۶۴: دوش در خواب مرا بابت خودکاری بود 506شمارهٔ ۷۶۵: باز عشق تو مرا مژده رسوایی داد 507شمارهٔ ۷۶۶: دوش آتش زدی و گریه مرا یاری داد 508شمارهٔ ۷۶۷: چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتا ...509شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردن ...510شمارهٔ ۷۶۹: جان فدای پسرانی که نکورو باشند 511شمارهٔ ۷۷۰: یار زیبای مرا باز به من بنمایید 512شمارهٔ ۷۷۱: باز با خویش گهی هم سخنش خواهم دید 513شمارهٔ ۷۷۲: یار باز آمد و بوی گل و ریحان آورد 514شمارهٔ ۷۷۳: خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند 515شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند 516شمارهٔ ۷۷۵: باز بوی گل مرا دیوانه کرد 517شمارهٔ ۷۷۶: باز یاد آن شبم دیوانه کرد 518شمارهٔ ۷۷۷: باز زهره مطربی آغاز کرد 519شمارهٔ ۷۷۸: روی خوبت آفت جانی نمود 520شمارهٔ ۷۷۹: صبح چون از روی مشرق رو نمود 521شمارهٔ ۷۸۰: ابروی مانند ماهش بنگرید 522شمارهٔ ۷۸۱: خیمه نوروز بر صحرا زدند 523شمارهٔ ۷۸۲: عافیت را بر زمین گردی نماند 524شمارهٔ ۷۸۳: بزم ما را یک دو خواب آلوده اند 525شمارهٔ ۷۸۴: هر که را یاری چو تو سرکش بود 526شمارهٔ ۷۸۵: هر که را با تو سر و کاری بود 527شمارهٔ ۷۸۶: آنچه بتوان، در غمت جان می کشد 528شمارهٔ ۷۸۷: ترک من چون تیر مژگان برکشد 529شمارهٔ ۷۸۸: ای که بر من جور تو بسیار شد 530شمارهٔ ۷۸۹: آخر این دردم به درمان کی رسد 531شمارهٔ ۷۹۰: لعل شیرینی چو خندان می شود 532شمارهٔ ۷۹۱: شکل موزونت که در دل جا کند 533شمارهٔ ۷۹۲: گر کسی در عشق آهی می کند 534شمارهٔ ۷۹۳: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد 535شمارهٔ ۷۹۴: هر که دل با دلربایی می نهد 536شمارهٔ ۷۹۵: مردمی نرگس او می داند 537شمارهٔ ۷۹۶: گل ز روی تو فرو می ریزد 538شمارهٔ ۷۹۷: دلم از بخت گهی شاد نبود 539شمارهٔ ۷۹۸: گر سخن زان لب چون نوش شود 540شمارهٔ ۷۹۹: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد 541شمارهٔ ۸۰۰: یار قبا چست کرد، رخش به میدان بری ...542شمارهٔ ۸۰۱: هیچ کس از باغ و بر بوی وفایی ندید 543شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند 544شمارهٔ ۸۰۳: باز گرفتار شد دل که درین سینه بود 545شمارهٔ ۸۰۴: دل که به غم داد تن آرزوی جان خرید 546شمارهٔ ۸۰۵: غمزه مردم کشی پرده صبرم درید 547شمارهٔ ۸۰۶: من نشنیدم که خط بر آن نویسند 548شمارهٔ ۸۰۷: صبح دمان بخت من ز خواب در آمد 549شمارهٔ ۸۰۸: از در من دوش کان نگار در آمد 550شمارهٔ ۸۰۹: روی نکو بی وجود ناز نباشد 551شمارهٔ ۸۱۰: دلبر من دوش که مهمان رسید 552شمارهٔ ۸۱۱: هر که به دنباله کامی بود 553شمارهٔ ۸۱۲: گل به تماشای چمن می رود 554شمارهٔ ۸۱۳: عشق تو هر لحظه فزون می شود 555شمارهٔ ۸۱۴: گر جام غم فرستی، نوشم که غم نباشد 556شمارهٔ ۸۱۵: سروی چو قامت تو در بوستان نباشد 557شمارهٔ ۸۱۶: من دلبری ندیدم کش زین نهاد باشد 558شمارهٔ ۸۱۷: چندان که یار ما را در حسن ناز باش ...559شمارهٔ ۸۱۸: ما را ز کوی جانان عزم سفر نباشد 560شمارهٔ ۸۱۹: در شهر فتنه ای شد، می دانم از که ...561شمارهٔ ۸۲۰: هر لحظه چشم شوخت ناز دگر فروشد 562شمارهٔ ۸۲۱: بر آسمان پریوش چون ماه ما برآید 563شمارهٔ ۸۲۲: چون بینم اینکه رویت در چشم دیگر آ ...564شمارهٔ ۸۲۳: هر بار کان پریوش در کوی من در آید 565شمارهٔ ۸۲۴: امروز چیست کز در جانان برون نیامد 566شمارهٔ ۸۲۵: گر بر عذار سیمین زلفش دوتو نماند 567شمارهٔ ۸۲۶: دل شد ز دست ما را با یار ما که گو ...568شمارهٔ ۸۲۷: مستان چشم اویم از ما خمار ناید 569شمارهٔ ۸۲۸: چشم ز دوری تو دور از تو خون فشاند 570شمارهٔ ۸۲۹: زلفت که هر خم از وی در شانه می نگ ...571شمارهٔ ۸۳۰: دل بی رخ تو صورت جان را نمی شناسد 572شمارهٔ ۸۳۱: زین پیشتر چنین دلت از سنگ و رو نب ...573شمارهٔ ۸۳۲: عهدی که بود با منت، آن گوییا نبود 574شمارهٔ ۸۳۳: دی مست بوده ام که ز خویشم خبر نبو ...575شمارهٔ ۸۳۴: یاری که بر جدایی اویم گمان نبود 576شمارهٔ ۸۳۵: دی زخم ناخنش به رخ چمن سمن چه بود 577شمارهٔ ۸۳۶: یارب، چه بود امشب و مهمان من که ب ...578شمارهٔ ۸۳۷: یارب که دوش غایب من خانه که بود 579شمارهٔ ۸۳۸: آن دل که دایمش سر بستان و باغ بود 580شمارهٔ ۸۳۹: اهل خرد که از همه عالم بریده اند 581شمارهٔ ۸۴۰: یاران که زخم تیر بلایت چشیده اند 582شمارهٔ ۸۴۱: رندان پاکباز که از خود بریده اند 583شمارهٔ ۸۴۲: لعل شکروشت که به جلاب شسته اند 584شمارهٔ ۸۴۳: اهل خرد که دل به جهان در نبسته ان ...585شمارهٔ ۸۴۴: آن رهروان که گام به صدق و صفا زنن ...586شمارهٔ ۸۴۵: دریاب کز فراق تو جانم به لب رسید 587شمارهٔ ۸۴۶: باز آن شکار دوست، ز ابرو کمان کشی ...588شمارهٔ ۸۴۷: ای از فروغ روی تو خورشید رو سفید 589شمارهٔ ۸۴۸: باد آمد و ز گمشده من خبر نداد 590شمارهٔ ۸۴۹: دل جز ترا به سینه درون جایگه نداد 591شمارهٔ ۸۵۰: دل بی رخ تو در گل و گلشن نه ایستا ...592شمارهٔ ۸۵۱: ما را شکنج زلف تو در پیچ و تاب بر ...593شمارهٔ ۸۵۲: خوبان گمان مبر که ز اولاد آدمند 594شمارهٔ ۸۵۳: ای همرهان که آگه از آن رفته منید 595شمارهٔ ۸۵۴: دل در هوایت، ای بت عیار، جان دهد 596شمارهٔ ۸۵۵: دل باز سوی آن بت بدخو چه می رود 597شمارهٔ ۸۵۶: عمرم در آرزوی تو رفته ست و می رود 598شمارهٔ ۸۵۷: افسوس ازین حیات که بر باد می رود 599شمارهٔ ۸۵۸: باز آن سوار مست به نخچیر می رود 600شمارهٔ ۸۵۹: چشم تو خفته ایست که در خواب می رو ...601شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زو ...602شمارهٔ ۸۶۱: این دل که هر شبیش ز سالی فزون رود 603شمارهٔ ۸۶۲: سودای دیدن تو ز دیدن نمی رود 604شمارهٔ ۸۶۳: شبها اسیر دردم و خوابم نمی برد 605شمارهٔ ۸۶۴: سیمین زنخ که طره عنبرفشان برد 606شمارهٔ ۸۶۵: آن نخل تر که آب ز جوی جگر خورد 607شمارهٔ ۸۶۶: عشقت خبر ز عالم بیهوشی آورد 608شمارهٔ ۸۶۷: ناگاه پیش ازان که کسی را خبر شود 609شمارهٔ ۸۶۸: هر شب دلم ز دست خیالت زبون شود 610شمارهٔ ۸۶۹: هر روز چشم من به جمالی فرو شود 611شمارهٔ ۸۷۰: دل رفت و آرزوی تو از دل نمی شود 612شمارهٔ ۸۷۱: کاری ست در سرم که به سامان نمی شو ...613شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد 614شمارهٔ ۸۷۳: بر من کنون که بی تو جهان تیره فام ...615شمارهٔ ۸۷۴: باز این دلم خدنگ بلا را نشانه شد 616شمارهٔ ۸۷۵: گفتی دلت مرا شد و از من جدا نشد 617شمارهٔ ۸۷۶: از حال مات هیچ حکایت نمی رسد 618شمارهٔ ۸۷۷: باد صبا ز نافه چینت نمی رسد 619شمارهٔ ۸۷۸: یاری کس از کرشمه و خوبی نشان بود 620شمارهٔ ۸۷۹: ترکی و خوبروی، کسی کاینچنین بود 621شمارهٔ ۸۸۰: مشتاق چون نظاره آن سیمبر کند 622شمارهٔ ۸۸۱: چشمت که قصد جان من ناتوان کند 623شمارهٔ ۸۸۲: شوخی نگر که آن بت عیار می کند 624شمارهٔ ۸۸۳: تا چین زلف بر رخ دلدار نشکند 625شمارهٔ ۸۸۴: چون طره تو سلسله بر یاسمین نهد 626شمارهٔ ۸۸۵: چشم فسونگر تو که داد فسون دهد 627شمارهٔ ۸۸۶: هر گاه مرغی از سر شاخی نوا زند 628شمارهٔ ۸۸۷: یک روز یار اگر قدمی سوی من زند 629شمارهٔ ۸۸۸: آن خون که گاه مستی از آن مست ما چ ...630شمارهٔ ۸۸۹: شبی که دلبرم از بام همچو ماه برآی ...631شمارهٔ ۸۹۰: به بام خویش چو آن ماه کج کلاه برآ ...632شمارهٔ ۸۹۱: چون آن بت از سر کو با هزار ناز بر ...633شمارهٔ ۸۹۲: چو ترک مست من آلوده شراب در آید 634شمارهٔ ۸۹۳: دلم ز دست برفته ست و پیش باز نیاب ...635شمارهٔ ۸۹۴: مهی گذشت که چشمم خبر ز خواب ندارد 636شمارهٔ ۸۹۵: کمند زلف تو عشاق را به کوی تو آرد 637شمارهٔ ۸۹۶: مبند دل به جهان کاین جهان پشیز نی ...638شمارهٔ ۸۹۷: از آنگهی که گشادم به رویت این نظر ...639شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید 640شمارهٔ ۸۹۹: گمان مبر که مرا هیچ کس به جای تو ...641شمارهٔ ۹۰۰: ز گشت مست رسید و به هوش خویش نبود 642شمارهٔ ۹۰۱: مرا به صبح ازل جز رخت دلیل نبود 643شمارهٔ ۹۰۲: نماز شام که آن مه مرا جمال نمود 644شمارهٔ ۹۰۳: گل و شکوفه همه هست و یار نیست، چه ...645شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید 646شمارهٔ ۹۰۵: چمن ز سبزه خطی بر رخ جمیل کشید 647شمارهٔ ۹۰۶: مبصران که مزاج جهان شناخته اند 648شمارهٔ ۹۰۷: به دیده و دل من دوست خانه می طلبد 649شمارهٔ ۹۰۸: اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد 650شمارهٔ ۹۰۹: در آن هجوم که یار تو پادشا باشد 651شمارهٔ ۹۱۰: کسی که عشق نورزد سیاه دل باشد 652شمارهٔ ۹۱۱: چه شد که یار بر آهنگ کین برون آمد 653شمارهٔ ۹۱۲: ز خانه دوش که آن غمزه زن برون آمد 654شمارهٔ ۹۱۳: فغان که جان من از عاشقی به جان آم ...655شمارهٔ ۹۱۴: گل رسید و هر کسی سوی گلستان می رو ...656شمارهٔ ۹۱۵: دل مرا چو ز روی تو یاد می آید 657شمارهٔ ۹۱۶: بیا نظاره کن، ای دل که یار می آید 658شمارهٔ ۹۱۷: بهار بی رخ گلرنگ تو، چه کار آید 659شمارهٔ ۹۱۸: لبالب آر قدح کز گلو فرود آید 660شمارهٔ ۹۱۹: کسی که شمع جمال تو در نظر دارد 661شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد 662شمارهٔ ۹۲۱: کسی که یار وفادار و مهربان دارد 663شمارهٔ ۹۲۲: بتم چو روی سوی خانه کتاب آرد 664شمارهٔ ۹۲۳: صبا نسیمی از آن آشنا نمی آرد 665شمارهٔ ۹۲۴: نظر ز روی تو خورشید بر نمی گیرد 666شمارهٔ ۹۲۵: سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد 667شمارهٔ ۹۲۶: غمم بکشت به کار جهان که پردازد 668شمارهٔ ۹۲۷: جهان چه بینم، چون دیدنی نمی ارزد 669شمارهٔ ۹۲۸: به راه عشق سلامت چگونه در گنجد 670شمارهٔ ۹۲۹: خطی که بر سمن آن گلعذار بنویسد 671شمارهٔ ۹۳۰: سرم فدات چو تیغ تو گرد سر گردد 672شمارهٔ ۹۳۱: چو نقش چشم توام در دل حزین گردد 673شمارهٔ ۹۳۲: دلی که نرگس مستش به ناز بستاند 674شمارهٔ ۹۳۳: اگر نسیم صبا زلف او برافشاند 675شمارهٔ ۹۳۴: نسیم زلف تو دل را درون بجنباند 676شمارهٔ ۹۳۵: اگر ز پیش برانی مرا که بر خواند 677شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد 678شمارهٔ ۹۳۷: وفا ز یار جفاکار چون نمی آید 679شمارهٔ ۹۳۸: کدام شب که ترا در کنار خواهم کرد 680شمارهٔ ۹۳۹: نه بخت آنکه به موی تو راه خواهم ک ...681شمارهٔ ۹۴۰: اگر چه با تو حدیث جفا بخواهم کرد 682شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد 683شمارهٔ ۹۴۲: شب اوفتاد و غمم باز کار خواهد کرد 684شمارهٔ ۹۴۳: منم که تا زیم از عشق مست خواهم بو ...685شمارهٔ ۹۴۴: نه پیش از این مژه زینگونه خونفشان ...686شمارهٔ ۹۴۵: صبا ز زلف تو بویی به عاشقان آورد 687شمارهٔ ۹۴۶: خطاب طلعت تو نامه زمین کردند 688شمارهٔ ۹۴۷: چو خط سبز تو بر آفتاب بنویسند 689شمارهٔ ۹۴۸: جماعتی که ز هم صحبتان جدا باشند 690شمارهٔ ۹۴۹: نه با تو نسبت سرو چمن شود پیوند 691شمارهٔ ۹۵۰: جوان و پیر که در بند مال و فرزندن ...692شمارهٔ ۹۵۱: فسرده را سخن از عاشقی نباید راند 693شمارهٔ ۹۵۲: چو کارهای جهان است جمله بی بنیاد 694شمارهٔ ۹۵۳: دل ز تو بی غم نتوانیم کرد 695شمارهٔ ۹۵۴: تا رخ تو زلف ترا پیش کرد 696شمارهٔ ۹۵۵: در تو کسانی که نظر می کنند 697شمارهٔ ۹۵۶: مگر فتنه عشق بیدار شد 698شمارهٔ ۹۵۷: سبزه ها نو دمید و یار نیامد 699شمارهٔ ۹۵۸: نافه چین ز خاک کوی تو زاد 700شمارهٔ ۹۵۹: داد من آن بت طراز نداد 701شمارهٔ ۹۶۰: داد خواهم، اگر بخواهی داد 702شمارهٔ ۹۶۱: زلف یار مرا به باد دهید 703شمارهٔ ۹۶۲: عاشقان را چو نامه باز کنید 704شمارهٔ ۹۶۳: جان سرانگشت آن نگارین دید 705شمارهٔ ۹۶۴: تا ترا جسم و جان شکار بود 706شمارهٔ ۹۶۵: پیش روی تو یاسمین که بود 707شمارهٔ ۹۶۶: دل که نز عشق پاره پاره بود 708شمارهٔ ۹۶۷: عشق تو هرگزم ز سر نرود 709شمارهٔ ۹۶۸: دل ز نادیدنت به جان نشود 710شمارهٔ ۹۶۹: یار ما را از آن خویش نشد 711شمارهٔ ۹۷۰: هر که بر گفته تو گوش نهاد 712شمارهٔ ۹۷۱: لاله پیش رخت کله بنهد 713شمارهٔ ۹۷۲: عاشقی مرد را سزای دهد 714شمارهٔ ۹۷۳: هر که دل با غم تو یار کند 715شمارهٔ ۹۷۴: صبح پیش رخ تو دم نزند 716شمارهٔ ۹۷۵: از دهانت سخن به کام رسد 717شمارهٔ ۹۷۶: وقت آن شد که گل شکفته شود 718شمارهٔ ۹۷۷: لب لعل تو جز به جان نبرد 719شمارهٔ ۹۷۸: از نکو بد نگو نمی آید 720شمارهٔ ۹۷۹: مدتی شد که یار می ناید 721شمارهٔ ۹۸۰: شب که بادم ز سوی یار آمد 722شمارهٔ ۹۸۱: هر کرا خال عنبرین باشد 723شمارهٔ ۹۸۲: هر که را یاریار می افتد 724شمارهٔ ۹۸۳: دیده با تو چو هم نظر گردد 725شمارهٔ ۹۸۴: عاشق از سینه جان برون گیرد 726شمارهٔ ۹۸۵: با تو در سینه جان نمی گنجد 727شمارهٔ ۹۸۶: شیوه کان ترک ماهرو داند 728شمارهٔ ۹۸۷: دیده در خون سزای می بیند 729شمارهٔ ۹۸۸: شحنه غم دواسپه می آید 730شمارهٔ ۹۸۹: دهنت را نفس نمی بیند 731شمارهٔ ۹۹۰: اگر آن ماه مهربان گردد 732شمارهٔ ۹۹۱: خم زلفت که مشک چین آمد 733شمارهٔ ۹۹۲: دل ز روی تو دور نتوان کرد 734شمارهٔ ۹۹۳: دلبرم بی وفاست، چتوان کرد 735شمارهٔ ۹۹۴: با رخت شب چراغ نتوان کرد 736شمارهٔ ۹۹۵: آنچه یک چند آب حیوان کرد 737شمارهٔ ۹۹۶: دل بدین و بدو نخواهم داد 738شمارهٔ ۹۹۷: دل با درد را کجا یابند 739شمارهٔ ۹۹۸: شکن زلف باز خواهی کرد 740شمارهٔ ۹۹۹: مناز، ای بت چین، که چین هم نماند 741شمارهٔ ۱۰۰۰: اگر دلبری چون تو جایی برآید 742شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد 743شمارهٔ ۱۰۰۲: بدان دلفریبی که گیتی نماید 744شمارهٔ ۱۰۰۳: بر آن است جانم که ناگه برآید 745شمارهٔ ۱۰۰۴: ز من بشنو، ای دل که خوبان چه چیز ...746شمارهٔ ۱۰۰۵: خوش آن شب که چشمم بر آن نای بود 747شمارهٔ ۱۰۰۶: تو گر خویشتن را بخواهی نمود 748شمارهٔ ۱۰۰۷: دو چشمت که تیر بلا می زند 749شمارهٔ ۱۰۰۸: لبش در شکر خنده جان می برد 750شمارهٔ ۱۰۰۹: دل از بند زلفت رها کی شود 751شمارهٔ ۱۰۱۰: شبی آن پسر دل من ستد، اگر این طر ...752شمارهٔ ۱۰۱۱: تو رفته ای و ز تو نامه ای به من ...753شمارهٔ ۱۰۱۲: از اشک من به کویت جز سرخ گل نروی ...754شمارهٔ ۱۰۱۳: زلفت، صنما، تافته چندین چه نشیند 755شمارهٔ ۱۰۱۴: اگر سرو من در چمن جا بگیرد 756شمارهٔ ۱۰۱۵: به هر جنبش که در زلفت ز باد صبحگ ...757شمارهٔ ۱۰۱۶: بیا ساقی و می در ده که گل در بوس ...758شمارهٔ ۱۰۱۷: هوایی خرم است و هر طرف باران همی ...759شمارهٔ ۱۰۱۸: هوایی خرم است و ابر لولوبار می ب ...760شمارهٔ ۱۰۱۹: چو صبح از روی نورانی نقاب تار بگ ...761شمارهٔ ۱۰۲۰: سفیده دم چو در از ابر درفشان بچک ...762شمارهٔ ۱۰۲۱: هوای بوستان خوش گشت و باده لطف ج ...763شمارهٔ ۱۰۲۲: دل از رخ تو به گل های تازه رو نر ...764شمارهٔ ۱۰۲۳: رسید موسم عید و صلای می درداد 765شمارهٔ ۱۰۲۴: آنی که از کرشمه و نازت سرشته اند 766شمارهٔ ۱۰۲۵: به کوی عاشقی از عافیت نشان ندهند 767شمارهٔ ۱۰۲۶: باز ابر آمد و بر سبزه درافشانی ک ...768شمارهٔ ۱۰۲۷: حد حسنت گر اهل دل بدانند 769شمارهٔ ۱۰۲۸: خوش آن شبی که سرم زیر پای یار بم ...770شمارهٔ ۱۰۲۹: دل شد ز دست و بر مژه از خون نشان ...771شمارهٔ ۱۰۳۰: عشاق دل غمزده را شاد نخواهند 772شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته ا ...773شمارهٔ ۱۰۳۲: غارت عشقت رسید، رخت دل از ما ببر ...774شمارهٔ ۱۰۳۳: گر چه خوبان ز مه فزون باشند 775شمارهٔ ۱۰۳۴: یاران که بوده اند ندانم کجا شدند 776شمارهٔ ۱۰۳۵: آن مست ناز جان جهان که می رود 777شمارهٔ ۱۰۳۶: ای اهل دل نخست ز جان ترک جان کنی ...778شمارهٔ ۱۰۳۷: ببار باده روشن که صبح روی نمود 779شمارهٔ ۱۰۳۸: پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد 780شمارهٔ ۱۰۳۹: تنها غم خود گفتن با یار چه خوب آ ...781شمارهٔ ۱۰۴۰: جهان به خواب و شبی چشم من نیاسای ...782شمارهٔ ۱۰۴۱: ترکی که جست و جوی دل من جز او نب ...783شمارهٔ ۱۰۴۲: چو باد صبح به آن سرو خوش خرام شو ...784شمارهٔ ۱۰۴۳: دلی کاو عاشق روییست در گلزار نگش ...785شمارهٔ ۱۰۴۴: دلدار مرا بهره بجز غم نفرستاد 786شمارهٔ ۱۰۴۵: دست ز کار شد مرا، دست به یار در ...787شمارهٔ ۱۰۴۶: تو کز سوزم نه ای واقف، دلت بر من ...788شمارهٔ ۱۰۴۷: ز هجر سوخته شد جان من سپند تو با ...789شمارهٔ ۱۰۴۸: صبا چو در سر آن زلف نیم تاب شود 790شمارهٔ ۱۰۴۹: غم کشت مرا آن بت نوشاد نیامد 791شمارهٔ ۱۰۵۰: کدام دل که تو غمزده زدی فگار نشد 792شمارهٔ ۱۰۵۱: گل آمد و ز دوست صبایی نمی رسد 793شمارهٔ ۱۰۵۲: کسی که دیدن آن ترک باده نوش رود 794شمارهٔ ۱۰۵۳: کسی که دیدن آن چشم خوابناک رود 795شمارهٔ ۱۰۵۴: گذشت مجلس عیش و خمار می نرود 796شمارهٔ ۱۰۵۵: ز من به خاطر آن نازنین که یاد ده ...797شمارهٔ ۱۰۵۶: هوایی در سرم افتاده، جانم خاک خو ...798شمارهٔ ۱۰۵۷: همیشه از نمکت شور در جگر باشد 799شمارهٔ ۱۰۵۸: از خط او نسخه سبزه به صحرا ببرد 800شمارهٔ ۱۰۵۹: در گریه خون عاشقی کو خان و مان ر ...801شمارهٔ ۱۰۶۰: ز دوری تو چو خونابه من افزون شد 802شمارهٔ ۱۰۶۱: شبی گر آن پسر نازنین به ما برسد 803شمارهٔ ۱۰۶۲: گر حسن تو آفاق پر آوازه ندارد 804شمارهٔ ۱۰۶۳: چون گشادی دهان شکر خند 805شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد 806شمارهٔ ۱۰۶۵: حدیث حسن تو زین پس کفایتی برسد 807شمارهٔ ۱۰۶۶: اگر از خطت سبزه صحرا بگیرد 808شمارهٔ ۱۰۶۷: مهری که بود با منت، آن گوییا نبو ...809شمارهٔ ۱۰۶۸: سوار چابک من پیش چشم من مگذر 810شمارهٔ ۱۰۶۹: امروز که از باران شد سبزه رعنا ت ...811شمارهٔ ۱۰۷۰: بیا، جانا، رضای من نگهدار 812شمارهٔ ۱۰۷۱: نگارا، چشم رحمت سوی من دار 813شمارهٔ ۱۰۷۲: مسلمانان، گرفتارم گرفتار 814شمارهٔ ۱۰۷۳: چنان چشمی ز رویم دور می دار 815شمارهٔ ۱۰۷۴: ای دل، ز بتان دو دیده برگیر 816شمارهٔ ۱۰۷۵: ای لعل لبت چو بر شکر شیر 817شمارهٔ ۱۰۷۶: ای بر دلم از فراق صدبار 818شمارهٔ ۱۰۷۷: ای شمع، رخ تو مطلع نور 819شمارهٔ ۱۰۷۸: در سینه دارم کوه غم، داند اگر یا ...820شمارهٔ ۱۰۷۹: جانی، ندانم این چنین با زندگانی، ...821شمارهٔ ۱۰۸۰: صبح است و دهر از خرمی چون روضه ر ...822شمارهٔ ۱۰۸۱: ای از تو خوبان خوردن خون تو از ه ...823شمارهٔ ۱۰۸۲: ماه ندیدی ار دلا، یار چو ماه من ...824شمارهٔ ۱۰۸۳: ای به تپیدن از تو دل، هوش که می ...825شمارهٔ ۱۰۸۴: گر تو کلاه کج نهی، هوش ز ما شود ...826شمارهٔ ۱۰۸۵: ای ز چون تو بت شده، صد پارسا زنا ...827شمارهٔ ۱۰۸۶: ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دا ...828شمارهٔ ۱۰۸۷: یا رب، این ماییم از آن جان و جها ...829شمارهٔ ۱۰۸۸: گر هنر داری مرنج، ار کم نشینی بر ...830شمارهٔ ۱۰۸۹: یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان د ...831شمارهٔ ۱۰۹۰: ای ترا در زیر هر لب شکرستانی دگر 832شمارهٔ ۱۰۹۱: پرتو خورشید بین تابنده از روی قم ...833شمارهٔ ۱۰۹۲: می نیاید چشم من بر آستان او گذر 834شمارهٔ ۱۰۹۳: خوش بود باده گلرنگ در ایام بهار 835شمارهٔ ۱۰۹۴: یکی امروز سر زلف پریشان بگذار 836شمارهٔ ۱۰۹۵: زلفت از باد دگر باشد و از شانه د ...837شمارهٔ ۱۰۹۶: گر زمین جان برود، باد هوایی کم گ ...838شمارهٔ ۱۰۹۷: سر به کوی عشق غلتانیده گیر 839شمارهٔ ۱۰۹۸: ای رخت از مه جهان آرای تر 840شمارهٔ ۱۰۹۹: با تو در سینه نفس را چه گذر 841شمارهٔ ۱۱۰۰: در عشق باز خود را دیوانه کردم از ...842شمارهٔ ۱۱۰۱: جولان تو سنش بین، هر سو غبار دیگ ...843شمارهٔ ۱۱۰۲: ای باد صبحدم، خبر آشنا بیار 844شمارهٔ ۱۱۰۳: ای دل، ازین خرابه وحشت کرانه گیر 845شمارهٔ ۱۱۰۴: ای شهسوار، دست به سوی عنان مبر 846شمارهٔ ۱۱۰۵: از چشم تو که هست ز تو جان شکارتر 847شمارهٔ ۱۱۰۶: هر شب منم ز هجر پریشان و دیده تر 848شمارهٔ ۱۱۰۷: نه نرگس است ز چشم خوش تو عربده ج ...849شمارهٔ ۱۱۰۸: رضای من طلب امشب، طریق ناز مگیر 850شمارهٔ ۱۱۰۹: قمر برید ز من مهر و من خراب قمر 851شمارهٔ ۱۱۱۰: منم به خانه، تن اینجا و جان به ج ...852شمارهٔ ۱۱۱۱: رخ گل خوش است و از وی رخت، ای نگ ...853شمارهٔ ۱۱۱۲: سپیده دم که گهربار بر در گلزار 854شمارهٔ ۱۱۱۳: آراست همه عرصه آفاق به زیور 855شمارهٔ ۱۱۱۴: ای سرم را به خاک پات نیاز 856شمارهٔ ۱۱۱۵: فزون شد عشق جانان روز تا روز 857شمارهٔ ۱۱۱۶: ز من چو دل ربودی رفت جان نیز 858شمارهٔ ۱۱۱۷: گشادی چشم خواب آلود را باز 859شمارهٔ ۱۱۱۸: بر جان من شکسته دل باز 860شمارهٔ ۱۱۱۹: مبتلا شد چون دل مسکین به زلف یار ...861شمارهٔ ۱۱۲۰: در فراقش رود خون از دیده می بارم ...862شمارهٔ ۱۱۲۱: مست من چون جرعه نوشی، باده ای بر ...863شمارهٔ ۱۱۲۲: سویم آن نرگس بی خواب نبیند هرگز 864شمارهٔ ۱۱۲۳: رویت از خوی همه پر در خوشاب است ...865شمارهٔ ۱۱۲۴: دل ز تن بردی و در جانی هنوز 866شمارهٔ ۱۱۲۵: تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز 867شمارهٔ ۱۱۲۶: افتادگان راه توییم از سر نیاز 868شمارهٔ ۱۱۲۷: کجا بود من مدهوش را حضور نماز 869شمارهٔ ۱۱۲۸: خیال دوست به چشم من اندر آمد باز 870شمارهٔ ۱۱۲۹: دمید صبح مبارک طلوع، ساقی، خیز 871شمارهٔ ۱۱۳۰: نازنینان و چاربالش ناز 872شمارهٔ ۱۱۳۱: شب زلف تو شد نشانه روز 873شمارهٔ ۱۱۳۲: باد نوروز آمد و درهای بستان کرده ...874شمارهٔ ۱۱۳۳: بوستان بشکفت و روی لاله خندان گش ...875شمارهٔ ۱۱۳۴: یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ س ...876شمارهٔ ۱۱۳۵: بر جمالت همچنان من عاشق زارم هنو ...877شمارهٔ ۱۱۳۶: با پسته میگون تو شکر چه کند کس 878شمارهٔ ۱۱۳۷: کار دلم از دست شد، ای دلربا، فری ...879شمارهٔ ۱۱۳۸: بیا که بزم طرب را چمن نهاد اساس 880شمارهٔ ۱۱۳۹: خرابی من از آن چشم پر خماری پرس 881شمارهٔ ۱۱۴۰: دل ببردی به جنگجویی و بس 882شمارهٔ ۱۱۴۱: ای ز تو کارسازی همه کس 883شمارهٔ ۱۱۴۲: تعالی الله، چه دولت داشتم دوش 884شمارهٔ ۱۱۴۳: مرا کاری ست مشکل با دل خویش 885شمارهٔ ۱۱۴۴: دل من برد، نتوان یافت بازش 886شمارهٔ ۱۱۴۵: دل من چون شود دور از وثاقش 887شمارهٔ ۱۱۴۶: اگر چه پرسش من نیست رایش 888شمارهٔ ۱۱۴۷: ماییم و شبی و یار در پیش 889شمارهٔ ۱۱۴۸: دزدانه در آمد از درم دوش 890شمارهٔ ۱۱۴۹: ای زده ناوکم به جان، یک دو سه چا ...891شمارهٔ ۱۱۵۰: پیش چشم خود مگو، گر با تو گویم س ...892شمارهٔ ۱۱۵۱: گر نه من دیوانه گشتم زین دل بدنا ...893شمارهٔ ۱۱۵۲: سالها خون خورده ام از بخت بی سام ...894شمارهٔ ۱۱۵۳: ای جفا آموخته، از غمزه بدخوی خوی ...895شمارهٔ ۱۱۵۴: گر مرا با بخت کاری نیست، گو هرگز ...896شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه ...897شمارهٔ ۱۱۵۶: دل که برد از ما اگر چه مبتلا می ...898شمارهٔ ۱۱۵۷: ما به جان درمانده و دل سوی ما می ...899شمارهٔ ۱۱۵۸: مشک تر بر مه پراگندی و شب می خوا ...900شمارهٔ ۱۱۵۹: دوش ما بودیم و جام باده و مهتاب ...901شمارهٔ ۱۱۶۰: خوش رفیقی او که گه گه در نظر می ...902شمارهٔ ۱۱۶۱: آیتی از رحمت آمد، گر چه سر تا پا ...903شمارهٔ ۱۱۶۲: شد دل من خون ز داغ هجر او یارب ک ...904شمارهٔ ۱۱۶۳: صبح دولت می دمد از روی آن خورشید ...905شمارهٔ ۱۱۶۴: نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش 906شمارهٔ ۱۱۶۵: آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش 907شمارهٔ ۱۱۶۶: از خدنگ غمزه دلدوز خویش 908شمارهٔ ۱۱۶۷: زلف تو هر موی و بادی در سرش 909شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش 910شمارهٔ ۱۱۶۹: ای لب چون شکرت چشمه نوش 911شمارهٔ ۱۱۷۰: شاد باش، ای شب فرخنده دوش 912شمارهٔ ۱۱۷۱: رغم آن دل که نگهدارندش 913شمارهٔ ۱۱۷۲: خلق به هر کار و من برسر سودای خو ...914شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش 915شمارهٔ ۱۱۷۴: خواهم که سیر بینم روی چو یاسمینش 916شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش 917شمارهٔ ۱۱۷۶: چندین شبم گذشت به کنج خراب خویش 918شمارهٔ ۱۱۷۷: شبها من و دلی و غمی بهر جان خویش 919شمارهٔ ۱۱۷۸: ابر خوش است و وقت خوش است و هوای ...920شمارهٔ ۱۱۷۹: دل برد و زهره نیست که آن باز خوا ...921شمارهٔ ۱۱۸۰: هر بامداد تا به شبم بر سر رهش 922شمارهٔ ۱۱۸۱: فرشته می ننویسد گناه دم به دمش 923شمارهٔ ۱۱۸۲: گر، ای نسیم، ترا ره دهنده در حرم ...924شمارهٔ ۱۱۸۳: ستمگری که دلم شاد نیست جز به غمش 925شمارهٔ ۱۱۸۴: قبا و پیرهن او که می رسد به تنش 926شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش 927شمارهٔ ۱۱۸۶: کسی که هست نظر بر جمال میمونش 928شمارهٔ ۱۱۸۷: نظر ز دیده بدزدم چو بنگرم رویش 929شمارهٔ ۱۱۸۸: شد آن که پای مرا بوسه می زند او ...930شمارهٔ ۱۱۸۹: ترک من، سر مکش ز پرده خویش 931شمارهٔ ۱۱۹۰: باغ بشکفت و سوری و سمنش 932شمارهٔ ۱۱۹۱: رفت دل، نیست روشنم حالش 933شمارهٔ ۱۱۹۲: لب نگر وان دهان خندانش 934شمارهٔ ۱۱۹۳: سوار من از من عنان در مکش 935شمارهٔ ۱۱۹۴: آن چشم سخنگو نگر و آن لب خاموش 936شمارهٔ ۱۱۹۵: او می رود و عاشق مسکین گرانش 937شمارهٔ ۱۱۹۶: به سنگی چون سگان از دور خرسندم ز ...938شمارهٔ ۱۱۹۷: خضر در کوی او ره گم کند زان شکل ...939شمارهٔ ۱۱۹۸: دل من دست بازی می کند هر لحظه با ...940شمارهٔ ۱۱۹۹: زلفت که باد از هر طرف گه گه پریش ...941شمارهٔ ۱۲۰۰: گه گه نظری باز مدار از من درویش 942شمارهٔ ۱۲۰۱: نیاید گر چه هرگز از فرامش گشتگان ...943شمارهٔ ۱۲۰۲: گرم روزی به دست افتد کمند زلف دل ...944شمارهٔ ۱۲۰۳: هر کس نشسته شاد به کام و هوای خو ...945شمارهٔ ۱۲۰۴: دیده را زان سبزه نو رسته نوروزی ...946شمارهٔ ۱۲۰۵: غم دل زان خورم کانجاست آن بالای ...947شمارهٔ ۱۲۰۶: آمد بهار و شد چمن و لاله زار خوش 948شمارهٔ ۱۲۰۷: چون سبزه بر دمید ز گلزار یار خط 949شمارهٔ ۱۲۰۸: تا شد ز مطلع غیب خورشید حسن طالع 950شمارهٔ ۱۲۰۹: چو مهر می کند از مشرق پیاله طلوع 951شمارهٔ ۱۲۱۰: گل ز بیم باد زیر پرده می دارد چر ...952شمارهٔ ۱۲۱۱: شاه حسنی وز متاع نیکوان داری فرا ...953شمارهٔ ۱۲۱۲: دی می گذشت و سوی او دلها روان از ...954شمارهٔ ۱۲۱۳: دی مست می رفتی، بتا، رو کرده از ...955شمارهٔ ۱۲۱۴: ای ز سودای تو در دل رونق بازار ع ...956شمارهٔ ۱۲۱۵: رسید دوش ندایی ازین بلند رواق 957شمارهٔ ۱۲۱۶: دو چشمت آفت دلهاست هر یک 958شمارهٔ ۱۲۱۷: ای باد، لطفی کن برو در کوی جانان ...959شمارهٔ ۱۲۱۸: بوستان جلوه در گرفت اینک 960شمارهٔ ۱۲۱۹: ترک سفید روی و سیه چشم و لاله رن ...961شمارهٔ ۱۲۲۰: دل رفت ز تن بیرون دلدار همان در ...962شمارهٔ ۱۲۲۱: خهی در هر نظر چون خویش مقبول 963شمارهٔ ۱۲۲۲: مرا بهرت خصومتهاست با دل 964شمارهٔ ۱۲۲۳: نگارا، صحبت از اغیار بگسل 965شمارهٔ ۱۲۲۴: زهی زلفت شکسته نرخ سنبل 966شمارهٔ ۱۲۲۵: مسلمانان برفت از دست من دل 967شمارهٔ ۱۲۲۶: خیز که جلوه می کند چهره دلگشای گ ...968شمارهٔ ۱۲۲۷: ترک من رفتم ز کویت گر ز من گشتی ...969شمارهٔ ۱۲۲۸: می رود یار و مرا آزار می ماند به ...970شمارهٔ ۱۲۲۹: من مسکین چه کنم، پیش که گویم غم ...971شمارهٔ ۱۲۳۰: رسته بودم مه من چندگه از زاری دل 972شمارهٔ ۱۲۳۱: ای فرق تا به پای همه آرزوی دل 973شمارهٔ ۱۲۳۲: من نخواهم برد جان از دست دل 974شمارهٔ ۱۲۳۳: مده پندم که من در سینه سودایی دگ ...975شمارهٔ ۱۲۳۴: همی خواهم ترا بینم، نظر سویی که ...976شمارهٔ ۱۲۳۵: من این آه جگر سوز از دل پیمان شک ...977شمارهٔ ۱۲۳۶: برون آ اندکی، جانا که بسیار آرزو ...978شمارهٔ ۱۲۳۷: به یاد دیدن روی تو گلزار آرزو دا ...979شمارهٔ ۱۲۳۸: من آن خاکم که در راه وفا رو بر ز ...980شمارهٔ ۱۲۳۹: نترسم از بلا چون دیده بر رخساره ...981شمارهٔ ۱۲۴۰: شبی، آسایشم نبود، عجب بیداریی دا ...982شمارهٔ ۱۲۴۱: به چشم تر دمی کاندر دل بریانش می ...983شمارهٔ ۱۲۴۲: من و شبها و یاد آن سرکویی که من ...984شمارهٔ ۱۲۴۳: تویی در پیش من یا خود مه و پروین ...985شمارهٔ ۱۲۴۴: چو خواهم با تو حال خود بگویم، جا ...986شمارهٔ ۱۲۴۵: همیشه در فراقت با دل افگار می گر ...987شمارهٔ ۱۲۴۶: خراش سینه خود با یکی خونخوار می ...988شمارهٔ ۱۲۴۷: بگویم حال خویشت، لیک از آزار می ...989شمارهٔ ۱۲۴۸: همه شب با دل خود نقش آن دلدار بر ...990شمارهٔ ۱۲۴۹: تو سر مستی و من عاشق، بیا تا با ...991شمارهٔ ۱۲۵۰: نیارم تاب دیدن، دیر دیرت بهر آن ...992شمارهٔ ۱۲۵۱: چمن چون بوی تو آرد، به بویت در چ ...993شمارهٔ ۱۲۵۲: سواره آمدی و صید خود کردی دل و ت ...994شمارهٔ ۱۲۵۳: ندانم کیست اندر دل که در جان می ...995شمارهٔ ۱۲۵۴: ز هجران روز من شب گشت و کی بودی ...996شمارهٔ ۱۲۵۵: ز دستم شد عنان دل، چه داند کس که ...997شمارهٔ ۱۲۵۶: بدو بودم شبی، افسانه آن شب بگویی ...998شمارهٔ ۱۲۵۷: نگارا، عزم آن دارم که جان در پای ...999شمارهٔ ۱۲۵۸: چو دادی مژده این نعمتم کت روی بن ...1000شمارهٔ ۱۲۵۹: سرو منی و از دل بستان خودت خوانم 1001شمارهٔ ۱۲۶۰: سودای سر زلفت کاندر دل و جان دار ...1002شمارهٔ ۱۲۶۱: ای گل، صفت حسنت بر وجه حسن گویم 1003شمارهٔ ۱۲۶۲: در دیده چه کار آید؟ این اشک چو ب ...1004شمارهٔ ۱۲۶۳: نبض دل شوریده رنجور گرفتیم 1005شمارهٔ ۱۲۶۴: ما ترک رضای دل خودکام گرفتیم 1006شمارهٔ ۱۲۶۵: آن نرگس پر ناز و جفا را ز که دان ...1007شمارهٔ ۱۲۶۶: ما از هوس روی بتان باز نیاییم 1008شمارهٔ ۱۲۶۷: جان زحمت خود برد و به جانان نرسی ...1009شمارهٔ ۱۲۶۸: عمری شد و ما عاشق و دیوانه بماند ...1010شمارهٔ ۱۲۶۹: صافی مده، ای دوست که ما درد کشان ...1011شمارهٔ ۱۲۷۰: ای از نظرم رفته، نظر سوی که دارم 1012شمارهٔ ۱۲۷۱: عاشق شدم و محرم این کار ندارم 1013شمارهٔ ۱۲۷۲: گمراه شدم، ره سوی جانان ز که پرس ...1014شمارهٔ ۱۲۷۳: یارب، غم آن سرو خرامان به که گوی ...1015شمارهٔ ۱۲۷۴: هر دم غم خود با دل افگار بگویم 1016شمارهٔ ۱۲۷۵: زین پای ادب نیست که در کوی تو آی ...1017شمارهٔ ۱۲۷۶: بیا ساقی که ما در می فتادیم 1018شمارهٔ ۱۲۷۷: به رخ خاک درت رفتیم و رفتیم 1019شمارهٔ ۱۲۷۸: همی دزدی ز من اندام چون سیم 1020شمارهٔ ۱۲۷۹: سفر کردند یاران جان ما هم 1021شمارهٔ ۱۲۸۰: ببستی چشم من ز افسون زبان هم 1022شمارهٔ ۱۲۸۱: بتی هر روز بر دل میر سازم 1023شمارهٔ ۱۲۸۲: خیالت بر دل خود شاه سازم 1024شمارهٔ ۱۲۸۳: ز هر موی تو دل در بند دارم 1025شمارهٔ ۱۲۸۴: مرا دل ده که من سنگی ندارم 1026شمارهٔ ۱۲۸۵: غمت با این و با آن گفتم، نگفتم 1027شمارهٔ ۱۲۸۶: شبی در کوی آن مه روی رفتم 1028شمارهٔ ۱۲۸۷: به دست باد، کان سو جان فرستم 1029شمارهٔ ۱۲۸۸: پری رویی که من حیران اویم 1030شمارهٔ ۱۲۸۹: دل بی عشق را من دل نگویم 1031شمارهٔ ۱۲۹۰: ز عشقت بیقرارم، با که گویم 1032شمارهٔ ۱۲۹۱: نهانی چند سوی یار بینم 1033شمارهٔ ۱۲۹۲: منت هر شب که گرد کوی گردم 1034شمارهٔ ۱۲۹۳: ز تو صد فتنه بر جان پیش دیدم 1035شمارهٔ ۱۲۹۴: لبالب کن قدح ساقی که مستم 1036شمارهٔ ۱۲۹۵: بیا، جانا، که جانت را بمیرم 1037شمارهٔ ۱۲۹۶: نمی داند مه نامهربانم 1038شمارهٔ ۱۲۹۷: امشب سوی دوست راه گیریم 1039شمارهٔ ۱۲۹۸: ما دلشدگان بیقراریم 1040شمارهٔ ۱۲۹۹: از دست غمت به ناله ماییم 1041شمارهٔ ۱۳۰۰: ما عاشق روی نیکوانیم 1042شمارهٔ ۱۳۰۱: آن مرغ که بود زیرکش نام 1043شمارهٔ ۱۳۰۲: نه دست رسی به یار دارم 1044شمارهٔ ۱۳۰۳: من کشته روی یار خویشم 1045شمارهٔ ۱۳۰۴: ای روی تو عمر جاودانم 1046شمارهٔ ۱۳۰۵: من عاشق آن رخ چو ماهم 1047شمارهٔ ۱۳۰۶: ای گریه، ترا چه شکر گویم 1048شمارهٔ ۱۳۰۷: زان غمزه خونخوار جان افگار خوش م ...1049شمارهٔ ۱۳۰۸: یارب، چه باشد گه گهی جانان در آغ ...1050شمارهٔ ۱۳۰۹: مستم که امشب گوییا میهای پنهان خ ...1051شمارهٔ ۱۳۱۰: امشب میان نوخطان سرمست و غلتان ب ...1052شمارهٔ ۱۳۱۱: اینک به کوی یار خود من بهر مردن ...1053شمارهٔ ۱۳۱۲: از غمزه ناوک زن شدی، آماج گاهت د ...1054شمارهٔ ۱۳۱۳: بسیار خواهم از نظر تا روی او یکس ...1055شمارهٔ ۱۳۱۴: هر دم بنتوانم که آن رخسار زیبا ب ...1056شمارهٔ ۱۳۱۵: جانم برون آمد ز غم، آخر به جانان ...1057شمارهٔ ۱۳۱۶: خواهم دل خون گشته را از دست تو د ...1058شمارهٔ ۱۳۱۷: یک شب اگر من دور از آن گیسوی در ...1059شمارهٔ ۱۳۱۸: باز آمد آن وقتی که من از گریه در ...1060شمارهٔ ۱۳۱۹: دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوان ...1061شمارهٔ ۱۳۲۰: هر سحری به کوی تو شعله وای خود ک ...1062شمارهٔ ۱۳۲۱: بر در تو ز دشمنان گر چه که صد جف ...1063شمارهٔ ۱۳۲۲: آن نه منم که از جفا دست ز یار در ...1064شمارهٔ ۱۳۲۳: ملکت عشق ملک شد از کرم الهیم 1065شمارهٔ ۱۳۲۴: گر گلی ندهی ز باغ خود به خاری هم ...1066شمارهٔ ۱۳۲۵: ای خوش آن روزی که ما با یار خود ...1067شمارهٔ ۱۳۲۶: ما گرفتار غم و از خویشتن وامانده ...1068شمارهٔ ۱۳۲۷: باده در ره، ساقیا، تا جای در جان ...1069شمارهٔ ۱۳۲۸: ای سفر کرده ز چشم و در دل و جانی ...1070شمارهٔ ۱۳۲۹: گر گذر افتد ترا در کوی جانان، ای ...1071شمارهٔ ۱۳۳۰: هر شبی چون یاد آن رخسار گلناری ک ...1072شمارهٔ ۱۳۳۱: بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی ک ...1073شمارهٔ ۱۳۳۲: بخت اگر یاری دهد چون جان در آغوش ...1074شمارهٔ ۱۳۳۳: منزل عشقت که من پوشیده در جان می ...1075شمارهٔ ۱۳۳۴: سایه وارم هر شب از سودای زلفت، چ ...1076شمارهٔ ۱۳۳۵: عزم آن دارم که از دل نقد جان بیر ...1077شمارهٔ ۱۳۳۶: یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون ک ...1078شمارهٔ ۱۳۳۷: نی مجال آن که او را از دل خود بر ...1079شمارهٔ ۱۳۳۸: ای خوش آن شبها که من در دیده خوا ...1080شمارهٔ ۱۳۳۹: خرم آن روزی که من با دوست کاری د ...1081شمارهٔ ۱۳۴۰: یاد باد آن کز لبش هر لحظه جامی د ...1082شمارهٔ ۱۳۴۱: دوش من روی چو ماه آشنایی دیده ام 1083شمارهٔ ۱۳۴۲: من که دور از دوستان وز یار دور ا ...1084شمارهٔ ۱۳۴۳: این منم، یارب که با دلدار هم زان ...1085شمارهٔ ۱۳۴۴: باز وقت آمد که من سر در پریشانی ...1086شمارهٔ ۱۳۴۵: نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم 1087شمارهٔ ۱۳۴۶: شب من سیه شد از غم، مه من کجات ج ...1088شمارهٔ ۱۳۴۷: ز تو نعمت است و راحت لب شکرین و ...1089شمارهٔ ۱۳۴۸: نفسی برون ندادم که حدیث دل نگفتم 1090شمارهٔ ۱۳۴۹: وقت آنست که ما رو به خرابان نهیم 1091شمارهٔ ۱۳۵۰: عهدها را گه آن شد که ز سر تازه ک ...1092شمارهٔ ۱۳۵۱: ما به کوی تو سگانیم و به راه تو ...1093شمارهٔ ۱۳۵۲: فرخ آن روز که دیده بر رخت باز کن ...1094شمارهٔ ۱۳۵۳: ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش ...1095شمارهٔ ۱۳۵۴: پیش روی تو حدیث مه و جوزا نکنم 1096شمارهٔ ۱۳۵۵: من اگر بر در تو هر شبی افغان نکن ...1097شمارهٔ ۱۳۵۶: بی تو جان رفت و به تن باز نیاید، ...1098شمارهٔ ۱۳۵۷: التفاتی به من آن ماه ندارد، چه ک ...1099شمارهٔ ۱۳۵۸: هر شب از دست غمت دیده و دل خون ش ...1100شمارهٔ ۱۳۵۹: سوی من بین که ز هجرت به گداز آمد ...1101شمارهٔ ۱۳۶۰: بی تو امید ندارم که زمانی بزیم 1102شمارهٔ ۱۳۶۱: بخت برگشت ز من تا تو برفتی ز برم 1103شمارهٔ ۱۳۶۲: من و گنج غم و در سینه همان سیم ت ...1104شمارهٔ ۱۳۶۳: خرم آن روز که من آن رخ زیبا بینم 1105شمارهٔ ۱۳۶۴: یارب، آن روز بیابم که جمالت بینم 1106شمارهٔ ۱۳۶۵: حال خود باز بر آیین دگر می بینم 1107شمارهٔ ۱۳۶۶: می گذشتی و به سویت نگران می دیدم 1108شمارهٔ ۱۳۶۷: مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم 1109شمارهٔ ۱۳۶۸: گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم 1110شمارهٔ ۱۳۶۹: کس بدین روز مبادا که من بد روزم 1111شمارهٔ ۱۳۷۰: دل آواره به جایی ست که من می دان ...1112شمارهٔ ۱۳۷۱: دل صد پاره که صد جا گرهش بر بستم 1113شمارهٔ ۱۳۷۲: سبزه ها نو می دمد بیرون رویم 1114شمارهٔ ۱۳۷۳: ای به چشم تو خمار و خواب هم 1115شمارهٔ ۱۳۷۴: ای رخت چون ماه و از مه بیش هم 1116شمارهٔ ۱۳۷۵: در فراقت زندگانی چون کنم 1117شمارهٔ ۱۳۷۶: باز با درد جدایی چون کنم 1118شمارهٔ ۱۳۷۷: بر جمالت مبتلایم، چون کنم 1119شمارهٔ ۱۳۷۸: میزنی تو غمزه، من جان می کنم 1120شمارهٔ ۱۳۷۹: راز دل پوشیده با جانان برم 1121شمارهٔ ۱۳۸۰: دوش رخ بر آستانش سوده ام 1122شمارهٔ ۱۳۸۱: هر شبی با گریه های خود خوشم 1123شمارهٔ ۱۳۸۲: توبه دیرینه را می بشکنم 1124شمارهٔ ۱۳۸۳: دلبرا، در جان نشین، فی العین هم 1125شمارهٔ ۱۳۸۴: از دو زلف تو شکن وام کنم 1126شمارهٔ ۱۳۸۵: خم آن طره دلبند کشم 1127شمارهٔ ۱۳۸۶: گر سخن زان قد رعنا گویم 1128شمارهٔ ۱۳۸۷: روی تو ماه سما می گوییم 1129شمارهٔ ۱۳۸۸: من عاشقم، نه رعنا، کز دوست کام خ ...1130شمارهٔ ۱۳۸۹: ابر بهار باران، وین چشم خونفشان ...1131شمارهٔ ۱۳۹۰: از دل پیام دارم، بر دوست چون رسا ...1132شمارهٔ ۱۳۹۱: جانا، بر آستانت روزی که جا بگیرم 1133شمارهٔ ۱۳۹۲: از دست دل بر آنم کز جان خود بشور ...1134شمارهٔ ۱۳۹۳: چون نآرم آنکه فارغ زان آشنا گریز ...1135شمارهٔ ۱۳۹۴: کاری چو برنیاید از آه صبح خیزم 1136شمارهٔ ۱۳۹۵: رفتیم ما و دل به یکی سو گذاشتیم 1137شمارهٔ ۱۳۹۶: هر دم گذر به کوی و سرایی که ما ک ...1138شمارهٔ ۱۳۹۷: هر شب به کوی وصل تو دزدیده ره کن ...1139شمارهٔ ۱۳۹۸: ما عافیت نثار ره درد کرده ایم 1140شمارهٔ ۱۳۹۹: رحمی که بر در تو غریب اوفتاده ام 1141شمارهٔ ۱۴۰۰: تا دامن از بساط جهان در کشیده ای ...1142شمارهٔ ۱۴۰۱: خیز، ای به دل نشسته که بیدل نشست ...1143شمارهٔ ۱۴۰۲: بخرام تا به زیر قدم پی سپر شویم 1144شمارهٔ ۱۴۰۳: می خواستم که روزه گشایم نماز شام 1145شمارهٔ ۱۴۰۴: از طره تو جز ره سودا نیافتم 1146شمارهٔ ۱۴۰۵: عمرم گذشت و روی تو دیدن نیافتم 1147شمارهٔ ۱۴۰۶: هرگز ز دور چرخ وفایی نیافتم 1148شمارهٔ ۱۴۰۷: شب تا به روز خون جگر نوش کرده ام 1149شمارهٔ ۱۴۰۸: اول به سینه بهر غمت جای کرده ام 1150شمارهٔ ۱۴۰۹: هر شب فتاده بر در تو خاک در خورم 1151شمارهٔ ۱۴۱۰: تلخاب حسرت است هر آبی که من خورم 1152شمارهٔ ۱۴۱۱: امشب من آن نیم که فغان را فرو بر ...1153شمارهٔ ۱۴۱۲: هر شب به دل تصور نازش فرو برم 1154شمارهٔ ۱۴۱۳: فریاد از این جفا که من از یار می ...1155شمارهٔ ۱۴۱۴: چون ناله بهر دیدنت از ناز برکشم 1156شمارهٔ ۱۴۱۵: نی پای آن که از سر کویت سفر کنم 1157شمارهٔ ۱۴۱۶: هر روز دیده بر ره یاد صبا نهم 1158شمارهٔ ۱۴۱۷: با تو چه روز بود که من آشنا شدم 1159شمارهٔ ۱۴۱۸: ای دیده، پای شو که بر یار می روم 1160شمارهٔ ۱۴۱۹: دل داده ام به دلبر و جانی خریده ...1161شمارهٔ ۱۴۲۰: گر خود سخن ز زهره و از ماه بشنوم 1162شمارهٔ ۱۴۲۱: رو زردی از من است ز چشم سیه گرم 1163شمارهٔ ۱۴۲۲: اگر نه روی تو ببینم، به ماهتاب ن ...1164شمارهٔ ۱۴۲۳: کرشمه کردنت ار چه بلاست، باز ندا ...1165شمارهٔ ۱۴۲۴: برفت عمر و به سوی خدای روی نکردم 1166شمارهٔ ۱۴۲۵: خراب کرد به یک بار خواب نرگس مست ...1167شمارهٔ ۱۴۲۶: گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندید ...1168شمارهٔ ۱۴۲۷: اگر ز من بروی، تاب دوری تو ندارم 1169شمارهٔ ۱۴۲۸: کجایی، ای به فدای تو گشته جان و ...1170شمارهٔ ۱۴۲۹: دلم ز دست تو خون شد، ندانم این ب ...1171شمارهٔ ۱۴۳۰: بیار، ساقی، دریای بیکرانه به سوی ...1172شمارهٔ ۱۴۳۱: نهفته خورد می آن شوخ و منکر است ...1173شمارهٔ ۱۴۳۲: غمم بکشت که از یار مانده ام، چه ...1174شمارهٔ ۱۴۳۳: برونم از دل پر خون نمی شوی، چه ک ...1175شمارهٔ ۱۴۳۴: گذشت یار و نسازم به خوی او، چه ک ...1176شمارهٔ ۱۴۳۵: برابر لب او انگبین چگونه کنم 1177شمارهٔ ۱۴۳۶: گر آشکار حدیث نهان خویش کنم 1178شمارهٔ ۱۴۳۷: نه بخت آن که به سوی تو جان خویش ...1179شمارهٔ ۱۴۳۸: نه یار وعده بوس و کنار می کندم 1180شمارهٔ ۱۴۳۹: من آن نیم که به عمر از وفای خود ...1181شمارهٔ ۱۴۴۰: ببین که باز به دست تو اوفتاد دلم 1182شمارهٔ ۱۴۴۱: شکست پشت من از بار غم، چه چاره ک ...1183شمارهٔ ۱۴۴۲: گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم 1184شمارهٔ ۱۴۴۳: زبان نماند، ز لعلت سخن کجا یابم 1185شمارهٔ ۱۴۴۴: کجات جویم و گر جویمت، کجا یابم 1186شمارهٔ ۱۴۴۵: کدام سوی روم کز فراق امان یابم 1187شمارهٔ ۱۴۴۶: به جان رسیدم و از دل خبر نمی یاب ...1188شمارهٔ ۱۴۴۷: من آنچه دوش بدین جان مبتلا گفتم 1189شمارهٔ ۱۴۴۸: نبودی آن که منت دلنواز می گفتم 1190شمارهٔ ۱۴۴۹: بیا که بهر تو جان در بلا گرو کرد ...1191شمارهٔ ۱۴۵۰: توانم از همه خوبان نظر بگردانم 1192شمارهٔ ۱۴۵۱: خراب گشتم و با خویش بس نمی آیم 1193شمارهٔ ۱۴۵۲: منم که بی به تو صد گونه داغ می س ...1194شمارهٔ ۱۴۵۳: همه شب از تو به دیوار خانه غم گو ...1195شمارهٔ ۱۴۵۴: رخی که بر کف پای تو سیم تن مالم 1196شمارهٔ ۱۴۵۵: اگر چه از تو دل خسته و غمین دارم 1197شمارهٔ ۱۴۵۶: نه یک دل، ار چه هزار است، آن او ...1198شمارهٔ ۱۴۵۷: نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم 1199شمارهٔ ۱۴۵۸: چنین که غمزه خوبان نشست در کینم 1200شمارهٔ ۱۴۵۹: چو من ز دوست به داغ درونه خرسندم 1201شمارهٔ ۱۴۶۰: به دیده ای که ترا دیده ام نمی یا ...1202شمارهٔ ۱۴۶۱: به دیدنت که من خو گرفته می آیم 1203شمارهٔ ۱۴۶۲: ما که در راه غم قدم زده ایم 1204شمارهٔ ۱۴۶۳: ما در این شهر پای بند توایم 1205شمارهٔ ۱۴۶۴: غم کشی چند یار خویش کنم 1206شمارهٔ ۱۴۶۵: خیز تا باده در پیاله کنیم 1207شمارهٔ ۱۴۶۶: هر شب از شوق جامه پاره کنم 1208شمارهٔ ۱۴۶۷: چون شکر زان دو لعل تر بکنم 1209شمارهٔ ۱۴۶۸: جان من از غمت چنان شده ام 1210شمارهٔ ۱۴۶۹: گر در وصل را گشاد دهیم 1211شمارهٔ ۱۴۷۰: تیغ برکش که تا ز سر برهیم 1212شمارهٔ ۱۴۷۱: گل دل تازه گردد از دم خم 1213شمارهٔ ۱۴۷۲: این تویی تا به خواب می بینم 1214شمارهٔ ۱۴۷۳: رویت، ای نازنین، که می بینم 1215شمارهٔ ۱۴۷۴: دوش می رفت و آه می کردم 1216شمارهٔ ۱۴۷۵: دل به زلفت سپردم و رفتم 1217شمارهٔ ۱۴۷۶: دل ز مهر تو در که پیوندم 1218شمارهٔ ۱۴۷۷: من اگر دوستت همی دارم 1219شمارهٔ ۱۴۷۸: ای وجود تو دیده جانم 1220شمارهٔ ۱۴۷۹: سحرگه که بیدار گردیده بودم 1221شمارهٔ ۱۴۸۰: من از دست دل دوش دیوانه بودم 1222شمارهٔ ۱۴۸۱: من آن ترک طناز را می شناسم 1223شمارهٔ ۱۴۸۲: ز عشقت من خسته جان می خراشم 1224شمارهٔ ۱۴۸۳: گذشت آن که من صبر و دین داشتم 1225شمارهٔ ۱۴۸۴: چو نام تو در نامه ای دیده ام 1226شمارهٔ ۱۴۸۵: بیا تا بی گل و صهبا نباشیم 1227شمارهٔ ۱۴۸۶: بحل کن آن همه خونها که در غمت خو ...1228شمارهٔ ۱۴۸۷: دوستان در ره دل سنگ گران است تنم 1229شمارهٔ ۱۴۸۸: گر رسم روزی به تو نوآشنایی ها کن ...1230شمارهٔ ۱۴۸۹: چون ز تو می نتوانم که شکیبا باشم 1231شمارهٔ ۱۴۹۰: ز عشقت خواستم از جان و یک دم با ...1232شمارهٔ ۱۴۹۱: عاشق شدم، با یار بدعهد وغا کردم 1233شمارهٔ ۱۴۹۲: زین پس سر آن نیست که من زهد فروش ...1234شمارهٔ ۱۴۹۳: گر من به کمند تو گرفتار نباشم 1235شمارهٔ ۱۴۹۴: چون دولت آن نیست که پهلوی تو باش ...1236شمارهٔ ۱۴۹۵: عشقت نصیب من همه غم داد، درد هم 1237شمارهٔ ۱۴۹۶: ماهی رود و من همه شب خواب ندانم 1238شمارهٔ ۱۴۹۷: دریاب که من طاقت هجر تو ندارم 1239شمارهٔ ۱۴۹۸: ابر می بارد و من بار سفر می بندم 1240شمارهٔ ۱۴۹۹: مرا بین کاندرین حالت سر و سامان ...1241شمارهٔ ۱۵۰۰: باز این دل من رو به که آورد، ندا ...1242شمارهٔ ۱۵۰۱: وقتی ازین پیش تر خوشدلیی داشتیم 1243شمارهٔ ۱۵۰۲: بس به مویت اسیر شد جانم 1244شمارهٔ ۱۵۰۳: از پس عمر شبی هم نفس یار شدم 1245شمارهٔ ۱۵۰۴: از آن لب می وزد بویی و بوی خون ن ...1246شمارهٔ ۱۵۰۵: غبار مشک می خیزد، ندانم تا چه با ...1247شمارهٔ ۱۵۰۶: همی رفتی و می گفتند اندر حسن فرد ...1248شمارهٔ ۱۵۰۷: شب ست این وه چه بی پایان و یا خو ...1249شمارهٔ ۱۵۰۸: درآ، ای شاخ گل، خندان و مجلس را ...1250شمارهٔ ۱۵۰۹: بهار آمد، ولی سرو گلستان چون توا ...1251شمارهٔ ۱۵۱۰: زهی رسم بناگوشت گل اندر سبزه پرو ...1252شمارهٔ ۱۵۱۱: مرا قامت چو چوگان است و سر چون گ ...1253شمارهٔ ۱۵۱۲: شبی با ما خیال خویشتن را میهمان ...1254شمارهٔ ۱۵۱۳: وصیت می کنم، گر بشنود ابرو کمان ...1255شمارهٔ ۱۵۱۴: ندارم روزی از رویت به جز حیرت گه ...1256شمارهٔ ۱۵۱۵: مخند از درد من، جانا، نه بر بازی ...1257شمارهٔ ۱۵۱۶: با چون تو مهی یک شب گر خواب توان ...1258شمارهٔ ۱۵۱۷: گیسوی ترا نسبت با شب نتوان کردن 1259شمارهٔ ۱۵۱۸: یوسف چو رخت ماهی در خواب ندیده س ...1260شمارهٔ ۱۵۱۹: مبارک باد، ماه روزه داران 1261شمارهٔ ۱۵۲۰: خمار و خواب و چشم کافرش بین 1262شمارهٔ ۱۵۲۱: برآمد ماه عید از اوج گردون 1263شمارهٔ ۱۵۲۲: شبی بخرام و مه را کار بشکن 1264شمارهٔ ۱۵۲۳: خوش آمد با توام دیدار کردن 1265شمارهٔ ۱۵۲۴: بر آن رویی که نتوان می گرفتن 1266شمارهٔ ۱۵۲۵: نه بی یادت برآید یک دم از من 1267شمارهٔ ۱۵۲۶: روزی که به عالم است شب دان 1268شمارهٔ ۱۵۲۷: از همچو تویی برید نتوان 1269شمارهٔ ۱۵۲۸: ای میر همه شکر فروشان 1270شمارهٔ ۱۵۲۹: زین خوش پسران و شکل ایشان 1271شمارهٔ ۱۵۳۰: ای آرزوی امیدواران 1272شمارهٔ ۱۵۳۱: سر مست رود چو در گلستان 1273شمارهٔ ۱۵۳۲: تا از بر تو جدا شدم من 1274شمارهٔ ۱۵۳۳: جانا، گذری به بوستان کن 1275شمارهٔ ۱۵۳۴: یک دم فراموشم نه ای، گر چه نیاری ...1276شمارهٔ ۱۵۳۵: سودای خوبان کم نشد، زین جان غم ف ...1277شمارهٔ ۱۵۳۶: ماهی گذشت و شب نخفت این دیده بید ...1278شمارهٔ ۱۵۳۷: ماه هلال ابروی من عقل مرا شیدا م ...1279شمارهٔ ۱۵۳۸: مانا که بگشاید دلم، بندی ز گیسو ...1280شمارهٔ ۱۵۳۹: هر مجلسی و ساقیی، من در خمار خوی ...1281شمارهٔ ۱۵۴۰: خونی ز چشمم می رود، در انتظار کی ...1282شمارهٔ ۱۵۴۱: آمد بهار، ای یار من، بشکفت گلها ...1283شمارهٔ ۱۵۴۲: بالای تست این پیش من یا سرو بستا ...1284شمارهٔ ۱۵۴۳: ز اندازه بگذشت آرزو، طاقت ندارم ...1285شمارهٔ ۱۵۴۴: خواهی دلا، فردوس جان، رخسار جانا ...1286شمارهٔ ۱۵۴۵: خواب ز چشم من بشد، چشم تو بست خو ...1287شمارهٔ ۱۵۴۶: آفت زهد و توبه شد ترک شرابخوار م ...1288شمارهٔ ۱۵۴۷: گر چه ز خوی نازکت سوخته گشت جان ...1289شمارهٔ ۱۵۴۸: تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم ...1290شمارهٔ ۱۵۴۹: رفتی و شد بی تو جانم زار، باز آی ...1291شمارهٔ ۱۵۵۰: آخر، ای خود بین من، روزی به غمخو ...1292شمارهٔ ۱۵۵۱: آن کلاه کج بر آن سرو بلند او ببی ...1293شمارهٔ ۱۵۵۲: صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانس ...1294شمارهٔ ۱۵۵۳: ای به کویت هر سحرگه جای تنها مان ...1295شمارهٔ ۱۵۵۴: باش تا مشکت ز برگ یاسمین آید برو ...1296شمارهٔ ۱۵۵۵: دوش سرمست آن نگار نازنین آمد برو ...1297شمارهٔ ۱۵۵۶: نام گل بردن به پیشت بر زبان آید ...1298شمارهٔ ۱۵۵۷: عافیت را در همه عالم نمی یابم نش ...1299شمارهٔ ۱۵۵۸: آن که فصل گل همی گویند، اینک آمد ...1300شمارهٔ ۱۵۵۹: جان من از بیدلان، آخر گهی یادی ب ...1301شمارهٔ ۱۵۶۰: چشم را در ملک خوبی شحنه بیداد کن 1302شمارهٔ ۱۵۶۱: عاشقان را گه گهی از رخ نوایی تاز ...1303شمارهٔ ۱۵۶۲: ترک من بر عزم رفتن تیر در ترکش م ...1304شمارهٔ ۱۵۶۳: ناز در چشم و کرشمه در سر ابرو مک ...1305شمارهٔ ۱۵۶۴: بی وفا یارا، چنین هم بی وفاداری ...1306شمارهٔ ۱۵۶۵: تا کی، ای مه روی، کین انگیختن 1307شمارهٔ ۱۵۶۶: خویش را در کوی بی خویشی فگن 1308شمارهٔ ۱۵۶۷: عمر برفت و نرفت عشق ز سودای من 1309شمارهٔ ۱۵۶۸: ای دل، از آنها که رفت، گر بتوانی ...1310شمارهٔ ۱۵۶۹: از شب گیسوی تست روشنی روز من 1311شمارهٔ ۱۵۷۰: ای دل، به چشم عبرت نظاره جهان کن 1312شمارهٔ ۱۵۷۱: یک ره ز در برون آ، قصد هزار جان ...1313شمارهٔ ۱۵۷۲: تا چند کوشی آخر در خون بیگناهان 1314شمارهٔ ۱۵۷۳: ای دور مانده از نظر دورماندگان 1315شمارهٔ ۱۵۷۴: ای تیغ بر کشیده چو مردم کشندگان 1316شمارهٔ ۱۵۷۵: ای بی خبر، ز دیده بی خواب عاشقان 1317شمارهٔ ۱۵۷۶: ای باد، بوی یار بدین مبتلا رسان 1318شمارهٔ ۱۵۷۷: برداشتن نظر ز نگاری نمی توان 1319شمارهٔ ۱۵۷۸: بنشست عشق یار به جانم چنان درون 1320شمارهٔ ۱۵۷۹: دل می بری و در خم مو می کنی، مکن 1321شمارهٔ ۱۵۸۰: ای دیده، بیش در رخ جانان نظر مکن 1322شمارهٔ ۱۵۸۱: عزم برون چو مست خماری شوی، مکن 1323شمارهٔ ۱۵۸۲: ای دل، ز وعده کج آن شوخ یاد کن 1324شمارهٔ ۱۵۸۳: ای دل، علم به ملک قناعت بلند کن 1325شمارهٔ ۱۵۸۴: جانا، شبی به کوی غریبان مقام کن 1326شمارهٔ ۱۵۸۵: امروز باز شکل دگرگشت یار من 1327شمارهٔ ۱۵۸۶: باز آمد آن که سوخته اوست جان من 1328شمارهٔ ۱۵۸۷: ای بوده در قفای تو دایم دعای من 1329شمارهٔ ۱۵۸۸: کم زان که جان به کوی تو دانیم سو ...1330شمارهٔ ۱۵۸۹: خوش است میکده، ساقی، به روی همنف ...1331شمارهٔ ۱۵۹۰: رو، ای صبا و سلامم به دلنواز رسا ...1332شمارهٔ ۱۵۹۱: نظر چگونه توان در همه جهان کردن 1333شمارهٔ ۱۵۹۲: صواب نیست به تو فکر حور عین کردن 1334شمارهٔ ۱۵۹۳: میسر ار شود از چون تو نخل برخورد ...1335شمارهٔ ۱۵۹۴: چنین که بی تو زمان نمی توان بودن 1336شمارهٔ ۱۵۹۵: اگر بخواهمش آن روی دلستان دیدن 1337شمارهٔ ۱۵۹۶: ز زلف تو کمر فتنه بر میان بستن 1338شمارهٔ ۱۵۹۷: دلم که سوخت ز عشقش چراغ جان من ا ...1339شمارهٔ ۱۵۹۸: بیار ساقی و جام شراب در گردان 1340شمارهٔ ۱۵۹۹: دریغ صحبت دیرینه وفاداران 1341شمارهٔ ۱۶۰۰: آخر نگاهی بر حال ما کن 1342شمارهٔ ۱۶۰۱: سبزه همان و گل و صحرا همان 1343شمارهٔ ۱۶۰۲: روی ترش کرده به یاران مبین 1344شمارهٔ ۱۶۰۳: ای سمن نامه وفا بستان 1345شمارهٔ ۱۶۰۴: عالم از جام لب خراب مکن 1346شمارهٔ ۱۶۰۵: گواه جبین است بر درد من 1347شمارهٔ ۱۶۰۶: دل شکیبا نمی توان کردن 1348شمارهٔ ۱۶۰۷: من خسته را ز آن خود کن، ببین 1349شمارهٔ ۱۶۰۸: چه کنم کز دل من آن صنم آید بیرون 1350شمارهٔ ۱۶۰۹: ای شکل و بالایت بلا، از بهر جان ...1351شمارهٔ ۱۶۱۰: چه بلاست از دو چشمت نظر نیاز کرد ...1352شمارهٔ ۱۶۱۱: گر ز شوخی نیستت پروای من 1353شمارهٔ ۱۶۱۲: یار بی فرمان و دل هم همچنان 1354شمارهٔ ۱۶۱۳: همی ریزی به بازی خون یاران 1355شمارهٔ ۱۶۱۴: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1356شمارهٔ ۱۶۱۵: دل گمگشته به بازار خریدن نتوان 1357شمارهٔ ۱۶۱۶: در ره عشق از بلا آزاد نتوان زیست ...1358شمارهٔ ۱۶۱۷: آرایش مجلس تویی، مجلس بیارا هر ز ...1359شمارهٔ ۱۶۱۸: یک دگر خلق به سودای دل و جان گفت ...1360شمارهٔ ۱۶۱۹: جانا همان و دل همان درد من شیدا ...1361شمارهٔ ۱۶۲۰: صبح دمید و روز شد، شمع به گوشه ن ...1362شمارهٔ ۱۶۲۱: ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین 1363شمارهٔ ۱۶۲۲: خه از کجاها می رسی آلوده می همچن ...1364شمارهٔ ۱۶۲۳: از خانه دشمن خاست دل، فریاد کردن ...1365شمارهٔ ۱۶۲۴: آستان یار و آن گه خون من 1366شمارهٔ ۱۶۲۵: عیش من تلخ است ازان شکر لب شیرین ...1367شمارهٔ ۱۶۲۶: صد ره گذری هر دم بر جان خراب من 1368شمارهٔ ۱۶۲۷: سواره اینک آن سرو روانم می رود ب ...1369شمارهٔ ۱۶۲۸: چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلا ...1370شمارهٔ ۱۶۲۹: آه ازین تنگ قبایان شده تنگم داما ...1371شمارهٔ ۱۶۳۰: ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی ...1372شمارهٔ ۱۶۳۱: بنشین نفسی کز همه لطف تو بس است ...1373شمارهٔ ۱۶۳۲: ای آشنا، درین چه بی بن نظاره کن 1374شمارهٔ ۱۶۳۳: چون همی دانی که تن چون جان نهان ...1375شمارهٔ ۱۶۳۴: ای غمت خوش تر ز شادی کسان 1376شمارهٔ ۱۶۳۵: یک شب، ای ماه جهان افروز من 1377شمارهٔ ۱۶۳۶: از آن خویش کنم من که جان دهم بست ...1378شمارهٔ ۱۶۳۷: گر هوس بردم به رویت چشم خود بر د ...1379شمارهٔ ۱۶۳۸: چون بستدی دل من، پرسشم کن به ازی ...1380شمارهٔ ۱۶۳۹: آخر بگو، ای نازنین، ناز تو تا کی ...1381شمارهٔ ۱۶۴۰: در سرم باز هوایی ست که گفتن نتوا ...1382شمارهٔ ۱۶۴۱: امروز به نظاره آن سرو خرامان 1383شمارهٔ ۱۶۴۲: ز سر کرشمه یک ره نظری به روی من ...1384شمارهٔ ۱۶۴۳: منم و خیال بازی شب و روز با جوان ...1385شمارهٔ ۱۶۴۴: دلم را کرد صد پاره به سینه خار خ ...1386شمارهٔ ۱۶۴۵: دلم آشفته شد، جانا، به بالای بلا ...1387شمارهٔ ۱۶۴۶: مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و ...1388شمارهٔ ۱۶۴۷: دو رخ بنمای و بازار کواکب بشکن ا ...1389شمارهٔ ۱۶۴۸: بدینسان کز غمت بر خاک دارم هر زم ...1390شمارهٔ ۱۶۴۹: بیچاره دلم خون شد در پیش خیال تو 1391شمارهٔ ۱۶۵۰: ای جان من آویزان از بند قبای تو 1392شمارهٔ ۱۶۵۱: آن کیست که می آید صد لشکر دل با ...1393شمارهٔ ۱۶۵۲: از دوری خود، جانا، حال دل من بشن ...1394شمارهٔ ۱۶۵۳: ای رهزن عشاق، چه عیار کسی تو 1395شمارهٔ ۱۶۵۴: خلقی همه در شهر و مرا جا به دگر ...1396شمارهٔ ۱۶۵۵: ای سبزه دمانید به گرد قمر از مو 1397شمارهٔ ۱۶۵۶: من اینجا و دل گمره در آن کو 1398شمارهٔ ۱۶۵۷: زینسان که ناوک می زند چشم شکاران ...1399شمارهٔ ۱۶۵۸: آن شکل جولانش نگر، وان خلق در دن ...1400شمارهٔ ۱۶۵۹: ترکی ست بدخو آنکه من دارم سر و س ...1401شمارهٔ ۱۶۶۰: خیزد چو از خواب آن پسر تا کس نشو ...1402شمارهٔ ۱۶۶۱: ای زندگانی بخش من لعل شکر گفتار ...1403شمارهٔ ۱۶۶۲: گر چه که هست خون دل باده خوشگوار ...1404شمارهٔ ۱۶۶۳: تا به زمانه شد خبر از مه با کمال ...1405شمارهٔ ۱۶۶۴: باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو 1406شمارهٔ ۱۶۶۵: نیست گشاده چشم من جز به خیال روی ...1407شمارهٔ ۱۶۶۶: روی یار از سبزه تر بوستانی یافت ...1408شمارهٔ ۱۶۶۷: مست می گردی ز خانه، بیش نافرمان ...1409شمارهٔ ۱۶۶۸: مردم چشم مرا برد آب و گر آیی درو 1410شمارهٔ ۱۶۶۹: از من، ای ساده پسر، دور مشو 1411شمارهٔ ۱۶۷۰: پر زخم است و شکست زلف گرانبار تو 1412شمارهٔ ۱۶۷۱: پرده صبرم درید غمزه دلدوز تو 1413شمارهٔ ۱۶۷۲: گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو 1414شمارهٔ ۱۶۷۳: نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو 1415شمارهٔ ۱۶۷۴: عاشق و دیوانه ام، سلسله یار کو 1416شمارهٔ ۱۶۷۵: خون گریم ار چه از ستم بیکران تو 1417شمارهٔ ۱۶۷۶: هر جا که لب به خنده گشاید دهان ت ...1418شمارهٔ ۱۶۷۷: کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو 1419شمارهٔ ۱۶۷۸: گر باده می خورم به سر من خمار تو 1420شمارهٔ ۱۶۷۹: هر شب منم فتاده به گرد سرای تو 1421شمارهٔ ۱۶۸۰: بوی وفا ز طره عنبرفشان تو 1422شمارهٔ ۱۶۸۱: مست آمد آن نگار که ما مست روی او 1423شمارهٔ ۱۶۸۲: عشق نوست و یار نوست و بهار نو 1424شمارهٔ ۱۶۸۳: سوی شکار، ای پسر نازنین، مرو 1425شمارهٔ ۱۶۸۴: ای خرد مست لعل چون می تو 1426شمارهٔ ۱۶۸۵: ای به بالا بلند و زیبا تو 1427شمارهٔ ۱۶۸۶: یا دلم را به راز محرم شو 1428شمارهٔ ۱۶۸۷: لاله دمد از خون شهیدان غم او 1429شمارهٔ ۱۶۸۸: تا شدم چشم آشنا با روی تو 1430شمارهٔ ۱۶۸۹: آیین تو دل بردن است، ای چشم خلقی ...1431شمارهٔ ۱۶۹۰: دل و جان مرا زاندازه و بگذشت آرز ...1432شمارهٔ ۱۶۹۱: ز دلها لشکری دارد سخن با تاجدارا ...1433شمارهٔ ۱۶۹۲: ای گلستان ترا بالای سرو 1434شمارهٔ ۱۶۹۳: همی گویم که وقتی، ز آن مشتاقان م ...1435شمارهٔ ۱۶۹۴: بیا، ای باغ جان، تا بنگرم سرو رو ...1436شمارهٔ ۱۶۹۵: امشب، ای باد، یکی جانب آن بستان ...1437شمارهٔ ۱۶۹۶: عارض همچون نگارستان تو 1438شمارهٔ ۱۶۹۷: کارم از دست برفته ست ز نادیدن تو 1439شمارهٔ ۱۶۹۸: دلی دارم چو دامان گل از غم چاک گ ...1440شمارهٔ ۱۶۹۹: چه شکل است این که می آید سمند نا ...1441شمارهٔ ۱۷۰۰: من ار چه هر شب از شبهای هجرش می ...1442شمارهٔ ۱۷۰۱: تو دور افتاده از ما و نگنجد شوق ...1443شمارهٔ ۱۷۰۲: ای از رقم شبگون دیباچه مه کرده 1444شمارهٔ ۱۷۰۳: ای جان، چو سخن گویم مستانه و رند ...1445شمارهٔ ۱۷۰۴: ای رفته و ترک من بدنام گرفته 1446شمارهٔ ۱۷۰۵: دلی دارم ز هجران پاره پاره 1447شمارهٔ ۱۷۰۶: دلم در عشق جانان گشته پاره 1448شمارهٔ ۱۷۰۷: نسیم زلف بر دست صبا ده 1449شمارهٔ ۱۷۰۸: چو بنمایی رخ گلنار گونه 1450شمارهٔ ۱۷۰۹: گشادم دیده روی تو ناگه 1451شمارهٔ ۱۷۱۰: تا دل ز توام به غم نشسته 1452شمارهٔ ۱۷۱۱: در خون منم، ای صنم، نشسته 1453شمارهٔ ۱۷۱۲: ای در دل من مقیم گشته 1454شمارهٔ ۱۷۱۳: ای در دل من چو جان نشسته 1455شمارهٔ ۱۷۱۴: ای آرزوی دل شکسته 1456شمارهٔ ۱۷۱۵: ای آمده جان هر شکسته 1457شمارهٔ ۱۷۱۶: ای دهلی و ای بتان ساده 1458شمارهٔ ۱۷۱۷: ای غالیه گرد ماه سوده 1459شمارهٔ ۱۷۱۸: ای حسن، تو آفت زمانه 1460شمارهٔ ۱۷۱۹: ای آرزوی هزار سینه 1461شمارهٔ ۱۷۲۰: عید است خوبان نیم شب در کوی خمار ...1462شمارهٔ ۱۷۲۱: ای قبله ابروی تو محراب ابرار آمد ...1463شمارهٔ ۱۷۲۲: عید است و ساقی در قدح جام مصفا د ...1464شمارهٔ ۱۷۲۳: جانا، روان کن راحتی، ای راحت جان ...1465شمارهٔ ۱۷۲۴: ای غمزه خون ریز تو خونم به افسون ...1466شمارهٔ ۱۷۲۵: دوش در آمد از درم تازه چو باد صب ...1467شمارهٔ ۱۷۲۶: گر کنی گشت چمن با شوخ و با شنگی ...1468شمارهٔ ۱۷۲۷: همه شب رود رهی رو به ره صبا نشست ...1469شمارهٔ ۱۷۲۸: مه من خراب گشتم ز رخت به یک نظار ...1470شمارهٔ ۱۷۲۹: نوبهار است و چمن جلوه جوزا کرده 1471شمارهٔ ۱۷۳۰: ای به خشم از بر من رفته و تنها م ...1472شمارهٔ ۱۷۳۱: منم امروز ز روی چو تو یاری مانده 1473شمارهٔ ۱۷۳۲: ای صبا، از زلف او بندی بخواه 1474شمارهٔ ۱۷۳۳: هر شب از سودای آن زلف سیاه 1475شمارهٔ ۱۷۳۴: ای جفایت بر من مسکین همه 1476شمارهٔ ۱۷۳۵: ای ترا جور و جفا آیین همه 1477شمارهٔ ۱۷۳۶: جان من بر دست بیدادم مده 1478شمارهٔ ۱۷۳۷: باغ بین فصل بهاری ساخته 1479شمارهٔ ۱۷۳۸: ای جهان چشم سیاهت بسته 1480شمارهٔ ۱۷۳۹: خسروا گر عاشقی جام بلا پیش نه 1481شمارهٔ ۱۷۴۰: از لب او، ای خیال، نقل لب ما مده 1482شمارهٔ ۱۷۴۱: ای از گل تو ما را در دیده خار ما ...1483شمارهٔ ۱۷۴۲: مهر تو در دل من مانند جان نشسته 1484شمارهٔ ۱۷۴۳: ماییم و مجلس می خوبی سه چار ساده 1485شمارهٔ ۱۷۴۴: از بس که ریخت چشمم بهر تو خون تی ...1486شمارهٔ ۱۷۴۵: روزی به لاغ گفتم کت نسبتی ست با ...1487شمارهٔ ۱۷۴۶: شمع فلک برآید با آتشین زبانه 1488شمارهٔ ۱۷۴۷: من بهر تو به دیده و دل خانه ساخت ...1489شمارهٔ ۱۷۴۸: ای عشقت آتشی به همه شهر درزده 1490شمارهٔ ۱۷۴۹: بیا شبی بر من سرخوش از شراب شده 1491شمارهٔ ۱۷۵۰: رسید وقت که هر روز بامداد پگه 1492شمارهٔ ۱۷۵۱: به کوی عقل مرو، گر به عشوه بردی ...1493شمارهٔ ۱۷۵۲: مدار جان من از بهر جان ما روزه 1494شمارهٔ ۱۷۵۳: مهی در آمده و در درونه جا کرده 1495شمارهٔ ۱۷۵۴: چو بوی زلف تو همراهی صبا کرده 1496شمارهٔ ۱۷۵۵: بکش به گرد رخ خط دلربا پرده 1497شمارهٔ ۱۷۵۶: چو خاست صبحدم آن مه ز خواب پژمرد ...1498شمارهٔ ۱۷۵۷: مکش به ناز مرا، ای به ناز پرورده 1499شمارهٔ ۱۷۵۸: ای فراق تو یار دیرینه 1500شمارهٔ ۱۷۵۹: ای رخت شمع حسن برکرده 1501شمارهٔ ۱۷۶۰: مه به زلف تو گر شود بسته 1502شمارهٔ ۱۷۶۱: جهان تا مه روشنت ساخته 1503شمارهٔ ۱۷۶۲: لبت در سخن انگبین ریخته 1504شمارهٔ ۱۷۶۳: در اوصاف خود عقل را ره مده 1505شمارهٔ ۱۷۶۴: قلاشم، ای منکر، مرا دربانی میخان ...1506شمارهٔ ۱۷۶۵: جان بهانه طلب و شکل تو نازآلوده 1507شمارهٔ ۱۷۶۶: ای گل که چنین در بغلت تنگ گرفته 1508شمارهٔ ۱۷۶۷: ای دل، ار تو عاشقی، زین غم خلاص ...1509شمارهٔ ۱۷۶۸: به گردت باد سردی هر دم از عشاق د ...1510شمارهٔ ۱۷۶۹: به باغ سایه ابرست و آب در سایه 1511شمارهٔ ۱۷۷۰: ای لبت شهر پر شکر کرده 1512شمارهٔ ۱۷۷۱: قاصد نیامد کآورد زان نامسلمان نا ...1513شمارهٔ ۱۷۷۲: شهری ست معمور و درو از هر طرف مه ...1514شمارهٔ ۱۷۷۳: جان ز هجرت چیست، زار افتاده ای 1515شمارهٔ ۱۷۷۴: هر روز کافتاب برآرد زبانه ای 1516شمارهٔ ۱۷۷۵: فریاد کاندر شهر ما خون می کند عی ...1517شمارهٔ ۱۷۷۶: خردی هنوز و کودکی، ای نازنین، بر ...1518شمارهٔ ۱۷۷۷: دیری ست کای گلبرگ تر بر روی ما خ ...1519شمارهٔ ۱۷۷۸: ای درد بیدرد دلم، تاراج پنهان کر ...1520شمارهٔ ۱۷۷۹: ای که چشم من به روی خویش روشن کر ...1521شمارهٔ ۱۷۸۰: سینه ام را از غم عالم تو بی غم ک ...1522شمارهٔ ۱۷۸۱: ای که در هیچ غمی با دل من یار نه ...1523شمارهٔ ۱۷۸۲: ای که در دیده درونی و در آغوش نه ...1524شمارهٔ ۱۷۸۳: خنده را سوختن جان من آموخته ای 1525شمارهٔ ۱۷۸۴: آتش اندر آب هرگز دیده ای 1526شمارهٔ ۱۷۸۵: باز بر خونم کمر بربسته ای 1527شمارهٔ ۱۷۸۶: سر در خمار، شب به کنار که بوده ا ...1528شمارهٔ ۱۷۸۷: ای ده یکی ز خوبی تو مه، چگونه ای 1529شمارهٔ ۱۷۸۸: مشک بر اطراف مه آورده ای 1530شمارهٔ ۱۷۸۹: ز آب ملاحت که رخ آلوده ای 1531شمارهٔ ۱۷۹۰: گر چه به هر سخن دلم از تن ربوده ...1532شمارهٔ ۱۷۹۱: تو شوخ هر کجا لب خندان گشوده ای 1533شمارهٔ ۱۷۹۲: آن دل خراب شد که تو آباد دیده ای 1534شمارهٔ ۱۷۹۳: تو با آن رو بگو مه را، چه باشی 1535شمارهٔ ۱۷۹۴: چه بد کردیم کز ما برشکستی 1536شمارهٔ ۱۷۹۵: چون می نرسد دست به پایی که تو دا ...1537شمارهٔ ۱۷۹۶: رخساره مکن راست به جایی که تو با ...1538شمارهٔ ۱۷۹۷: مست آمده ای باز به مهمان که بودی 1539شمارهٔ ۱۷۹۸: دیدی که حق خدمت بسیار ندیدی 1540شمارهٔ ۱۷۹۹: ای باد، حدیث دلم آنجاش بگویی 1541شمارهٔ ۱۸۰۰: ای باد، سلام دلم آنجا برسانی 1542شمارهٔ ۱۸۰۱: ای آنکه تو سلطان همه سیمبرانی 1543شمارهٔ ۱۸۰۲: شتربانا، دمی محمل میارای 1544شمارهٔ ۱۸۰۳: مرا زان میر خوبان نیست روزی 1545شمارهٔ ۱۸۰۴: چه کردم کآخرم فرمان نکردی 1546شمارهٔ ۱۸۰۵: چنین کان خنده شیرین تو کردی 1547شمارهٔ ۱۸۰۶: ز رحمت چشم بر چاکر نداری 1548شمارهٔ ۱۸۰۷: شکستی طره، تا در سر چه داری 1549شمارهٔ ۱۸۰۸: مرا چند آخر از خود دور داری 1550شمارهٔ ۱۸۰۹: دلا، با غمزه خوبان چه بازی 1551شمارهٔ ۱۸۱۰: رخساره چه می پوشی، در کینه چه می ...1552شمارهٔ ۱۸۱۱: اگر تو سرگذشت من بدانی 1553شمارهٔ ۱۸۱۲: نگارین مرا شد نوجوانی 1554شمارهٔ ۱۸۱۳: سزد گر نیکویی در من ببینی 1555شمارهٔ ۱۸۱۴: دیوانه شدم ز یار بدخوی 1556شمارهٔ ۱۸۱۵: بر لب اثر شراب داری 1557شمارهٔ ۱۸۱۶: جانا، تو زغم خبر نداری 1558شمارهٔ ۱۸۱۷: نی کار کسی ست عشقبازی 1559شمارهٔ ۱۸۱۸: ای برده دلم به دلستانی 1560شمارهٔ ۱۸۱۹: ای آنکه تمام هم چو ماهی 1561شمارهٔ ۱۸۲۰: ای مردم دیده نکویی 1562شمارهٔ ۱۸۲۱: بخرام، ای سرو روان کز باغ رضوان ...1563شمارهٔ ۱۸۲۲: ای قامت چون شاخ گل، از برگ گل خن ...1564شمارهٔ ۱۸۲۳: ای مه، بدین چابک روی، از آسمان ک ...1565شمارهٔ ۱۸۲۴: زینسان که از هر موی خود زنجیر صد ...1566شمارهٔ ۱۸۲۵: ای چهره زیبای تو رشک بتان آزری 1567شمارهٔ ۱۸۲۶: جان به فدات می کنم، بو که از آن ...1568شمارهٔ ۱۸۲۷: نیست دلی که هر دمش آفت دین نمی ش ...1569شمارهٔ ۱۸۲۸: قصد که داری، ای پسر، باز چنین که ...1570شمارهٔ ۱۸۲۹: می گذری که سینه را وقف هوای خود ...1571شمارهٔ ۱۸۳۰: دست به گل نمی زنی، زانکه نگار من ...1572شمارهٔ ۱۸۳۱: کج کلها، کمان کشا، تنگ قبای کیست ...1573شمارهٔ ۱۸۳۲: ای ز غبار خنگ تو یافته دیده روشن ...1574شمارهٔ ۱۸۳۳: رخ خوبت به چه ماند، به گلستان و ...1575شمارهٔ ۱۸۳۴: خواستم زو آبرویی، گفت «بیهوده مگ ...1576شمارهٔ ۱۸۳۵: باز این ابر بهاری از کجا آید همی 1577شمارهٔ ۱۸۳۶: سبزه نوخیز است و باران در فشان آ ...1578شمارهٔ ۱۸۳۷: باز بهر جان ما را ناز در سر می ک ...1579شمارهٔ ۱۸۳۸: ای پریوش، هر چه رسم مردمی کم می ...1580شمارهٔ ۱۸۳۹: هر زمانی از کرشمه خویشتن بینی کن ...1581شمارهٔ ۱۸۴۰: چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان م ...1582شمارهٔ ۱۸۴۱: گر تو سیمین سرو را شکل سرافرازی ...1583شمارهٔ ۱۸۴۲: جان شیرین منی، ای از لطافت چون پ ...1584شمارهٔ ۱۸۴۳: چه شدت که از کرشمه نظری به ما نک ...1585شمارهٔ ۱۸۴۴: ز نظر اگر چه دوری، شب و روز در ح ...1586شمارهٔ ۱۸۴۵: بسم از جمال ساقی و شراب ارغوانی 1587شمارهٔ ۱۸۴۶: نفسی که با نگاری گذرد به شادمانی 1588شمارهٔ ۱۸۴۷: خنده ای کن شکرستان دهن بازگشای 1589شمارهٔ ۱۸۴۸: عالم آشوب تر از طره طراه خودی 1590شمارهٔ ۱۸۴۹: می به جام ار چه زخون من مسکین دا ...1591شمارهٔ ۱۸۵۰: بختم از خواب در آمد چو تو با من ...1592شمارهٔ ۱۸۵۱: گر تو رنج من مسکین گدا بشناسی 1593شمارهٔ ۱۸۵۲: نوبهار است و گل و موسم عید، ای س ...1594شمارهٔ ۱۸۵۳: باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی 1595شمارهٔ ۱۸۵۴: آن نه روییست که ماهی ست بدان زیب ...1596شمارهٔ ۱۸۵۵: چو منی را مده از دست که کمتر یاب ...1597شمارهٔ ۱۸۵۶: جان من، بی من درمانده تنها چونی 1598شمارهٔ ۱۸۵۷: بی تو، ای بی تو به جان آمده جانم ...1599شمارهٔ ۱۸۵۸: دلها به غمزه دزدی، چون خنده برگش ...1600شمارهٔ ۱۸۵۹: ای بیغم از دل من، بسیار شد جدایی 1601شمارهٔ ۱۸۶۰: ای که تاراج دل و دین می دهی 1602شمارهٔ ۱۸۶۱: سرمه اندر چشم خودبین می کنی 1603شمارهٔ ۱۸۶۲: آنکه جان گویند خلقی، آن تویی 1604شمارهٔ ۱۸۶۳: ای ز رویت چشم جان را روشنی 1605شمارهٔ ۱۸۶۴: ترک من، بر شکل دیگر می روی 1606شمارهٔ ۱۸۶۵: تا فراقت تاخت بر من بارگی 1607شمارهٔ ۱۸۶۶: آمد آن شادی جان بر ما دی 1608شمارهٔ ۱۸۶۷: هر شب، ای ماه، کجا می گردی 1609شمارهٔ ۱۸۶۸: گر چه سعادت بسی ست در فلک مشتری 1610شمارهٔ ۱۸۶۹: ای رفته در غریبی، باز آکه عمر و ...1611شمارهٔ ۱۸۷۰: ای باد باز بر سر کوی که می روی 1612شمارهٔ ۱۸۷۱: نامردم است، هر که درو نیست مردمی 1613شمارهٔ ۱۸۷۲: به بت نمای مرا ره، اگر به دین نت ...1614شمارهٔ ۱۸۷۳: هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کج ...1615شمارهٔ ۱۸۷۴: سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار ب ...1616شمارهٔ ۱۸۷۵: ای باد صبحگاه به من نام او بگوی 1617شمارهٔ ۱۸۷۶: گاهم ز غمزه ها هدف تیر می کنی 1618شمارهٔ ۱۸۷۷: ای یار پر نمک، جگرم ریش می کنی 1619شمارهٔ ۱۸۷۸: بت من، بت پرست را چه زنی 1620شمارهٔ ۱۸۷۹: هیچ شکر چو آن دهان دیدی 1621شمارهٔ ۱۸۸۰: گر منت می کنم عنان گیری 1622شمارهٔ ۱۸۸۱: تا تو روی چو ماه بنمایی 1623شمارهٔ ۱۸۸۲: چو کار جهان نیست جز بیوفایی 1624شمارهٔ ۱۸۸۳: مرادوش گویی به خواب آمدی 1625شمارهٔ ۱۸۸۴: ز من برشکستی به یکبارگی 1626شمارهٔ ۱۸۸۵: تو خود به غمزه سراسر کرشمه و ناز ...1627شمارهٔ ۱۸۸۶: ای شب تیره به گیسوی کسی می مانی 1628شمارهٔ ۱۸۸۷: کرشمه کردن تو وقت نار و بدخویی 1629شمارهٔ ۱۸۸۸: سمن داری به زیر سبزه یا خود یاسم ...1630شمارهٔ ۱۸۸۹: تا داشت به جان طاقت، بودم به شکی ...1631شمارهٔ ۱۸۹۰: مگر، ای باد نوروزی، گذر بر یار م ...1632شمارهٔ ۱۸۹۱: دلا، آن ترک را دیدی، کنون سامان ...1633شمارهٔ ۱۸۹۲: عزیزی همچو جان، ار چه چو خاکم خو ...1634شمارهٔ ۱۸۹۳: گهی بنما و گه پوشیده دار آن روی ...1635شمارهٔ ۱۸۹۴: ز من که عاشق و مستم صلاح کار مجو ...1636شمارهٔ ۱۸۹۵: ای باد صبح گاهی، خه از کدام سویی 1637شمارهٔ ۱۸۹۶: نه از ره ست که گوییم کبک خوش گام ...1638شمارهٔ ۱۸۹۷: دلم که لاف زدی از کمال دانایی 1639شمارهٔ ۱۸۹۸: هر بار که تو در دل شب در دلم آیی 1640شمارهٔ ۱۸۹۹: تو، ای پسر، که از این سو سوار می ...1641شمارهٔ ۱۹۰۰: ما را در آرزویت بگذشت زندگانی 1642شمارهٔ ۱۹۰۱: هوس پخته ست این پروانه بهر خویشت ...1643شمارهٔ ۱۹۰۲: به ناز هر نفسی سوی من گذر چه کنی 1644شمارهٔ ۱۹۰۳: ای جان ز تن رفته، به تن باز کی آ ...1645شمارهٔ ۱۹۰۴: تو نیز ای بی وفا، تا کی ستم بر ج ...1646شمارهٔ ۱۹۰۵: ز من برگشته ای، جانا، ندانم با ک ...1647شمارهٔ ۱۹۰۶: بدین صفت که تویی در زمانه، معذور ...1648شمارهٔ ۱۹۰۷: هندوی زلف را چو تو یغما چنین دهی 1649شمارهٔ ۱۹۰۸: چو لب زنی به می و در میان بگردان ...1650شمارهٔ ۱۹۰۹: گر چه به نظاره ایم، نیز نخوانی 1651شمارهٔ ۱۹۱۰: ای دل، مرا به هر کو افسانه چند خ ...1652شمارهٔ ۱۹۱۱: بدین صفت که ببستی کمر به خونخوار ...1653شمارهٔ ۱۹۱۲: سزد که سجده کنند، ای برهمن عجمی 1654شمارهٔ ۱۹۱۳: نشان آن دهن از من چه پرسی 1655شمارهٔ ۱۹۱۴: به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی 1656شمارهٔ ۱۹۱۵: به خوبی همچو مه تابنده باشی 1657شمارهٔ ۱۹۱۶: ای که امروز به زیبایی او می نازی 1658شمارهٔ ۱۹۱۷: در تو، ای دوست به خون ریختنم دار ...1659شمارهٔ ۱۹۱۸: فسون چشمش ار خوابم نبستی 1660شمارهٔ ۱۹۱۹: دلی دارم در او دردی و داغی 1661شمارهٔ ۱۹۲۰: ای کاش مرا با تو سر و کار نبودی 1662شمارهٔ ۱۹۲۱: گر ماه تو از مشک تو آلوده نبودی 1663شمارهٔ ۱۹۲۲: امید نبود ار چه مرا یک نظر از وی 1664شمارهٔ ۱۹۲۳: من باد نخواهم که وزد بر چو تو با ...1665شمارهٔ ۱۹۲۴: صبا زلف ترا گر دم ندادی 1666شمارهٔ ۱۹۲۵: زهی رویت شکفته لاله زاری 1667شمارهٔ ۱۹۲۶: بیکار دلی باشد کو را نبود دردی 1668شمارهٔ ۱۹۲۷: گل آمد و هر مرغی زد نغمه به هر ب ...1669شمارهٔ ۱۹۲۸: عشق آتشم در جان زد و جانان ازان ...1670شمارهٔ ۱۹۲۹: فراهم کرد شکل کج کلاهی 1671شمارهٔ ۱۹۳۰: مرا دل با یکی مانده ست جایی 1672شمارهٔ ۱۹۳۱: ای زلف تو هر گره گشادی 1673شمارهٔ ۱۹۳۲: ای فتنه ز چشم تو نشانی 1674شمارهٔ ۱۹۳۳: گر چشم من در روی آن خورشید رخسار ...1675شمارهٔ ۱۹۳۴: بهر گشاد عالمی بگشا ز زلف خود خم ...1676شمارهٔ ۱۹۳۵: ای ننهاده هیچ گه تن به رضای چون ...1677شمارهٔ ۱۹۳۶: سرو سمنبرم کجا تا به برش درآرمی 1678شمارهٔ ۱۹۳۷: گر به کمند زلف تو من نه چنین اسی ...1679شمارهٔ ۱۹۳۸: پیش از این من با جوانان آشنایی ک ...1680شمارهٔ ۱۹۳۹: پیش از این من کاشکی عشقت نمی ورز ...1681شمارهٔ ۱۹۴۰: همه شب فرو نیاید به دلم کرشمه سا ...1682شمارهٔ ۱۹۴۱: پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاه ...1683شمارهٔ ۱۹۴۲: به فراغ دل زمانی نظری به ماهرویی 1684شمارهٔ ۱۹۴۳: من ترا دارم و جز لطف توام نیست ک ...1685شمارهٔ ۱۹۴۴: در سر افتاده ز عشق توام، ای جان، ...1686شمارهٔ ۱۹۴۵: بسیار باشد، ای جان، از همچو من غ ...1687شمارهٔ ۱۹۴۶: آن چشم شوخ را بین هر غمزه ایی بل ...1688شمارهٔ ۱۹۴۷: هر شبم کآهم به عالم دم زدی 1689شمارهٔ ۱۹۴۸: من ندیدم چون تو هرگز دلبری 1690شمارهٔ ۱۹۴۹: آنکه مرا در دل است گر به کنار آم ...1691شمارهٔ ۱۹۵۰: یک ره بکن ز غمزه خونین اشارتی 1692شمارهٔ ۱۹۵۱: آمد بهار و سرو بر آراست قامتی 1693شمارهٔ ۱۹۵۲: مردانه می کشد به جفایم ستمگری 1694شمارهٔ ۱۹۵۳: ای صد شکست زلف ترا زیر هر خمی 1695شمارهٔ ۱۹۵۴: ساقی بیا که موسم عیش است و میم و ...1696شمارهٔ ۱۹۵۵: تو می روی و به نظاره تو چشم جهان ...1697شمارهٔ ۱۹۵۶: بسی نماند که جانی برون رود ز غری ...1698شمارهٔ ۱۹۵۷: یار است و صد کرشمه، شهر است و خو ...1699شمارهٔ ۱۹۵۸: ای که به چشم تو نیایم همی 1700شمارهٔ ۱۹۵۹: هر کسی را هوای سیم و زری 1701شمارهٔ ۱۹۶۰: دوش می گفت پیر ترسایی 1702شمارهٔ ۱۹۶۱: ای ز زلف تو مشک تر بویی 1703شمارهٔ ۱۹۶۲: دلی دارم، اما جز افگار نی 1704شمارهٔ ۱۹۶۳: مسلمانان، گرفتارم به دست نامسلما ...1705شمارهٔ ۱۹۶۴: ای گل، دهن تنگت صد تنگ شکر چیزی 1706شمارهٔ ۱۹۶۵: لعل است چنان با لب یا هست ز جان ...1707شمارهٔ ۱۹۶۶: بهاری این چنین خرم، مرا آواره دل ...1708شمارهٔ ۱۹۶۷: دو چشم مست ترا نیست از جهان خبری 1709شمارهٔ ۱۹۶۸: من اشک بیدلان را خنده می پنداشتم ...1710شمارهٔ ۱۹۶۹: صبا آمد، ولی بویی ازان گلزار بای ...1711شمارهٔ ۱۹۷۰: نیست در شهر گرفتارتر از من دگری 1712شمارهٔ ۱۹۷۱: سخن چون زان دو لب گویی، چه گوید ...1713شمارهٔ ۱۹۷۲: گل آمد و همه در باغ با می و جامی 1714شمارهٔ ۱۹۷۳: کشان دل تو به سوی گلی و نسترنی 1715شمارهٔ ۱۹۷۴: گذشت آن کین دل زارم شکیبا بود یک ...1716شمارهٔ ۱۹۷۵: خوش آن شبها که آن جان جهان مهمان ...1717شمارهٔ ۱۹۷۶: نبود یار من آن را که یار داشتمی 1718شمارهٔ ۱۹۷۷: ای غنچه را بر بسته لب، شکل و دها ...1719شمارهٔ ۱۹۷۸: شاه حسنی وز متاع نیکویی داری فرا ...1720شمارهٔ ۱۹۷۹: نوبهار آمد و بگذشت به شادی مه دی 1721شمارهٔ ۱۹۸۰: ای معدن ناز، ناز تا کی 1722شمارهٔ ۱۹۸۱: ای که به غمزه می کنی قصد شکار دی ...1723شمارهٔ ۱۹۸۲: باز روی تو خون آلوده و جعد تو تر ...1724شمارهٔ ۱۹۸۳: فتح می آید در دهلیز دولت باز کن 1725شمارهٔ ۱۹۸۴: ای به هر موی شده بسته زلف دل من 1726شمارهٔ ۱۹۸۵: گر حقیقت نشدت واقعه جانی من 1727شمارهٔ ۱۹۸۶: ترک من ای من غلام روی تو 1728شمارهٔ ۱۹۸۷: مطربا سوی چمن وقت گل آهنگ تو کو 1729شمارهٔ ۱۹۸۸: سوی تو دیدم ریختی خون دلم را بی ...1730شمارهٔ ۱۹۸۹: نشدت دل که به این دل شده مهمان آ ...1731شمارهٔ ۱۹۹۰: هزار شکر خدا را که چون تو دلداری 1732شمارهٔ ۱۹۹۱: رفت سرما و صبا می دهد از گل خبری 1733شمارهٔ ۱۹۹۲: ترک من خونابه من بین و دست از من ...1734شمارهٔ ۱۹۹۳: جهانی به خواب خوشست و من از غم ب ...1735شمارهٔ ۱۹۹۴: خیالی کرده ام وین از خیال خود نم ...1736شمارهٔ ۱۹۹۵: گر تو یک ناوک از آن چشم سیه بستا ...1737شمارهٔ ۱۹۹۶: می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ